🌼🍁🌼حضرت زهرا سلام الله علیها چه ساعتی دعا می کردند?
🌺🌺🌺بهترین ساعت دعا
🌸✨از حضرت زهرا (س) نقل است که فرمودند:
«سَمِعْتُ النَّبِیَّ أنَّ فِی الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا یُرَاقِبُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فِیهَا خَیْراً إلَّا أعْطَاهُ إیَّاهُ»؛
🌸✨من از پیغمبر شنیدم که فرمودند ؛
در روز جمعه یک ساعتی هست که اگر شخص مسلمان مراقبت داشته باشد و از خدا در آن ساعت خیری بخواهد، مطمئنّاً خدا به او عنایت میکند.
🌸✨«قَالَتْ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ أیُّ سَاعَةٍ هِیَ»؛ میگوید من از پیغمبر سؤال کردم این ساعتی که شما گفتید چه وقتی است؟
🌾✨ «قَالَ إذَا تُدَلَّى نِصْفُ عَیْنِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ»؛
یعنی حضرت فرمود آن موقعی که نصف خورشید هنگام غروب پنهان شود .
🌸✨ در ادامه روایت :
«وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ تَقُولُ لِغُلَامِهَا إصْعَدْ عَلَى الضِّرابِ فَإذَا رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تُدَلَّى لِلْغُرُوبِ فَأعْلِمْنِی حَتَّى أدْعُو».
🌾✨حضرت زهرا (س) به غلامش میفرمود برو به پشت بام و نگاه کن، هر وقت این زمان فرا رسید که موقع غروب، نصف خورشید بالا بود، من را خبر کن؛ میخواهم دعا کنم.
📚معانی الاخبار ،ص400،وسایل الشیعه ج 7 ص 384 و ...
🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼
درباره عظمت امام صادق علیه السلام نه تنها توسط شیعیان به فراوانی سخن گفته شده است، بلکه در این باره جمع کثیری از دانشوران و بزرگان اهل تسنن لب به سخن گشوده اند. پیشوایان مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامی و صاحب نظران زبردست در باره برجستگی های علمی، عملی، اخلاقی، کرامت و عظمت آن امام هدایت، امام جعفرصادق علیه السلام بسیار سخن گفته اند. اینک در این نوشتار به طور گذرا به بیان برخی از این اظهار نظرها و اعترافات می پردازیم.
ابوحنیفه و امام صادق علیه السلام
«نعمان بن ثابت بن زوطی » معروف به «ابو حنیفه » (80 - 150ه. ق.) پیشوای فرقه حنفی که از نظر زمانی معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافات خوبی دارد. از جمله درباره آن حضرت گفت:
«ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه »؛ من فقیه تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده ام. او داناترین فرد این امت است. (1)
در زمان امام صادق علیه السلام منصور دوانقی، خلیفه مقتدر عباسی، قدرت سیاسی را در اختیار داشت، او همواره از مجد و عظمت بنی علی و بنی فاطمه به ویژه امام صادق علیه السلام رنج می برد و برای رهایی از این رنج گاهی ابوحنیفه را تحریک می کرد که در برابر امام صادق علیه السلام بایستد؛ منصور عباسی او را به عنوان مهم ترین دانشوران عصر تکریم می کرد تا شاید بتواند بر مجد و عظمت علمی امام جعفر بن محمد علیه السلام فائق آید.
در این رابطه خود ابوحنیفه نقل می کند و می گوید:
«روزی منصور دوانقی کسی را نزد من فرستاد و گفت: ای ابوحنیفه! مردم شیفته جعفر بن محمد شده اند، او در بین مردم از پایگاه اجتماعی وسیعی بهره مند است، تو برای این که پایگاه جعفر بن محمد را خنثی کنی و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمی او بکاهی، چند مساله پیچیده و غامض را آماده کن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلکه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ گویی، او را تحقیر نمایی و دیگر، مردم شیفته او نباشند و از او فاصله بگیرند.
در همین رابطه من چهل مساله مشکل را آماده کردم و در یکی از روزها که منصور در «حیره » بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم. همین که وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتی که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه عباسی آن ابهت به من دست نداد، در حالی که منصور خلیفه است و خلیفه به جهت این که قدرت سیاسی در اختیارش است باید ابهت داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در کنارشان بنشینم؛ خلیفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسی به جعفر بن محمد نگاه کرد و گفت:
ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند.
او پاسخ داد: بلی، او را می شناسم. سپس منصور به من نگاهی کرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالی داری از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت شمردم و چهل مساله ای را که از پیش آماده کرده بودم، یکی پس از دیگری با آن حضرت در میان گذاشتم. بعد از بیان هر مساله ای، امام صادق علیه السلام در پاسخ آن بیان می فرمود:
عقیده شما در این باره چنین و چنان است، عقیده علمای مدینه در این مساله این چنین ا ست و عقیده ما هم این است.
در برخی از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخی هم با نظر علمای مدینه موافق بود و گاهی هم با هر دو نظر مخالفت می کرد و خودش نظر سومی را انتخاب می کرد و بیان می داشت.
من تمامی چهل سؤال مشکلی را که برگزیده بودم یکی پس از دیگری با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونه ای که بیان شد به جملگی آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصی که داشت پاسخ گفت.»
سپس ابوحنیفه بیان داشت:
«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس » ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظریه های مختلف دانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.» (2)
همو درباره عظمت علمی امام صادق علیه السلام بیان داشت:
«لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم» (3) ؛ اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمی دانستند.
مالک بن انس و امام صادق علیه السلام
مالک بن انس (97 - 179 ه .ق) یکی از پیشوایان چهارگانه اهل سنت و جماعت و رئیس فرقه مالکی است که مدتی افتخار شاگردی امام صادق علیه السلام نصیب وی شد. (4) او در باره عظمت و شخصیت علمی و اخلاقی امام صادق علیه السلام چنین می گوید:
«و لقد کنت آتی جعفر بن محمد و کان کثیرالمزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده النبی(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا و ما کنت اراه الا علی ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صائما و اما یقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن رسول الله(ص) الا علی الطهاره و لا یتکلم فی ما لا یعنیه و کان من العلماءالزهاد الذین یخشون الله و ما رأیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتی.» (5)
«مدتی به حضور جعفر بن محمد می رسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملایمی بر لب هایش نمایان بود. هنگامی که در محضر آن حضرت نام مبارک رسول گرامی اسلام به میان می آمد، رنگ رخساره های جعفر بن محمد به سبزی و سپس به زردی می گرایید. در طول مدتی که به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این که در یکی از این سه خصلت و سه حالت به سر می برد، یا او را در حال نماز خواندن می دیدم و یا در حالت روزه داری و یا در حالت قرائت قرآن.
من ندیدم که جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا حدیثی نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنی بی فایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدی بود که از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.
هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازی که زیر پای آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیر پایش برمی داشت و زیر پای من می گستراند.»
مالک بن انس درباره زهد و عبادت و عرفان امام صادق علیه السلام بیان داشت:
به همراه امام صادق علیه السلام به قصد مکه و برای انجام مناسک حج از مدینه خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است، رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیه گویی یعنی گفتن: «لبیک اللهم لبیک » لازم است. دیگران طبق معمول این ذکر را بر زبان جاری می کردند.»
مالک می گوید: من متوجه امام صادق علیه السلام شدم، دیدم حال حضرت منقلب است. امام صادق علیه السلام می خواهد لبیک بگوید ولی رنگ رخساره اش متغیر می شود. هیجانی به امام دست می دهد و صدا در گلویش می شکند، و چنان کنترل اعصاب خویش را از دست می دهد که می خواهد بی اختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک می گوید: من جلو آمدم و گفتم: ای فرزند پیامبر! چاره ای نیست این ذکر را باید گفت. هر طوری که شده باید این ذکر را بر زبان جاری ساخت. حضرت فرمود:
«یابن ابی عامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشی ان یقول عزوجل لا لبیک و لا سعدیک.»
ای پسر ابی عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه بدهم که لبیک بگویم؟ «لبیک » گفتن به معنای این است که خداوندا، تو مرا به آن چه می خوانی با سرعت تمام اجابت می کنم و همواره آماده انجام آن هستم. با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفی کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیک و لا سعدیک » آن وقت چه کنم؟ (6)
همو در سخنی دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق علیه السلام می گوید:
«ما رأت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفر بن محمد» (7) ؛ هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است، مردی که با فضیلت تر از جعفر بن محمد باشد.
درباره ی مالک بن انس نوشته اند:
«و کان مالک بن انس یستمع من جعفر بن محمد و کثیرا ما یذکر من سماعه عنه و ربما قال حدثنی الثقه یعنیه» ؛ مالک بن انس از جعفر بن محمد سماع حدیث می نمود و بسیار آن چه را که از او سماع (گوش می کرد) می کرد، بیان می نمود و چه بسا می گفت: این حدیث را مرد ثقه به من حدیث کرده است که مرادش جعفر بن محمد بود. (8)
حسین بن یزید نوفلی می گوید:
«سمعت مالک بن انس الفقیه یقول والله ما راءت عینی افضل من جعفر بن محمد علیهماالسلام زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و کنت اقصده فیکرمنی و یقبل علی فقلت له یوما یابن رسول الله ما ثواب من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا فقال (و کان والله اذا قال صدق) حدثنی ابیه عن جده قال رسول الله(ص) من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا غفر له. فقلت له یابن رسول الله فی ثواب من صام یوما من شعبان فقال حدثنی ابی عن ابیه عن جده قال رسول الله(ص) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتسابا غفر له.» (9)
ابوحنیفه بیان داشت:
«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس » ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظریه های مختلف دانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.»
از مالک بن انس فقیه شنیدم که گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندید فردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او می رفتم. او با روی باز مرا می پذیرفت و گرامی می داشت. روزی از او پرسیدم: ای پسر پیامبر! ثواب روزه ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتی از پیامبر نقل کرد. به خدا سوگند هرگاه چیزی از کسی نقل کند درست و راست نقل می کند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پیامبر نقل کرده است که ثواب روزه ماه رجب این است که گناهانش بخشیده می شود. سپس این پرسش را در باره روزه ماه شعبان هم بیان کردم و حضرت همان پاسخ را داد.
ابن شبرمه و امام صادق علیه السلام
عبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببی معروف به «ابن شبرمه » (72-144 ه .ق) قاضی و فقیه نامدار کوفه، درباره امام صادق علیه السلام می گوید:
«ما ذکرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد علیه السلام الا کادان یتصرع له قلبی سمعته یقول حدثنی ابی عن جدی عن رسول الله» (10) ؛ به یاد ندارم حدیثی را از جعفر بن محمد شنیده باشم جز این که در عمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم که در نقل حدیث می گفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا این روایت را نقل می کنم.
همو گفت:
«واقسم بالله ما کذب علی ابیه و لا کذب ابوه علی جده و لا کذب جده علی رسول الله» (11) ؛ به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ می گفت و نه پدرش بر جدش دروغ می گفت و نه او بر پیامبر . یعنی آنچه که در سلسله سند روایات جعفر بن محمد وجود دارد جملگی درست است.
ابن ابی لیلی و امام صادق علیه السلام
شیخ صدوق روایتی نقل می کند که محمد بن عبدالرحمان معروف به «ابن ابی لیلی » (74- 148 ه .ق) فقیه، محدث، مفتی و قاضی بنام کوفه نزد امام صادق علیه السلام رفت و از آن حضرت پرسش هایی نمود و پاسخ های خوبی شنید. سپس به امام خطاب کرد و عرض نمود:
«اشهد انکم حجج الله علی خلقه» (12) ؛ شهادت می دهم که شما حجت های خداوندی بر بندگانش هستید.
عمرو بن عبید معتزلی و امام صادق علیه السلام
«عمرو بن عبید معتزلی » به نزد امام جعفر بن محمد علیه السلام مشرف شد، وقتی رسید این آیه را تلاوت نمود: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش. » (13)
سپس ساکت شد. امام صادق علیه السلام فرمود: چرا ساکت شدی؟ گفت: خواستم که شما از قرآن گناهان کبیره را یکی پس از دیگری برای من بیان نمایی. حضرت شروع کرد و به ترتیب از گناه بزرگ تر یکی پس از دیگری را بیان نمود. از بس که امام خوب و عالی پاسخ عمرو بن عبید را داد که در پایان عمرو بن عبید بی اختیار گریست و فریاد زد:
«هلک من قال براءیه و نازعکم فی الفضل و العلوم » (14) ؛ هر کس به رای خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعه کند، هلاک می شود.
امام صادق علیه السلام،
جاحظ و امام صادق علیه السلام
«ابو بحر جاحظ بصری » که از دانشوران مشهور قرن سوم بود، درباره امام صادق علیه السلام بیان داشت:
«جعفر بن محمد الذی ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من تلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذاالباب» (15) ؛ جعفر بن محمد کسی بود که علم و فقه آن حضرت جهان را پر کرده است و گفته می شود که ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمی آن حضرت کافی است.
عمر بن مقدام و امام صادق علیه السلام
«عمر بن مقدام » از علمای معاصر امام صادق علیه السلام درباره آن حضرت می گوید:
«کنت اذا نظرت الی جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قد رأیته واقفا عند الجمره یقول سلونی، سلونی» (16) ؛ هنگامی که جعفر بن محمد را می دیدم، می فهمیدم که او از نسل پیامبران است. خودم دیدم که در جمره منا ایستاده بود و از مردم می خواست که از او بپرسند و از علم سرشار او بهره مند شوند ... .
شهرستانی و امام صادق علیه السلام
ابوالفتح محمد بن ابی القاسم اشعری معروف به «شهرستانی »(479-547 ه .ق) در کتاب گرانسنگ «الملل و النحل » درباره عظمت امام صادق علیه السلام می نویسد:
«و هو ذو علم عزیز فی الدین و ادب کامل فی الحکمه و زهر بالغ فی الدنیا و ورع تام عن الشهوات» (17) ؛ امام صادق علیه السلام در امور و مسایل دینی، از دانشی بی پایان و در حکمت، از ادبی کامل و نسبت به امور دنیا و زرق و برق های آن، از زهدی نیرومند برخوردار بود و از شهوت های نفسانی دوری می گزید.
ابن خلکان و امام صادق علیه السلام
ابن خلکان درباره امام صادق علیه السلام می نویسد:
«احد الائمه الاثنی عشر علی مذهب الامامیه و کان من سادات اهل البیت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذکر» ؛ او یکی از امامان دوازده گانه امامیه و از بزرگان اهل بیت رسول خدا بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل او مشهورتر از آن است که نیازمند به توضیح داشته باشد.
ابن خلکان همچنین می نویسد: امام صادق علیه السلام در صنعت کیمیا (شیمی) از مهارت خاصی بهره مند بود، ابوموسی جابر بن حیان طرطوسی، شاگرد ایشان بود. جابر کتابی شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات جعفر بن محمد را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود. (18)
«نعمان بن ثابت بن زوطی » معروف به «ابو حنیفه » (80 - 150ه.ق.) پیشوای فرقه حنفی که از نظر زمانی معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافات خوبی دارد. از جمله درباره آن حضرت گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه »؛ من فقیه تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده ام. او داناترین فرد این امت است.
ابن حجر عسقلانی و امام صادق علیه السلام
شهاب الدین ابوالفضل احمد بن علی مصری شافعی، مشهور به «ابن حجر عسقلانی » (773-852 ه .ق) درباره امام صادق علیه السلام می گوید:
«جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فقیهی است بسیار راست گفتار.» (19)
ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب از ابی حاتم و او از پدرش نقل می کند که درباره امام صادق علیه السلام بیان داشت: «لا یسأل عن مثله.»
و نیز می نویسد: ابن عدی گفته است:
«و لجعفر احادیث و نسخ و هو من ثقات الناس ... و ذکره ابن حبان فی الثقات و قال کان من سادات اهل البیت فقها و علما و فضلا ... و قال النسایی فی الجرح و التعدیل ثقه.» (20)
برای جعفر بن محمد احادیث و نسخه های بسیار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره ثقات قرار داده است و گفته است: جعفر بن محمد از بزرگان اهل بیت رسول خدا است و ازجهت فقه، علم و فضل مقام بالایی دارد. «نسایی » در جرح و تعدیل، امام صادق علیه السلام را از افراد «ثقه » معرفی کرده است.
صاحب «سیر اعلام النبلاء» و امام صادق علیه السلام
صاحب «سیر اعلام النبلاء» درباره امام صادق علیه السلام می نویسد:
جعفر بن محمد بن علی بن حسین که از فرزندان حسین بن علی ریحانه رسول خدا است، یکی از بزرگان است که مادرش «ام فروه » دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و مادر ام فروه «اسماء» دختر عبدالرحمان بن ابی بکر است. به همین جهت است که آن حضرت می گفت: من از دو جهت به ابوبکر منتسبم. او بزرگ بنی هاشم است. از محضر علمی او افراد بسیاری کسب فیض کردند، از جمله، فرزندش «موسای کاظم »، «یحیی ابن سعید انصاری »، «یزید بن عبدالله »، «ابوحنیفه »، «ابان بن تغلب »، «ابن جریح »، «معاویة بن عمار»، «ابن اسحاق »، «سفیان »، «شبعه »، «مالک »، «اسماعیل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن اسماعیل »،«سلیمان بن بلال »، «سفیان بن عینیه »، «حسن بن صالح »، «حسن بن عیاش »، «زهیر بن محمد»، «حفص بن غیاث »، «زید بن حسن »، «انماطی »، «سعید بن سفیان اسلمی »، «عبدالله بن میمون »، «عبدالعزیز بن عمران زهری »، عبدالعزیز دراوری »، «عبدالوهاب ثقفی »، «عثمان بن فرقد»، «محمد بن ثابت بنانی »، «محمد بن میمون زعفرانی »، «مسلم زنجی »، «یحیی قطان »، «ابوعاصم نبیل » و ... (21)
همو در کتاب «میزان الاعتدال » می نویسد:
جعفر بن محمد یکی از امامان بزرگ است که مقامی بس بزرگ دارد و نیکوکار و صادق است. (22)
ابن حجر هیتمی و امام صادق علیه السلام
شهاب الدین ابوالعباس، احمد بن بدرالدین شافعی، معروف به «ابن حجر هیتمی » (909 - 974 ه.ق) در «صواعق المحرقه » درباره امام صادق علیه السلام می نویسد:
مردم از آن حضرت دانش های بسیاری فرا گرفته اند. این علوم و دانش ها توسط مسافران به همه جا راه یافت و سرانجام آوازه جعفر بن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان بزرگی مانند «یحیی بن سعید»، «ابن جریج »، «مالک »، «سفیان ثوری »، «سفیان بن عینیه »، «ابوحنیفه »، «شعبه » و «ایوب سجستانی » از او حدیث نقل کرده اند. (23)
میرعلی هندی و امام صادق علیه السلام
«میرعلی هندی » که از علمای نامدار اهل سنت است و در همین دوره معاصر می زیست درباره عظمت علمی و اخلاقی امام صادق علیه السلام می گوید:
آراء و فتاوای دینی تنها نزد سادات و شخصیت های فاطمی رنگ فلسفی به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحث ها و گفتگوهای فلسفی در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذکر است که رهبری این حرکت فکری را حوزه علمی ای که در مدینه شکوفا شده بود، بر عهده داشت. این حوزه را نبیره علی بن ابی طالب علیه السلام به نام امام جعفر که «صادق » لقب داشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگری فعال و متفکری بزرگ بود و با علوم آن عصر به خوبی آشنایی داشت و نخستین کسی بود که مدارس فلسفی اصلی را در اسلام تاسیس کرد.
در مجالس درس او تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تاسیس کردند، شرکت نمی کردند بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می شدند.
«حسن بصری » موسس مکتب فلسفی «بصره » و «واصل بن عطا» موسس مذهب «معتزله »، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه دانش او سیراب می شدند. (24)
پی نوشت ها:
1- شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 257/ تاریخ الکبیر، ج 2، ص 199 و 198، ح 2183.
2 - سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 258/ بحارالانوار، ج 47، ص 217.
3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 519، طبع قم، نشر اسلامی.
4- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 256.
5- ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص 52/ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 327.
6- شیخ صدوق، امالی، ص 143، ح 3.
7- شهید مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص 149.
8- شرح الاخبار فی فضایل الائمه الاطهار، ج 3، ص 299، ح 1203.
9- امالی صدوق، ص 435 و436، ح 2.
10 و 11- همان، ص 343، ح 16.
12- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 188، ح 569.
13- سوره نجم، آیه 32.
14- کلینی، کافی، ج 2، ص 287- 285.
15- رسائل جاحظ، ص 106/ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 328.
16- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 257.
17- الملل و النحل، ج 1، ص 147/ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 330.
18- وفیات الاعیان، ج 1، ص 327/ سیره پیشوا، ص 353/ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 330.
19- تقریب التهذیب، ص 68.
20- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104.
21- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 255 و256.
22- لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 130- 323.
23- الصواعق المحرقه، ص 201. 24- مختصر تاریخ العرب، ص 193/ سیره پیشوایان، ص 352.
🔮🌺🔮 دلیل عدم استجابت دعا
🔔🔔🔔 چرا دعاها مستجاب نمی شوند؟
🌾🌷شخصی نزد امیرالمومنین (علیه السلام) از عدم اجابت دعاهایش شکوه کرد . حضرت علت آن را چنین بیان فرمودند :
🌾🌷دلهای شما در هشت چیز خیانت کرده اند؛لذا دعایتان مستجاب نمی شود..
⚜1-خدا را شناختید ولی حق او را چنان که باید ادا نکردید..
⚜2-به رسول او ایمان آوردید ، سپس با سنتش مخالفت کردید..
⚜3-کتاب خدا را خواندید ولی بدان عمل نکردید..
⚜4-می گوئید از کیفر و عقاب خدا می ترسید، اما همواره اعمالی مرتکب می شوید که شما را به آن (کیفر و عقاب ) نزدیک می کند..
⚜5-می گوئید به پاداش الهی مشتاقید،لکن همواره کاری می کنید که شما را از آن (پاداش الهی ) دور می سازد..
⚜6-از نعمتهای خدا بهره می برید و شکر او را به جا نمی آورید..
⚜7-به شما گفته شده که دشمن شیطان باشید،ولی شما با او دوستی می کنید..
⚜8-عیوب مردم را نصب العین خود کرده اید و از عیوب خود غافلید..
🌾🌷با این همه چگونه انتظار دارید دعایتان مستجاب شود در حالی که خود درهای آن را بسته اید..
📢📢سپس فرمودند:
🔸تقوا پیشه کنید..
🔸اعمال خود را اصلاح کنید..
🔸نیات خود را صادق گردانید..
🔸امر به معروف و نهی از منکر کنید
🔸تا دعای شما مستجاب شود.
📚بحارالانوار جلد 90 ص 377 ،مستدرک الوسائل ج 5 ص 269 و ...
🔮🌺🔮🌺🔮🌺🔮🌺
شـرافتهای حضرت خدیجه علیها السلام تنها به محیط تـربیتی او خـلاصه نمی گردد؛ بلکه به خصالی نیکو آراسته گردیده بود که هر کودک مـحروم از پدریـ که در حیات غم بار خود نقطۀ اتـکایی نداشت، هر پدری که قـادر نـبودبرای اهل خانه اش معاشی تـدارک بـبیند، هر زنی که بعد از کشته شدن شوهرش بی پناه می ماند، هر رنج دیـده ای کـه از حمایت های دیگران ناامید می گشت، راهـی سـرای ایـشان می گردید و به سـنگر سـرشار از عطوفت و گنج سخاوت او پنـاه مـی برد و به برکت لطف و احسان حضرت بر زخمهای زندگی خود مرهم می نهاد. خانه اش با دو نـشانه شـناخته می شد: یکی قبۀ سبزی که بـر بـامش بود، و دیـگری از ازدحـامی کـه در طریق خانه اش صورت مـی گرفت، این منزل در حوالی مسجد الحرام قرار داشت. حضرت خدیجه علیها السلام در میان انبوه مراجعان، تمایل داشت بـه امـور فقیران رسیدگی کند. در هر موقع از ایـام شـابنه روز آنـان را بـا نـوزاش های ویژه به حـضور مـی پذیرفت، به درد دل های ایشان گوش می داد و در فضایی آغشته به مهربانی کارگزاری را فرا می خواند و به وی توصیه می کرد کـیسه های پول را آورده، بـین آن نیازمندان توزیع کند و در برابر آنان انواع مـراقبت ها و حـمایت های لازم را بـه عـمل آورد.
هـنگامی کـه در سراسر جزیره العرب بانویی ثروتمندتر از حضرت خدیجه علیها السلام یافت نمی گردید، آوازه طهارت، سخاوت و خوش خویی این زن تا بدانجا رسید که او را «ملیکه العرب» نامیدند، در واقع این زن با حشمت و شوکتی که بـدست آورده بود، همراه با کرامتهای انسانی بهترین پشتوانه برای قبایل مستقر در مکه به شمار می رفت، گویا خداوند متعال برای سعادت، عزت و سربلندی او هر چه را که این بانو لازم داشت، به وی عنایت کـرده بـود. پوشیده در حجاب، دور از چشم اغیار و نامحرمان و ناپاکان، خانه نشین سرای خویش بود. وقاری داشت که مثال زدنی بود، با این همه کرامت، عفّت و شهرت، زیباترین بانوی مکه به شمار مـی رفت. امـکاناتی را که در اختیار داشت، بی آنکه به حرام و خلافی آلوده سازد، آنها را در مسیر خیر و صلاح به کار می برد و این ویژگی وجاهت و منزلت اجتماعی حضرت را ارتـقا می داد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «خَیرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ؛ بهترین زنان تـمام عـالم عبارتند از: مریم دختر عـمران، آسـیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله.»«قال رسول الله: أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فـِرْعَوْن؛ پیـامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: بهترین زنان بهشتی عبارتند از: خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه.»
هم چنین آن حضرت بشارت داده اند: «خدیجه علیها السلام به خانه ای از زبرجد در بهشت که فاقد هرگونه رنج و گزندی است، نوید داده شده است.» و افزوده انـد: «خـَدِیجَۀُ علیها السلام سَابِقَةُ نـِسَاءِ الْعَالَمِینَ إِلَی الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ؛ سبقت گیرنده بر زنان جهان در ایمان به خدا و رسولش خدیجه است.»
حضرت خـتمی مرتبت صلی الله علیه و آله خدیجه را جزء بانوانی بر می شمارد که به کمال نایل آمـده انـد و نـیز خطاب به ایشان فرموده اند: «یَا خَدِیجَۀُ اَنتَ خَیرُ اُمَّهَاتِ المُؤمِنینَ وَ اَفضَلَهُنَّ؛ همانا ای خدیجه! تو بهترین مـادران مـؤمنان و با فضیلت ترین آنان هستی.»موقعی که زنان پیامبر نام خدیجه را در آستانۀ ازدواج حـضرت فـاطمه زهرا علیها السلام با حضرت علی علیه السلام بر زبان آوردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست و فرمود: «کجاست بانویی چون خدیجه، در آن هـنگام که مردم رسالت مرا انکار کردند، او مصدّق من بود و برای رونق دین خـدا با من همکاری کـرد و بـا دارایی خویش به پیشرفت اسلام کمک کرد، (به همین جهت) خداوند به من فرمان داده است او را به مأوایی در جنت جاوید مژده دهم که در آن ناگواری و نگرانی نباشد.»
در روایـتی از رسـول اکرم صلی الله علیه و آله نقل گردیده است که خدیجه در زمرۀ چهار بانویی است که بهشت مشتاق آنهاست و نیز این بانو همسر پیامبر در دنیا و آخرت است.روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد برای مردم بیاناتی در منزلت حـسنین ( فـرمود و یادآور گردیدند: ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها از جهت جدّ و جدّه؟ حاضران عرض کردند: آری، بفرمائید، آن حضرت فرمود: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ جَدُّهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدَّتُهُمَا خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ؛ آنان حـسن و حـسین اند که جدشان رسول خداست و جدّۀ آنان خدیجه دختر خویلد می باشد.»
حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «در آغاز بعثت هنوز اسلام به خانه ای راه نیافته بود، مگر بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و خـدیجه و مـن سـومین نفر بودم.»امام حسن مـجتبی علیه السلام کـه در زیـبایی میان بنی هاشم ضرب المثل بود، فرمود: در آن موقعی که خداوند صورتگری می کرد، من شبیه ترین افراد به خدیجۀ کبری علیها السلام بودم.»امـام حـسین علیه السلام در صـحرای نینوا در فراز خطبه ای هنگام معرفی خویش به دشـمنان فـرمود: «هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِی خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً؛ آیا می دانید که جدّۀ من خدیجه دختر خـویلد اسـت، اول بـانو در این امت که اسلام آورد؟»امام سجاد در شام و مجلس یزید و کـارگزاران ستمگرش طی خطبه ای خویش را معرفی کرد که در بخشی از آن آمده بود: «جَدَّتِی خَدِیجَةُ زَوْجَةُ نَبِیکمْ؛ جدّۀ من خـدیجه هـمسر پیـامبر شماست.»
همچنین زید فرزند آن حضرت که قیامی را در کوفه علیه امویان و مـروانیان تـرتیب داد، با دشمن چنین احتجاج کرد: «ما سزاوارتر به مودّت هستیم؛ چرا که پدر ما رسول خدا صلی الله علیه و آله و جـدّۀ مـا خـدیجه کبری علیها السلام است.»
با تسلیت فرارسیدن سیزدهم جمادی الثانی سالروز وفات شَهادت گونه حضرت ام البنین(سلام الله علیها) ، به محضر امام زمان (عجل الله فرجه)و تمامی امت اسلامی ، به گوشه ای از زندگانی و فضایل ایشان می پردازیم. ام البنین(سلام الله علیها)، (محدث، متوفی سال 70 ه) (فاطمه کلابیه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداکار بود.امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) بعد از شهادت صدیقه طاهره به وصیت خود آن حضرت به برادرش عقیل فرمودند:می خواهم زنی برایم خواستگاری نمایی که از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعی برایم به دنیا آورد.عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را به ایشان معرفی نمود و گفت: در بین عرب خاندانی شجاعتر از خانواده وی سراغ ندارم.این مادر ، پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربیت کرد که همه شیفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند و در رکاب آن حضرت شهید شدند.علاوه بر همسری نمونه برای پیشوای نخست شیعیان، با فرزندان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)بهتر از فرزندان خود رفتار کند.
ام البنین(سلام الله علیها) در طرز رفتار خود نسبت به فرزندان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) اندکی فروگذاری نکرد و عمر خود را وقف خدمت به آنها کرد تا ذره ای کمبود مادر را در زندگی خود احساس نکنند.
ثمره زندگی ام البنین(سلام الله علیها)با امیرالمومنان(سلام الله علیه)چهار فرزند پسر بود که حضرت اباالفضل العباس(سلام الله علیه)به عنوان نمونه بارز ولایت مداری در کنار امام حسن و امام حسین(سلام الله علیهما) به ایفای نقش پرداخت.
امام باقر(سلام الله علیه)میفرماید:آن حضرت به بقیع میرفت و آن قدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن قساوت قلب گریه میکرد(مقاتل الطالبین ص56 و بحارالانوار ج 45 ص 40)
ام البنین (سلام الله علیها)در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامی که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وی دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره کردی بچه هایم و آنچه زیر آسمان است فدای ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو .
ام البنین(سلام الله علیها) برای عزاداری هر روز همراه نوه اش عبید الله (فرزند عباس علیه السلام) به بقیع میرفت و نوحه می خواند و می گریست و این اشعار را زمزمه می کرد:
منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی هستم
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم
سبب نام گذاری به ام البنین علیهاالسلام
در میان اعراب آن زمان، کنیه همانند نام خانوادگی امروز اهمیت داشت. زنان نیز مانند مردان، کنیه هایی داشتند که گاه دامنه شهرت آن از کنیه مردان فراتر می رفت چنان که فرزندان را به کنیه مادرشان می خواندند. ام البنین علیهاالسلام نیز به عنوان کنیه فاطمه بنت حزام انتخاب شد، ولی چرا این کنیه را برای ایشان برگزیدند؟
در میان عرب آن زمان، چه در عصر جاهلیت و چه در زمان اسلام، رسم بود که هرگاه زنی سه پسر یا بیش تر به دنیا می آورد، او را به این کنیه می خواندند و چون ام البنین علیهاالسلام چهار فرزند پسر داشت، او را ام البنین علیهاالسلام نامیدند. البته عرب ها رسم دیگری نیز داشتند که در آغاز تولد نوزاد، وی را به کنیه ای نیکو می نامیدند. در واقع، تفأّل به خیر می زدند. چنان چه به زنان دیگری، کنیه ام الخیر یا ام الکرام داده اند. پس چون داشتن فرزندان و پسران بیش تر، مایه افتخار بوده است، به نظر می آید حضرت ام البنین علیهاالسلام از کودکی به این کنیه نامیده شده باشد. امروزه هرگاه نام ام البنین علیهاالسلام برده می شود، جز فاطمه ام البنین علیهاالسلام ـ مادر ابوالفضل علیه السلام ـ نام دیگری در ذهن ها مجسم نمی شود؛ یعنی کنیه ایشان جای گزین نام شان گشته است.
به هر حال، در آغاز ولادت فاطمه، کنیه ام البنین را برای او برگزیدند؛ تفأل نیکویی که به واقعیت پیوست.
نام اصلی ام البنین علیهاالسلام
از مهم ترین حقوق فرزند بر پدر و مادر، نهادن نامِ نیک بر او است. در آن زمان نیز نهادن نام نیکو و شایسته بر فرزندان، مهم بود و نام زیبا افتخاری ارزنده به شمار می آمد. بنابراین، هنگام ولادت ام البنین علیهاالسلام، ایشان را به بافضیلت ترین نامی که برای دختران عرب مرسوم بود، نام گذاری کردند: فاطمه
نتیجه:
از مجموع روایات و متون چند نکته اثبات میشود:
1. با استدلالی که حضرت زهرا سلام الله علیها نمود، ابو بکر فدک را میخواسته به حضرت زهرا سلام الله علیها برگرداند، از این رو، سند و یا نامهی ارجاع آن را نوشت و به دست آن حضرت سپرده است.
2. این که عمر سند را از دست حضرت زهرا سلام الله علیها گرفته و با آب دهان آن را محو کرده و یا پاره نموده، قطعی است.
3. بهانهی عمر در برخی روایات این بوده است که اگر فدک را به حضرت زهرا برگرداند، دستگاه حاکم نمیتواند بذل و بخشش به مردم را از جای دیگر تهیه کند و در آمد فدک را بهترین منبع در آمد برای این کار و خواباندن آشوب ها میدانست. از این جهت به ابو بکر اعتراض کرد.
البته بهانهی دیگری را که ابو بکر و عمر جعل کردند و به رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت دادند این بود که پیامبر فرموده: پیامبر چیزی به ارث نمیگذارد.
4. از این که عمر به ابو بکر اعتراض میکند و نامه را در حضور او و یا در بیرون از جلسه پاره میکند، به دست میآید که ابو بکر از خود اختیاری نداشته است و همهی کارها به دست عمر انجام میشده و اراده و تصمیم او در پیشبرد حکومت ابو بکر، نقش مهم و کلیدی را داشته است. این نکته با توجه به روایات دیگری که بیان خواهد شد، بیشتر روشن خواهد شد.
5. طبق برخی روایات، عمر نه تنها سند را گرفت و پاره کرد، بلکه با زدن لگد به حضرت زهرا سلام الله علیها و لطمه به صورت ایشان، اولین فردی بود که حرمت خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله را شکست و در تاریخ آن را به نام خود ثبت کرد.
6. از نظر ابو بکر و عمر، شهادت امیر مؤمنان علیه السلام (که روایت علی مع الحق والحق مع علی و ده ها روایات دیگر در باره او از رسول خدا با سند صحیح نقل شده) مورد قبول واقع نشد؛ اما شهادت عایشه و حفصه، قبول گردید. تنها دلیل عمر این بود که امیر مؤمنان نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها ذی نفع محسوب میشود. با توجه به این نکته سؤال میشود که آیا دختران ابو بکر وعمر، ذی نفع پدران شان محسوب نمیشوند؟ آیا آنها به پدرانشان نسبتی نداشتند؟
2. روایت حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام:
علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش شهادت امیر مؤمنان و ام ایمن درباره فدک از امام صادق علیه السلام روایت شده و در آن تصریح شده است که عمر قبالهی فدک را از دست حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت و پاره کرد:
حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَمَّا بُویِعَ لِأَبِی بَکْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْأَمْرُ عَلَى جَمِیعِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ بَعَثَ إِلَى فَدَکَ فَأَخْرَجَ وَکِیلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنْهَا- فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام إِلَى أَبِی بَکْرٍ، فَقَالَتْ یَا أَبَا بَکْرٍ مَنَعْتَنِی عَنْ مِیرَاثِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخْرَجْتَ وَکِیلِی مِنْ فَدَکَ فَقَدْ جَعَلَهَا لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِأَمْرِ اللَّهِ، فَقَالَ لَهَا هَاتِی عَلَى ذَلِکَ شُهُوداً- فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَیْمَنَ فَقَالَتْ لَا أَشْهَدُ- حَتَّى أَحْتَجَّ یَا أَبَا بَکْرٍ عَلَیْکَ بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَقَالَتْ أَنْشُدُکَ اللَّهَ، أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله قَالَ إِنَّ أُمَّ أَیْمَنَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ بَلَى، قَالَتْ فَأَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» فَجَعَلَ فَدَکَ لِفَاطِمَةَ بِأَمْرِ اللَّهِ- وَ جَاءَ عَلِیٌّ علیه السلام فَشَهِدَ بِمِثْلِ ذَلِکَ- فَکَتَبَ لَهَا کِتَاباً بِفَدَکَ وَ دَفَعَهُ إِلَیْهَا- فَدَخَلَ عُمَرُ فَقَالَ مَا هَذَا الْکِتَابُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: إِنَّ فَاطِمَةَ ادَّعَتْ فِی فَدَکَ وَ شَهِدَتْ لَهَا أُمُّ أَیْمَنَ وَ عَلِیٌّ فَکَتَبْتُ لَهَا بِفَدَکَ،
فَأَخَذَ عُمَرُ الْکِتَابَ مِنْ فَاطِمَةَ فَمَزَّقَهُ وَ قَالَ هَذَا فَیْءُ الْمُسْلِمِینَ وَ قَالَ أَوْسُ بْنُ الْحَدَثَانِ وَ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ یَشْهَدُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِأَنَّهُ قَالَ: إِنَّا مَعَاشِرَ ا یا ابوتراب علیه السلام:
لْأَنْبِیَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَةٌ- فَإِنَّ عَلِیّاً زَوْجُهَا یَجُرُّ إِلَى نَفْسِهِ- وَ أُمَّ أَیْمَنَ فَهِیَ امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ- لَوْ کَانَ مَعَهَا غَیْرُهَا لَنَظَرْنَا فِیهِ- فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام مِنْ عِنْدِهِمَا بَاکِیَةً حَزِینَةً-...»
«از عثمان بن عیسی و حمّاد بن عثمان نقل شده است که امام صادق علیه السّلام فرمود: وقتى با أبو بکر بیعت شد و خلافت او بر همهی مهاجر و انصارمحقّق و ثابت شد، فردى را از جانب خود به سرزمین فدک فرستاده و دستور داد تا نمایندهی حضرت زهرا علیها السّلام را از آنجا اخراج کند. در پى این اقدام، حضرت فاطمه علیها السّلام نزد أبو بکر آمد و فرمود: ای ابو بکر! مرا از میراث پدرم محروم کردی و نمایندهی مرا از فدک بیرون کردی در حالی که رسول خدا صلی الله علیه وآله به دستور خدا آن را برای من قرار داده بود. ابوبکر گفت: برای اثبات این مطلب، شاهدانی اقامه کن. حضرت زهرا سلام الله علیها ام ایمن را آورد، ام ایمن گفت: ای ابو بکر من پیش از احتجاج با تو در باره فرمایش رسو خدا صلی الله علیه وآله، شهادت نمیدهم. ام ایمن گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا شما میدانید که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ام ایمن از اهل بهشت است؟ ابو بکر گفت: بلی. ام ایمن گفت: پس من شهادت میدهم که خدا به رسولش وحی فرستاد «حق ذوی القربی را بده» آنگاه رسول خدا فدک را به دستور خداوند برای فاطمه قرار داد. پس از آن علی علیه السلام آمده همانند شهادت ام ایمن شهادت دادند. ابو بکر برای فاطمه سلام الله علیها در باره فدک سند و نامهی نوشت و آن را به ایشان سپرد. در این هنگام عمر وارد شد و گفت: این نامه چیست؟ ابو بکر گفت: فاطمه در باره فدک ادعا کرد و ام ایمن و علی بر آن شهادت دادند من هم این نامه را نوشتم.
عمر نامه را از حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت و پاره کرد و گفت: این مال مسلمانان است، اوس بن حدثان و عایشه و حفصه شاهد بودند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ما گروه پیامبران چیزی را به ارث نمیگذاریم آنچه را گذاشته ایم صدقه است؛ زیرا علی شوهر فاطمه به نفع خود سخن میگوید و ام ایمن نیز زن صالحهی است ولی اگر همراه او زن دیگری شهادت میداد ما تجدید نظر میکردیم. حضرت زهرا سلام الله علیها از نزد آنها گریه کنان بیرون رفت. ...»
القمی، أبی الحسن علی بن ابراهیم (متوفاى310هـ) تفسیر القمی، ج 2، ص 156، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: السید طیب الموسوی الجزائری، ناشر: مؤسسة دار الکتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404.
💕💕💕"فقط حیدر امیرالمومنین است"💕💕💕
.
💎💎💎براستی که نماز یعنی امیرالمومنین علی علیه السلام 💎💎💎
.
.
🌸☜ مولا علی (علیه السلام) فرمودند؛🌸
.
🌷◀ أَنَا صَلَاةُ الْمُؤْمِنِ،🌷
🌼◀ أَنَا حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ،🌼
🌻◀ أَنَا حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ،🌻
🌸◀ أَنَا حَیَّ عَلَىٰ خَیْرِ الْعَمَل.🌸
.
.
.
◀حقیقت و باطن نماز مؤمن، تبعیّت محض از ولایت من است،
◀منظور از "بشتابید بسوی نماز"، شتاب در امر پذیرش و متابعت من ولیّ الله الاعظم است،
◀مراد از بشتابید بسوی فَلَاحِ، شتاب بسوی ولایت من است،
◀بشتابید بسوی خَیِْر الْعَمَلِ، یعنی هر عمل خیری، تنها در ذیل ولایت اهل البیت (ع) مقبول است
.
.
▪ منابع روایت از شیعه و سنی؛
📚أنوار الهدایة، ص ۱۷۵
📚تظّلم الزهراء (علیها السلام)، ص ۳۲
📚موسوعة کلمات الإمام الحسین (ع)، ص ۵۸ ~ ۶۲
📚کتاب الفضائل أبى الفضل بن جبرائیل ألقمی، ص ۸٤ ~ ٨٦
📚مجمع النورین الشیخ أبو الحسن المرندیفی، ص ١٩٢ ~ ١٩٤
.
.⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊
.
مردم خدا شنیده ولکن ندیده اند
.
در جستجوی یار به عالم دویده اند
.
در زیر قبه ی شه لولاک مرتضی
.
ما دیده ایم آنچه خلایق شنیده اند
.
هر نامی از این نامها دری تازه از قلعه بلند غدیر بر ما می گشاید چرا که اسلام بر برگزیدن نامی برای زمان یا مکان و یا هر چیز دیگر، خصوصیات مسمی را در نظر داشته و به جنبه ها و زوایای آن توجه کرده است.
نامها به سهولت در ذهنها جای می گیرند و به راحتی معانی بلند را منتقل می کنند به همین دلیل و دلایل دیگر، نامگذاری روزها و یا هفته ها یکی از شیوه های تبلیغاتی مثبت و منفی شده است و مطرح شدن و رواج پیدا کردن ارزشها یا ضد ارزشها را در پی دارد.
روز مادر، روز کارگر، روز پاسدار، روز جانباز و روز بهره وری و هفته دولت و ... نمونه های شایسته ای از نامگذاری روزها و هفته ها در جامعه ما هستند. روز جهانی مستضعفین، روز جهانی قدس، روز آب، روز غذا و ... هم روزهایی است که در سطح جهانی مطرح هستند و برخی از آنها به برکت انقلاب اسلامی مطرح شده اند اسلام هزار و چهارصد سال پیش، از این شیوه برای القای اندیشه های نورانی خود و تثبیت آرمانهای مقدس الهی، بهره گرفته است.
اسلام علاوه بر این که برای برخی از روزها اسمهای خاصی مانند عید قربان، عید فطر، روز عرفه و ... برگزیده بر همه این روزها نام ایام الله نهاده است تا عظمت و قداست این روزها هر چه بیشتر در ذهن و دل مؤمنان، نقش بسته و موجب تذکر و تنبه آنان گردد.
یکی از روزهایی که در اسلام برای تعظیم آن، از شیوه نامگذاری بهره گرفته شده «غدیر» است. ویژگی غدیر این است که نامهای گوناگونی برای آن قرار داده شده و این خود عظمت این روز را نسبت به روزهای دیگر نشان می دهد.
نامهای روز غدیر، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمی دارند. هر نامی از این نامها دری تازه از قلعه بلند غدیر بر ما می گشاید چرا که اسلام بر برگزیدن نامی برای زمان یا مکان و یا هر چیز دیگر، خصوصیات مسمی را در نظر داشته و به جنبه ها و زوایای آن توجه کرده است. از این روی شناختن و شناساندن نامهای روز غدیر یک ضرورت است. با این کار تصویری روشن از این روز در ذهن و دل نقش بسته و بیش از پیش این روز بزرگ را می شناساند.
شایسته است نامهای غدیر را با بهترین شکل و زیباترین خط بنویسیم و محافل جشن و سرور عید غدیر را با آن، معنی و روحی تازه ببخشیم.
آنچه در زیر می آید پنجاه نام و یا صفت برای روز غدیر است که از روایات برگرفته شده است:
1 ـ بزرگترین عید خدا؛ «عیدالله الاکبر» (1)
2 ـ روز گشایش؛ «یوم وقوع الفرج» (2)
3 ـ روز خشنودی پروردگار؛ «یوم مرضاة الرحمن» (3)
4 ـ روز زبونی شیطان؛ «یوم مرغمة الشیطان» (4)
5 ـ روز مشعل فروزان دین؛ «یوم منار الدین» (5)
6 ـ روز بپا خاستن؛ «یوم القیام» (6)
7 ـ روز شادمانی؛ «یوم السرور» (7)
8 ـ روز لبخند؛ «یوم التبسم» (8)
9 ـ روز راهنمایی؛ «یوم الارشاد» (9)
10 ـ روز بلندی گرفتن منزلت شایستگان؛ «یوم رفع الدرج» (10)
11 ـ روز روشن شدن دلایل خدا؛ «یوم وضوح الحجج» (11)
12 ـ روز آزمایش بندگان؛ «یوم محنة العباد» (12)
13 ـ روز راندن شیطان؛ «یوم دحر الشیطان» (13)
14 ـ روز آشکار کردن حقیقت؛ «یوم الایضاح» (14)
15 ـ روز بیان کردن حقایق ایمان؛ «یوم البیان عن حقایق الایمان» (15)
16 ـ روز ولایت؛ «یوم الولایة» (16)
17 ـ روز کرامت؛ «یوم الکرامة» (17)
18 ـ روز کمال دین؛ «یوم کمال الدین» (18)
19 ـ روز جداسازی حق از باطل؛ «یوم الفصل» (19)
20 ـ روز برهان؛ «یوم البرهان» (20)
21 ـ روز منصوب شدن امیرمؤمنان؛ «یوم نصب امیرالمؤمنین(ع)» (21)
22 ـ روز گواهی و گواهان؛ «یوم الشاهد و المشهود» (22)
23 ـ روز پیمان؛ «یوم العهد المعهود» (23)
24 ـ روز میثاق؛ «یوم المیثاق المأخوذ» (24)
25 ـ روز آراستن؛ «یوم الزینة» (25)
26 ـ روز قبولی اعمال شیعیان؛ «یوم قبول اعمال الشیعة» (26)
27 ـ روز رهنمونی به رهنمایان؛ «یوم الدلیل علی الرواد» (27)
28 ـ روز امن و امان؛ «یوم الامن المأمون» (28)
29 ـ روز آشکار کردن امور پنهان؛ «یوم ابلاء السرائر» (29)
30 ـ عید اهل بیت(ع)؛ «عید اهل البیت(ع)» (30)
31 ـ عید شیعیان؛ «عید الشیعة» (31)
32 ـ روز عبادت؛ «یوم العبادة» (32)
33 ـ روز اتمام نعمت؛ «یوم تمام النعمة» (33)
34 ـ روز اظهار گوهر مصون؛ «یوم اظهار المصون من المکنون» (34)
35 ـ روز بر ملا کردن مقاصد پوشیده؛ «یوم ابلاء خفایا الصدور» (35)
36 ـ روز تصریح برگزیدگان؛ «یوم النصوص علی اهل الخصوص» (36)
37 ـ روز محمد(ص) و آل محمد(ص)؛ «یوم محمد(ص) وآل محمد(ص)» (37)
38 ـ روز نماز؛ «یوم الصلاة» (38)
39 ـ روز شکرگزاری؛ «یوم الشکر» (39)
40 ـ روز دوح (درختان پر شاخ و برگ)؛ «یوم الدوح» (40)
41 ـ روز غدیر؛ «یوم الغدیر» (41)
42 ـ روز روزه داری؛ «یوم الصیام» (42)
43 ـ روز اطعام؛ «یوم اطعام الطعام» (43)
44 ـ روز جشن؛ «یوم العید» (44)
45 ـ روز عالم بالا؛ «یوم الملأ الاعلی» (45)
46 ـ روز کامل کردن دین؛ «یوم اکمال الدین» (46)
47 ـ روز شادابی؛ «یوم الفرح» (47)
48 ـ روز به صراحت سخن گشودن از مقام ناب؛ «یوم الافصاح عن المقام الصراح» (48)
49 ـ روز افشای پیوند میان کفر و نفاق؛ «یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود» (49)
50 ـ روز گردهمایی و تعهد حاضران؛ «یوم الجمع المسؤول» (50)
پی نوشت ها:
1ـ امام رضا(ع) می فرماید: و هوعید الله الاکبر (عید غدیر، برترین عید خداوند است)، الغدیر، ج 1، ص 286.
2ـ قال علی (ع): هذا یوم فیه وقع الفرج، مصباح المتهجد، ص 700.
3ـ قال الصادق(ع): و فیه مرضاة الرحمن (در این روز، رضایت خداوند نهفته است)، بحارالانوار، ج 98، ص 323.
4ـ قال الرضا(ع): انه یوم مرغمة الشیطان، بحارالانوار، ج 98، ص 323.
5ـ قال الصادق(ع): یوم منارالدین أشرف منهما (روز مشعل فروزان دین، از دو عید فطر و قربان گرامی تر است.
6ـ قال الصادق(ع): ذلک یوم القیام (روزغدیر، روز بپاخاستن است) بحارالانوار، ج 98، ص323.
7ـ قال الصادق(ع): انه یوم السرور، الغدیر، ج 1، ص 286.
8ـ قال الرضا(ع): و هو یوم التبسم ،المراقبات، ص257.
9ـ قال علی(ع): هذا یوم الارشاد ، مصباح المتهجد، ص 700.
10ـ قال علی(ع): هذا یوم فیه ... رفعت الدرج (این روزی است که منزلت شایستگان در آن، بلندی گرفت) مصباح المتهجد، ص 700.
11ـ قال علی(ع): هذا یوم ... فیه ... وضحت الحجج (این روزی است که دلایل خداوند در آن، روشن گشت).
12ـ قال علی(ع): هذا یوم محنة العباد، مصباح المتهجد، ص 700.
13ـ قال علی(ع): و هو ... یوم دحرالشیطان، مصباح المتهجد، ص 700.
14ـ قال علی(ع): و هو یوم الایضاح (روزغدیر، روزآشکار کردن حقیقت است) مصباح المتهجد، ص700.
15ـ قال علی(ع): و هو ... یوم البیان عن حقایق الایمان، مصباح المتهجد، ص 700.
16ـ امام رضا(ع) در حدیثی مفصل، روزغدیر را روزعرضه ولایت به انسانها و مخلوقات معرفی می کند، المراقبات، ص 257.
17ـ امام صادق(ع): در هنگام ملاقات با برادر ایمانی خود بگو: الحمدالله الذی اکرمنا بهذا الیوم (حمد خداوند را که ما را در این روز کرامت داد) المرقبات، ص 257.
18ـ قال علی(ع) و هو ... یوم کمال الدین، مصباح المتهجد، ص 700.
19ـ قال علی(ع): هذا یوم الفصل الذی کنتم توعدون، مصباح المتهجد، ص 700.
20ـ قال علی(ع): و هو ... یوم البرهان، مصباح المتهجد، ص 700.
21ـ قال الصادق(ع): الیوم الذی نصب منه رسول الله امیرالمؤمنین(ع)، الغدیر، ج 1، ص 285.
22ـ قال علی(ع): وهو... یوم الشاهد و المشهود، مصباح المتهجد، ص700. امام صادق(ع): نام غدیر در زمین روز به گواهی گرفته شدگان (جمع مشهود) است. بحارالانوار، ج 98، ص 231.
23ـ قال علی(ع): و هو... یوم العهد المعهود، مصباح المتهجد، ص 700 .
24ـ امام صادق(ع): نام غدیر در زمین، روز میثاق گرفته شده است، بحارالانوار، ج 98، ص 321.
25ـ امام رضا(ع): روزغدیر، روز زینت است، المراقبات، ص 257.
26ـ قال الرضا(ع): یوم تقبل اعمال الشیعة، المراقبات، ص 257.
27ـ قال علی(ع): هذا ... یوم الدلیل علی الرواد (این، روز رهنمونی به رهنمایان است) مصباح المتهجد، ص 700.
28ـ قال علی(ع): هذا یوم الامن المأمون، مصباح المتهجد، ص 700.
29ـ قال علی(ع): هذا یوم ابلاء السرائر، مصباح المتهجد، ص 700.
30ـ قال الصادق(ع): جعله عیدا لنا، بحارالانوار، ج 98، ص 300.
31ـ قال الصادق(ع): جعله عیدا ... لموالینا و شیعتنا، بحارالانوار، ج 98، ص 300.
32ـ امام صادق(ع): روزغدیر، روزعبادت است. الغدیر، ج 1 ، ص 285.
33ـ قال الصادق(ع): انه الیوم الذی... تمت فیه النعمة، الغدیر، ج 1، ص 285.
34ـ قال علی(ع): هذا یوم اظهارالمصون من المکنون، مصباح المجتهد، ص 700.
35ـ قال علی(ع): هذا یوم ابدی خفایا الصدور و مضمرات الامور، مصباح المتهجد، ص 367ـ قال علی(ع): هذا یوم النصوص علی اهل الخصوص (این، روز تصریح برگزیدگان است) همان.
37ـ قال الصادق(ع):هوالیوم الذی جعله لمحمد(ص) و آله(ع) ، المراقبات، ص 257.
38ـ امام صادق(ع): روزغدیر، روز نماز است. الغدیر، ج 1 ص 285.
39ـ امام صادق(ع): روزغدیر، روز شکرگزاری است. الغدیر، ج 1، ص 285.
40ـ قال علی(ع): و انزل علی نبیه فی یوم الدرج ما بین له عن ارادته فی خلصائه (و خداوند در روز دوم، اراده خویش را در حق بندگان خاص و گزیدگان خود اظهار داشت) مصباح المتهجد، ص 700. مقصود ازدرج ، درختان پر شاخ و برگی است که در سرزمین غدیر وجود داشت و حضرت در سایه آنها قرار گرفت و ولایت امیرمؤمنان(ع) را ابلاغ فرمود.
41ـ این نام، معروفترین نام غدیر است که از مکان واقعه گرفته شده است.
42ـ قال الصادق(ع): ذلک یوم صیام (روز غدیر، روز روزه داری است) بحارالانوار، ج 98، ص 323.
43ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز اطعام است. بحارالانوار، ج 98، ص 323.
44ـ قال الصادق(ع): انه یوم عید، بحارالانوار، ج 98، ص 298.
45ـ قال علی(ع): هذا یوم الملأ الاعلی ... (این روز عالم بالا است...) مصباح المتهجد، ص 700.
46ـ قال الرضا(ع): هو الیوم الذی اکمل الله فیه الدین، المراقبات، ص 257.
47ـ قال الصادق(ع): انه یوم فرح، الغدیر، ج 1، ص 286.
48ـ قال علی(ع): و هو ... یوم الایضاح عن المقام الصراح (روزغدیر، روز به صراحت سخن گفتن از مقام ناب است) مصباح المتهجد، ص 700.
49ـ قال علی(ع): و هو یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود (غدیر، روز باز کردن گره پیوند میان کفر و نفاق است) مصباح المتهجد، ص 700.
50ـ امام صادق(ع): نام غدیر در زمین، روز بازخواست شدگان است. بحارالانوار، ج 98، ص 320.
... تا غروب آفتاب دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت ... تا بالاخره بخشیده شد...
نهم ذیحجه (در ایران، فردا پنجشنبه) روز عرفه است. خداوند متعال در این روز به سه مکان و سه گروه از انسانها، توجه ویژه دارد:
1. کربلا و زائران امام حسین (ع).
2. صحرای عرفات (در نزدیکی مکه) و حجاج بیت الله.
3 . هر جا از دنیا که دستی به سوی او بلند شود و دلی بشکند.
چرا «عرفه»؟
ـ آنگاه که جبرئیل (ع) مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت : «عرفت؟» یعنی «یاد گرفتی؟» و او پاسخ داد آری. لذا به این نام خوانده شد.
ـ وجه دیگر اینکه مردم از این جایگاه و در این سرزمین به گناه خود اعتراف می کنند.
ـ بعضی دیگر هم آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد ؛ چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.
حضرت آدم (ع) در عرفات
مطابق روایتی از امام صادق(ع)، وقتی جد اعلای ما حضرت آدم (ع) از باغ بهشتی به زمین فرود آمد، چهل روز هر بامداد بر فراز کوه صفا با چشم گریان در حال سجده بود. جبرئیل (ع)، فرود آمد و پرسید:
ـ چرا می گریی، ای آدم؟
ـ چرا نگریم در حالیکه از جوار خداوند به این دنیا فرود آمده ام؟
ـ به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.
ـ چگونه ؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبحگاهان عازم صحرای عرفات شد. جبرئیل هنگام خروج از مکه، احرام بستن و لبیک گفتن را به او آموخت و چون عصر روز عرفه فرا رسید، آدم را به غسل فرا خواند و پس از نماز عصر، او را به وقوف در عرفات دعوت کرد و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:
سبحانک اللهم و بحمدک
لا اله الا انت
علمت و ظلمت نفسی
واعترفت بذنبی
اغفر لی انک انت الغفور الرحیم
یعنی:
جز تو خدایی نیست
کار بدی کردم و بر خود ظلم نمودم
اینک به گناه خود اعتراف می کنم
مرا ببخش که تو بخشنده و مهربانی.
آدم (ع) تا غروب آفتاب همچنان دعا میکرد و با تضرع اشک می ریخت. وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد و شب را آنجا گذراند. صبحگاهان در مشعر بپاخاست و به دعا پرداخت... تا اینکه سرانجام بخشیده شد ...
حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
جبرئیل(ع) در صحرای عرفات، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پیامبر خاتم (ص) در عرفات
دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام، کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته برخی مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر آنرا به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.
رسول گرامی اسلام (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماع عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:
... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این مکان ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می شود. به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست به صاحبش برگرداند.
ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام ، حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنها امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.
... من در میان شما دو چیز به یادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به رضایت به دست آورده باشد...
برخی از اعمال شب و روز عرفه:
1.احیا و نماز و عبادت در شب عرفه
2. دعا در شب عرفه (که گفته شده است مستجاب می گردد) .
3. زیارت امام حسین (ع) در شب عرفه.
4. غسل.
5. روزه روز عرفه (اگر سبب ضعف و مانع از دعا و مناجات نشود) .
6. قرائت دعای عرفه امام حسین علیه السلام (که بهتر است بعد از نماز عصر باشد) .
7. قرائت دعای عرفه امام سجاد علیه السلام (که در صحیفه سجادیه موجود است).
8. زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه.
9. زیارت حضرت اباالفضل العباس (س) در روز عرفه .
10. اعتراف و اقرار به گناهان.
11. دو رکعت نماز که در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره کافرون خوانده می شود. سپس چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد،پنجاه مرتبه سوره توحید (این نماز در واقع همان نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است) .
منابع: لغت نامه دهخدا، مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی و دعای عرفه بی آزار شیرازی
خود کامگی و غرور، خلیفه اموی "هشام بن عبدالملک " را وا داشت که امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ پیشوای پنجم شیعیان را از مدینه به شام تبعید کند.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ در مدت اقامت خود در شام با مردم آنجا رفت وآمد داشت، روزی دید گروهی از نصاری به سوی کوهی که در شام بود می روند، حضرت از همراهان پرسید: "آیا امروز نصاری عیدی دارند که این طور با ازدحام به جانب کوه رهسپارند؟ "
در پاسخ گفتند: "خیر امروز عید نصاری نیست بلکه یکی از دانشمندان نصاری در آن کوه منزل دارد؛ مسیحیان می گویند او زمان حواریون (شاگردان حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ) را درک کرده است و هر سال در چنین روزی به دیدار آن عالم می روند ومسائل خود را از او می پرسند. "
حضرت به همراهانش فرمود: "بیائید ما هم به همراه آنان نزد آن عالم برویم. "
آنها اطاعت کردند و به همراهی امام باقر ـ علیه السّلام ـ به طرف منزل او حرکت کردند.
او در درون غاری سکونت داشت؛ نصاری، فرشی را به درون غار برده او را بیرون آورده و بر روی تختی نشانیدند، در حالتی که بسیار پیر و سالخورده بود و از شدت پیری ابروهایش بروی چشمانش افتاده بود، پس ابروهایش را با حریر زردی به سرش بسته بودند.
حضرت و سایر مردم به گرد او حلقه زدند، وقتی که آن عالم چشم باز کرد مجذوب و متوجه امام باقر ـ علیه السّلام ـ شد؛ رو به حضرت کرد و گفت: "آیا شما از نصاری هستید یا از امّت مرحومه (اسلام) می باشید؟ "
امام ـ علیه السّلام ـ : "از امّت مرحومه و جزو مسلمانان می باشم. "
عالم: "آیا از دانشمندان هستی یا از نادانان. "
امام ـ علیه السّلام ـ : "از نادانان نیستم. "
عالم: "شما سؤال می کنید یا من سؤال کنم؟ "
امام ـ علیه السّلام ـ : "هر چه خواهی بپرس من آماده جوابم. "
آن عالم پیر نصرانی، رو به نصاری کرد و گفت: "این مرد از امّت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ است و ادعای دانش دارد و می گوید: آنچه می خواهی سؤال کن، من آماده جوابم، الحال سزاوار است که چند مسئله از او بپرسم. "
آنگاه رو به حضرت کرده و چنین سؤال کرد:
"خبر بده مرا از ساعتی که نه شب است و نه روز، آن چه ساعتی است؟ "
امام ـ علیه السّلام ـ: "آن ساعت، از طلوع فجر تا طلوع خورشید است. "
عالم: "آن ساعت که نه از شب است و نه از روز، پس از چه ساعت هایی است. "
امام ـ علیه السّلام ـ: "آن ساعت از ساعات بهشت است، لذا در آن ساعت بیماران به هوش می آیند و دردها ساکن می شوند و کسی که شب را نخوابیده در این ساعت به خواب می رود و خداوند این ساعت را در دنیا موجب علاقه کسانی که به آخرت رغبت دارند گردانیده و از برای عمل کنندگان آخرت دلیلی واضح ساخته و برای منکرین آخرت حجتی گردانیده است. "
عالم: "درست گفتی اینک باز من سؤالی کنم یا تو سؤال می کنی؟ "
امام ـ علیه السّلام ـ: "آنچه می خواهی سؤال کن. "
عالم رو به نصاری کرد و گفت: "این شخص (امام باقر ـ علیه السّلام ـ) بر مسائل بسیاری واقف است و سپس رو به امام کرد و پرسید:
"خبر بده مرا از ساکنین بهشت که چگونه غذا می خورند و می آشامند ولی تخلیه ندارند، (هرگز به مستراح نمی روند) آیا نظیرش در دنیا و جود دارد؟ "
امام ـ علیه السّلام ـ: "مَثَل آنها بسان "جنین " است که در شکم مادر می خورد ولی بول و غائط از او جدا نمی شود. "
عالم: "کاملاً درست گفتی ولی باز من سؤال کنم یا تو سؤال می کنی؟ "
امام ـ علیه السّلام ـ: "سؤال کن آنچه را می خواهی. "
عالم: "خبر دهید مرا از آنچه مشهور است که میوه های بهشت کم نمی شود و هر مقدار که از آنها خورده شود، باز به حالت اول خود باقی است، آیا در دنیا هم نظیری دارد؟ "
امام ـ علیه السّلام ـ: "نظیرش در دنیا شمع افروخته یا چراغ است که اگر صد هزار چراغ از او روشن کنند نورش کم نمی شود و به حالت خود باقی است. "
عالم پیر نصرانی گفت: "درست گفتی و اکنون سؤالی می کنم که هرگز پاسخش را نتوانی گفت و آن سؤال این است: خبر دهید مرا از مردی که با عیال خود همبستر شد و سپس آن زن به دو پسر حامله گردید و هر دو (بصورت دو قلو) در یک ساعت متولّد شدند و هر دو در یک ساعت از دنیا رفتند ولی یکی از آنها صد و پنجاه سال و دیگری پنجاه سال عمر کرد، آنها کیستند و قصه آنها از چه قرار است؟ "
امام ـ علیه السّلام ـ: "آن دو پسر، "عزیز " و "عُزَیر " بودند؛ آن دو در یک ساعت متولّد شدند و با هم سی سال زندگی کردند، آنگاه خداوند "عُزیر " را قبض روح کرد و یک صد سال در صف مردگان بود، ولی "عزیز " همچنان در دنیا زندگی می کرد. پس از صد سال خداوند "عُزیر " را زنده کرد و او را دوباره به دنیا برگرداند و او بیست سال با برادرش "عزیز " زندگی کرد و سپس هر دو با هم در یک ساعت از دنیا رفتند، روی این حساب "عُزیر " پنجاه سال عمر کرد ولی "عزیز " صد و پنجاه سال عمر نمود. "
عالم نصرانی که از علم امام حیرت زده شده بود حرکت کرد و گفت: "از من داناتر و بهتری را آورده اید تا مرا رسوا نمائید، به خداوند قسم، تا این مرد دانشمند و بزرگوار در شام است من با شما نصاری سخن نمی گویم و از من چیزی نپرسید؛ اینک مرا به مسکنم باز گردانید. "
او را به درون غار بردند و از آن پس هر چه سؤال داشتند از امام باقر ـ علیه السّلام ـ می پرسیدند و جواب کافی می گرفتند.
کافی ج 8 ص 123
یکی از شیعیان مشرف شد محضر امام جواد علیه السلام؛ عرض کرد:مولای من ! انی لاحب محمدا و علیا
آقاجان من رسول الله و امیر المومنین سلام الله علیهما را دوست دارم
خیلی ها در طول تاریخ محبت و ولایت خود را به محضر اهل بیت علیهم السلام عرضه داشتند و گاها اهل بیت علیهم السلام به شخص مدعی می فرمودند کذبت( دروغ میگویی) تو دوستدار ما نیستی
این شخص هم در محضر امام جواد علیه السلام ادعای محبت کرد و عرض کرد:لو قطعت أربا أربا أو قرضت لم أزل عنه
عرض کرد:مولای من! اگر مرا قطعه قطعه بکنند و با قیچی وجود مرا تکه تکه بکنند باز هم از محبت شما دست برنمیدارم.
امام محبت أو را پذیرفت و او را تصدیق کرد، بله محبت باید اینگونه باشد شیعه تحت هیچ شرایطی باید امام خود را فراموش نکند و در آن به آن زندگیش اولویت اول با امامش باشد در کسب و کار در تحصیل در نگاه و در حرف زدن باید ملاک امر و نهی معصومین باشد نه اینکه به کوچک ترین بهانه امام خود را فدا کنیم به نگاه به نامحرم بفروشیم به مال حرام بفروشیم.
زندگی خود را رصد کنیم مطالعه کنیم لحظات را محاسبه کنیم ببینیم چقدر محبت ما واقعی هست و چقدر امام ما برای ما مهم است در چند درصد از زندگی ما اولویت اول با امام زمانمان است !!!
امام جواد علیه السلام به آن شخص فرمودند:بدان که به ازای هر قدمی که برای ما برمیداری ( مأة الف الف جزء) صد میلیون برابرش را ما برای شما برمیداریم
عجیب است کرامات این خاندان !!! حواسمان به اماممان باشد
منبع روایت: موسوعه امام جواد ج 1 ص 542
تبدیل کردن خاک به طلا
شیخ حر عاملی روایتی را درباره تبدیل خاک به طلا توسط امام چنین نقل کرده است:
قال: و منها ما روی عن إسماعیل بن عباس الهاشمی قال: جئت إلى أبی جعفر علیه السلام یوم عید، فشکوت إلیه ضیق المعاش، فرفع المصلى فأخذ من التراب سبیکة ذهب فأعطانیها فخرجت إلى السوق فکانت ستة عشر مثقالا
اسماعیل بن عباس هاشمى گفت یک روز عید خدمت امام جواد علیه السلام رسیدم و از تنگدستی شکایت کردم، حضرت سجاده را کنار زد و از خاکهای روى زمین شمشى طلا برداشته به من داد (یعنی خاک به برکت دست حضرت به پاره ای طلای مبدل شد) آن را به بازار بردم 16 مثقال طلا بود
شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج4، ص400 اعلمى - بیروت، چاپ: اول، 1425 ق.
صحبت کردن با حیوانات
روایتی را طبری چنین نقل میکند:
قال أبو جعفر: حدثنا قطر بن أبی قطر، قال: حدثنا عبد الله بن سعید، قال: قال لی محمد بن علی بن عمر التنوخی: رأیت محمد بن علی (علیه السلام) و هو یکلم ثورا فحرک الثور رأسه، فقلت: لا، و لکن تأمر الثور أن یکلمک. فقال: و علمنا منطق الطیر و أوتینا من کل شیء. ثم قال للثور: قل لا إله إلا الله وحده لا شریک له. فقال. ثم مسح بکفه على رأسه
تنوخی میگوید امام جواد علیه السلام را دیدم که با گاو صحبت میکرد و گاو سرش را تکان میداد من گفتم نه و لکن گاو میخواهد با شما حرف بزند امام فرمود دانستن زبان پرندگان [از طرف خداوند]به ما عطا شده است و از هر چیزی به ما داده شده است [همه چیز را می دانیم و بر همه چیز تسلط داریم]سپس امام به گاو فرمود بگو لا اله الا الله وحده شریک له او نیز گفت بعد امام با دست خود بر سر گاو کشید
طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة (ط - الحدیثة)، ص400، بعثت - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413ق.
شهادت عصا به امامت حضرت
کلینی روایتی را درباره شهادت دادن عصا بر امامت امام جواد علیه السلام چنین نقل کرده است:
محمد بن یحیى و أحمد بن محمد عن محمد بن الحسن عن أحمد بن الحسین عن محمد بن الطیب عن عبد الوهاب بن منصور عن محمد بن أبی العلاء قال سمعت یحیى بن أکثم قاضی سامراء بعد ما جهدت به و ناظرته و حاورته و واصلته و سألته عن علوم آل محمد فقال: بینا أنا ذات یوم دخلت أطوف بقبر رسول الله ص فرأیت محمد بن علی الرضا علیه السلام یطوف به فناظرته فی مسائل عندی فأخرجها إلی فقلت له و الله إنی أرید أن أسألک مسألة و إنی و الله لأستحیی من ذلک فقال لی أنا أخبرک قبل أن تسألنی تسألنی عن الإمام فقلت هو و الله هذا فقال أنا هو؛ فقلت علامة؟! فکان فی یده عصا فنطقت و قالت إن مولای إمام هذا الزمان و هو الحجة
محمد بن ابى العلا گفت: از یحیى بن اکثم قاضى سامرا بعد از اینکه او را آزمایش کردم و چندین مرتبه با او بحث و گفتگو در باره علوم آل محمد پرداختم و بین ما نامههایی رد و بدل شد. یحیی بن اکثم گفت: روزی مشغول طواف به دور قبر پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بودم و حضرت محمد بن علی جواد الائمه را دیدم که مشغول طواف است، با او در مورد مسائلى که داشتم بحث کردم تمام آنها را جواب داد بعد گفتم به خدا من یک سؤال دیگر دارم اما خجالت میکشم از پرسیدن آن. فرمود من قبل از اینکه بپرسى برایت توضیح میدهم. میخواهى بپرسى امام کیست؟! گفتم به خدا همین سؤال را داشتم فرمود من هستم. گفتم علامت آن چیست. در دست آن جناب عصایى بود به زبان آمده گفت (انه مولاى امام هذا الزمان و هو الحجة) این آقا سرور من و امام زمان و حجت خدا است.
.کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1 ص353دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
زنده کردن گاو مرده
ابن حمزه طوسى روایتی را درباره زنده شدن گاو توسط امام جواد علیه السلام چنین نقل کرده است:
عن أحمد بن محمد الحضرمی، قال: حج أبو جعفر علیه السلام فلما نزل زبالة فإذا هو بامرأة ضعیفة تبکی على بقرة مطروحة على قارعة الطریق، فسألها عن علة بکائها فقامت المرأة إلى أبی جعفر علیه السلام و قالت: یا ابن رسول الله؛ إنی امرأة ضعیفة لا أقدر على شیء، و کانت هذه البقرة کل مال أملکه، فقال لها أبو جعفر علیه السلام: «إن أحیاها الله تبارک و تعالى لک فما تفعلین؟» قالت:یا ابن رسول الله لأجددن لله شکرا. فصلى أبو جعفر رکعتین و دعا بدعوات ثم رکض برجله البقرة، فقامت البقرة، و صاحت المرأة: عیسى بن مریم. فقال أبو جعفر علیه السلام: «لا تقولی هذا، بل عباد مکرمون، أوصیاء الأنبیاء».
حضرمی گوید: در سفر امام جواد (علیه السلام) از مدینه به بغداد، وقتی حضرت به سر زمین زباله (منطقه واقع در نزدیکی کوفه)، رسیدند، زن ضعیفی را مشاهده کردند که بر بالای جسد گاوی مرده در کنار راه نشسته و گریه میکند ؛ حضرت علت گریستن زن را از او پرسید. زن در جواب گفت: ای پسر رسول الله، من زنی ضعیفم، قدرت هیچ کاری را ندارم و این گاو همه سرمایه زندگیام بود که اکنون مرده است. حضرت فرمود: اگر خدای متعال آن را زنده کرد چه خواهی کرد ؟عرض کرد ای پسر رسول خدا همواره سپاسگذار او خواهم بود. آنگاه حضرت دو رکعت نماز بر جای آورد و درباره دعا کرد؛ سپس با پای مبارک خود به گاو زد و گاو بلند شد. در این هنگام زن فریاد زد که این آقا عیسی بن مریم است .
حضرت فرمود: نه ، بلکه او بنده ای از بندگان مورد عنایت خداست ، این از اوصیای پیامبران است .
ابن حمزه طوسى، محمد بن على، الثاقب فی المناقب، ص503 انصاریان - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1419 ق.
فرستادن شخصی از سامرا به بیت المقدس با طی الارض
امام علیه السلام شخصی را با «طی الارض» به بیت المقدس می فرستند:
قال أبو جعفر: حدثنا أبو عمر هلال بن العلاء الرقی، قال: حدثنا أبو النصر أحمد بن سعید، قال: قال لی منخل بن علی: لقیت محمد بن علی (علیه السلام) بسرمنرأى فسألته النفقة إلى بیت المقدس فأعطانی مائة دینار ثم قال لی: أغمض عینیک. فغمضتهما، ثم قال: افتح. فإذا أنا ببیت المقدس تحت القبة، فتحیرت فی ذلک
منخل گوید: در سامرا محمد بن علی الجواد علی السّلام را ملاقات کردم. از ایشان تقاضای خرج راه برای سفر به بیت المقدس نمودم. حضرت صد دینار به من عطا فرمودند سپس به من فرمود چشمانت را ببند من نیز چشمم را بستم امام به من فرمود چشمت را باز کن چشم را باز کرده و دیدم در بیت المقدس زیر قبه هستم از این جریان متحیر شدم
طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة (ط – الحدیثة)، ص399 بعثت - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413ق.
شفای نابینا
طبری روایتی را نقل میکند که زنی فرزند نابینای خود را نزد امام جواد علیه السلام آورد و آن حضرت دست خود را بر او کشید و او شفا یافت:
قال أبو جعفر حدثنا أبو محمد عبد الله بن محمد قال قال لی عمارة بن زید: رأیت امرأة قد حملت ابنا لها مکفوفا إلى أبی جعفر محمد بن علی علیه السلام فمسح یده علیه فاستوى قائما یعدو کأن لم یکن فی عینه ضرر.
عماره بن زید میگوید: زنی فرزندش را که به کوری مبتلا بود نزد امام جواد علیه السلام آورد آن حضرت دست مبارک را بر او کشید و او بینا شد.
الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)، دلائل الامامة، ص 400، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413
روایت دیگری را نیز «ابن حمزه طوسی» درباره شفا دادن نابینا، این چنین نقل میکند:
عن محمد بن میمون أنه کان مع الرضا علیه السلام بمکة قبل خروجه إلى خراسان قال قلت له إنی أرید أن أتقدم إلى المدینة فاکتب معی کتابا إلى أبی جعفر ع فتبسم و کتب و صرت إلى المدینة و قد کان ذهب بصری فأخرج الخادم أبا جعفر ع إلینا فحمله فی المهد فناولته الکتاب فقال لموفق الخادم فضه و انشره ففضه و نشره بین یدیه فنظر فیه ثم قال لی یا محمد ما حال بصرک قلت یا ابن رسول الله اعتلت عینای فذهب بصری کما ترى قال فمد یده فمسح بها على عینی فعاد إلی بصری کأصح ما کان فقبلت یده و رجله و انصرفت من عنده و أنا بصیر
محمد بن میمون میگوید: قبل از رفتن امام رضا علیه السلام به خراسان، در مکه در محضر ایشان بودم. عرض داشتم آقا من تصمیم دارم به مدینه بروم نامهاى بنویسید تا براى حضرت جواد علیه السلام ببرم، امام علیه السلام لبخندى زد و نامهاى نوشت. به مدینه آمدم در حالی که آن وقت نابینا بودم. خادم امام جواد، حضرت را که در گهواره بود آورد نامه را تقدیم کردم به موفق فرمود نامه را بگشا باز کرد و مقابل ایشان گرفت در نامه نگاه کرد بعد به من فرمود چشمت چطور است. عرض کردم چنانچه ملاحظه میفرمائید به درد چشم مبتلا شدم و نابینا شده ام در این موقع دست دراز کرد و بر چشمم کشید بیناییم برگشت از قبل نیز بهتر و سالم تر شد دست و پایش را بوسیدم و با چشم بینا از خدمتش مرخص شدم.
ابن حمزة الطوسی، الثاقب فی المناقب، ص 525، تحقیق : نبیل رضا علوان، چاپ : دوم، سال چاپ : 1412هـ.ق، ناشر : مؤسسة أنصاریان للطباعة والنشر - قم المقدسة.
شفای ناشنوا
ابن شهر آشوب روایتی را نقل میکند که شخص ناشنوا با عنایت امام جواد علیه السلام شفا پیدا کرد:
ابو سلمة قال دخلت على أبی جعفر ع و کان بی صمم شدید فخبر بذلک لما أن دخلت علیه فدعانی إلیه فمسح یده على أذنی و رأسی ثم قال اسمع و عه فو الله إنی لأسمع الشیء الخفی عن أسماع الناس من بعد دعوته
ابو سلمه گفت خدمت حضرت جواد رسیدم. مدتى بود گوشهایم ناشنوا شده بود و چیزى را نمیشنید وقتى وارد شدم ایشان از این ناراحتى من اطلاع داشت. مرا پیش خواند دست بر گوش و سرم کشیده فرمود بشنو و حفظ کن. به خدا قسم پس از دعاى آن جناب دیگر صداهاى خیلى آرام را هم میشنوم
ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4 ، ص390، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق.
شب اول قبر آیتالله شیخ مرتضی حائری قدس سرّه، برایش نماز لیلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم یک سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هدیه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن... وقتی از خیلی مراحل گذشتیم، همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور و وحشتافزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست میکرد. به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد. بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: - خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم....
همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: - من علی بن موسی الرّضا(ع) هستم. آقای حائری! شما 38 مرتبه به زیارت من آمدید من هم 38 مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود 37 بار دیگر هم خواهم آمد
ناقل:آیت الله مرعشی نجفی
از امام رضا ـ علیه السّلام ـچه در طول سفرش به ایران در منازل وچه درحین حضوردرمدینه ومرو کرامتها ی فروان به اثبات رسیده؛ آثار برخی از آنها تا به امروز موجود است که به شماری ازآنها اشاره میشود:
1- خدیجه دختر حمدان گوید: وقتی حضرت در نیشابور در محلّة غزو به خانه ما وارد شد، در کنار خانه درخت بادامی کاشت. آن درخت روئید و بزرگ شد و در همان سال میوه داد و مردم خبردار شدند و از میوهاش برای شفای مریضها میبردند. هر که به دردی مبتلا میشد برای تبرک و شفا از آن میخورد و سلامتی خود را باز می یافت. هر که چشمش درد میگرفت، از میوة آن به چشم میمالید صحّت می یافت و زن آبستن که زائیدنش دشوار میشد از آن میخورد به آسانی وضع حمل میکرد. برای قولنج حیوانات چوب آن را به شکم آنها میمالیدند خوب میشد. پس از مدتی درخت خشک شد، جدّ من حمدان شاخههای آن درخت را برید و کور شد. پسرش عمرو آن را از بیخ کند، تمام مالش که هفتاد الی هشتاد هزار درهم بود. از بین رفت ...[1]
2- شیخ صدوق روایت کرده چون امام رضا ـ علیه السّلام ـ داخل نیشابور شد در محلّهای فرود آمد که او را «فوزا» میگفتند و آنجا حمامی بنا نمود و آن حمام امروز به «گرمابه رضا» معروف است و نیز در آنجا چشمهای بود که آبش کم شده بود، حضرت کسی را برای تعمید آن گماشت، تا اینکه آب آن چشمه بسیار شد و در بیرون دروازه حوضی ساخت که چند پله پایین میرفت، حضرت داخل آن حوض شد و غسل کرد و بیرون آمد و بر پشت آن نماز گزارد و مردم میآمدند به آن حوض و غسل میکردند و از آب آن میآشامیدند و در آنجا دعا میخواندند و حوائج خود را از خدا میخواستند و حوائج آنها روا میشد و آن چشمه را «عین کهلان» مینامند و مردم تا به امروز به آن چشمه میآیند.[2]
3- شیخ صدوق و ابن شهر آشوب از ابوصلت روایت کردهاند که چون امام رضا ـ علیه السّلام ـ به ده سرخ رسید، گفتند: یا ابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمیخوانید؟ حضرت پیاده شد و فرمود: آب بیاورید، گفتند: آب نداریم، پس با دست مبارک خود خاک زمین را کنار زد، چشمهای جوشید حضرت و همراهانش وضو گرفتند و اثرش هنوز باقی است و چون به سناباد رسید پشت مبارک خود را به کوهی گذاشت که دیگها را از آن میتراشند و گفت: خدایا! نفع ببخش به این کوه و برکت ده در هر چه در ظرفی گذارند که از این کوه تراشند و فرمود که برایش دیگها از سنگ تراشیدند و فرمود که غذایش را نپزند مگر در آن دیگها. پس از آن روز مردم دیگها و ظرفها از آن تراشیدند و برکت یافتند.[3]
4- از ابوهاشم جعفری نقل کردهاند که گفت: وقتی رجاء بن ابی ضحاک، امام رضا ـ علیه السّلام ـ را از طریق اهواز به سمت خراسان میبرد، چون خبر تشریف فرمایی امام به من رسید، خودم را به اهواز رساندم و خدمت حضرت شرفیاب شدم، آن موقع زمان اوج گرمای تابستان بود و ایشان نیز بیمار بودند. آن حضرت به من فرمودند: طبیبی برای ما بیاور! حرکت کرده و طبیبی حاذق را به خدمتشان آوردم، امام گیاهی را برای طبیبی توصیف کرد، طبیب از آن همه اطّلاعات امام متعجب شد و گفت: هیچ کس را جز شما سراغ ندارم که این گیاه را بشناسد، امام فرمود: پس نیشکر تهیه کن، طبیب گفت: یافتن نیشکر در این فصل از آنچه در ابتدا نام بردید دشوارتر است چرا که در این وقت سال نیشکر یافت نمیشود، امام فرمود: هر دو در سرزمین شما و در همین زمان موجود است، آن گاه امام به من ـ ابوهاشم ـ اشاره کرد و فرمود: با او همراه شو و به آن سوی آب بروید ، پس خرمنی انباشته مییابید به سوی آن بروید مردی سیاه را خواهید دید، از او محلّ روییدن نیشکر و آن گیاه را بپرسید. ابوهاشم میگوید: من با آن طبیب به همان نشانی که امام فرموده بود رفتیم، سپس آن گیاه و نیشکر را تهیه کرده و به خدمت آن حضرت آوردیم، طبیب که از آن همه اطّلاعات و علم غیب آن حضرت شگفت زده شده بود از من پرسید این مرد کیست؟ ... چون خبر این واقعه و کرامت امام به گوش رجاء بن ضحاک رسید او فوراً به یاران خود دستور داد امام را حرکت دهند.[4]
5- ابوالحسن صائع از عمویش نقل میکند که گفت: با حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ به خراسان میرفتیم و چون به اهواز رسیدیم، امام به مردم اهواز فرمود: نیشکری برای من تهیه کنید، بعضی از بیخردان آنجا گفتند: این اعرابی و بادیه نشین است، نمیداند که نیشکر در فصل تابستان پیدا نمیشود، عرض کردند: سرور ما! این فصل نیشکر پیدا نمیشود، حضرت فرمود: جستجو کنید، مییابید، اسحاق بن ابراهیم گفت: به خدا، سرور من چیز غیر موجود نخواست، به همه اطراف فرستادند؛ رعایای اسحاق آمده و گفتند: ما مختصری داریم برای بذر گذاشتهایم که بکاریم.[5]
6-از عبدالرحمان صفوانی گفته: قافلهای از خراسان به کرمان میرفت دزدان، راه آنها را بستند و یکی از آنها را به ثروتمندی متهم کرده و گرفتند و مدتی شکنجه دادند تا اینکه مالی بدهد و خود را آزاد کند، او را در برف نگه داشتند و دهنش را از برف پر کردند تا اینکه یکی از زنان دزدان به وی رحم کرده و آزادش کرد او فرار کرد ولی زبان و دهانش فاسد شد به طوری که قدرت حرف زدن نداشت. به خراسان آمد و شنید که امام رضا ـ علیه السّلام ـ در نیشابور است، پس در خواب دید گویا کسی به او میگوید: پسر رسول خدا(ص) وارد خراسان شده علّت خود را از او بپرس...، پس آن مرد از خواب بیدار شد و فکر نکرد در آن خوابی که دیده بود، تا اینکه به دروازة نیشابور رسید. به او گفتند: امام رضا ـ علیه السّلام ـ از نیشابور کوچ کرده است و در رباط سعد است. در خاطر مرد افتاد که نزد آن حضرت رود و حکایت خود را به ایشان بگوید، شاید که نفع بخشد، پس به رباط سعد آمد و به آن حضرت داخل شد و قضیه را گفت؛ و از حضرت خواست که دوایی تعلیم دهد، که از آن سود برد، امام فرمود: آنچه در خواب گفتم، و تعلیم کردم، انجام بده ، آن مرد می گوید: به دستور حضرت عمل کردم و عافیت یافتم.[6]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمّد جواد نجفی، ؛نویسنده: ستارگان درخشان، ج10.
2. منتهی الامال، ؛نویسنده: شیخ عباس قمی، ج2، ص 379.
3- زندگانی امام رضا ؛نویسنده: فضل الله کمپانی
پی نوشت ها:
[1] . مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب، قم، المطبعة العلمیه، بیتا، ج 4، ص 344. و حرّ عاملی، اثباة الهداة، ترجمة احمد جنتی، قم، المطبعة العلمیه، ج6، ص 52.
[2] . همان، ج4، ص 348.
[3] . قمی، ابن بابویه، عیون اخبار رضا، تحقیق: حسن اعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج1، ص 147، علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثانیه، ج49، ص 125، نو ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 343، و بحرانی، سید هاشم، مدینة المعاجز، تحقیق: عزت الله مولای همدانی، مؤسسة المعارف الاسلامیه، ج7، ص 133.
[4] . مجلسی، محمدباقر، پیشین، ج 49، ص 118، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 135.
[5] . حرّ عاملی، پیشین، ج6، ص 61.
[6] . اربلی، عیسی، کشف الغمه، ترجمة حسین زوارئی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1381 هـ، ج3، ص 153. و ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 344، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 68.
علی بن موسی الرضا علیهما السلام کسی هست که تمام انبیاء جیره خوار خوان کرامتش هستند کسی هست که تمام پیامبران منور به نور ولایت او هستند در زیارت حضرت فراری هست که خطاب به حضرت عرضه می داریم: السلام علی غوث اللهفان سلام بر فریاد رس بیچارگان
امام پناه گاه است از مادر مهربان تر است
موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است ،میگوید :
« روزی همراه ایشان بودم همین که نزدیک دیوارهای طوس رسیدیم صدای ناله و گریهای را شنیدم . من به جست و جوی آن رفتم . ناگاه دیدم جنازهای را می آورند در این حال حضرت از مرکب پیاده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند کردند و چنان به آن جنازه چسبیدند، همچون بچهای که به مادرش میچسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :
« هر کس جنازهای از دوستان ما را تشییع کند، مثل روزی که از مادر متولد شده، گناهانش پاک میشود »
وقتی جنازه کنار قبر گذاشته شد، حضرت کنار میت نشسته و دست مبارک خود را روی سینهی او گذاشتند و فرمودند :« فلانی ! تو را بشارت میدهم که بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید .»
عرض کردم : فدایت شوم، مگر این مرد را میشناسید، در حالیکه اینجا سرزمینی است که تا کنون در آن گام ننهادهاید امام علیه السلام فرمود: موسی ! مگر نمی دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه میشود.
امام غم شیعیان خود را در دنیا و آخرت می خورد حواسش به شیعیان خودش هست
اما آیا ما حواسمان به اماممان هست؟؟؟
💎💎💎 پاداش زیارت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام در قم
1) عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ، وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ، وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ، وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ، وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّى فَاطِمَةَ، مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ. (بحار الأنوار، ج102، ص267 به نقل از تاریخ قم)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: برای خداوند، حرمی است و آن مکّه است. برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است. برای امیراالمؤمنین علیه السلام حرمی است و آن کوفه است. و برای ما حرمی است و آن، قم است. به زودی زنی از فرزندان من در آن جا دفن میشود که نامش فاطمه میباشد. هر کس او را زیارت کند، بهشت برای او واجب می شود.
2) عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ:إنَّ زِیَارَتَهَا تَعْدِلُ الْجَنَّة. (بحار الأنوار، ج102، ص267 به نقل از تاریخ قم)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: (ثواب) زیارت فاطمه دخت موسی علیهماالسلام، برابر با بهشت است.
3) عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ، أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکُوفَةُ الصَّغِیرَةُ، أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ، تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى، وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ. (بحار الأنوار، ج60، ص228 به نقل از مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: آگاه باشید که برای امیرالمؤمنین علیه السلام، حرمی است و آن حرم، کوفه است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک است. آگاه باشید که از هشت در بهشت، سه در آن به قم باز مى شود. زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود که اسمش فاطمه بنت موسى علیهماالسلام است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند.
4) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قالَ: إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ، وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ أَوْلَادِی تُسَمَّى فَاطِمَةَ، فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ کَانَ هَذَا الْکَلَامُ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ یُولَدَ الْکَاظِمُ عَلَیْهِ السَّلَامُ. (بحار الأنوار، ج60، ص216-217)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: برای ما حرمی است و آن حرم، شهر قم است. به زودی در آن شهر زنی از اولاد من دفن می شود که نامش فاطمه است. پس هرکس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. راوی گفت: کلام آن حضرت در زمانی بود که هنوز، حضرت کاظم علیه السلام به دنیا نیامده بود.
5) عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى علیهاالسلام، قَالَ: مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ. (کامل الزیارات، ص324)
از حضرت رضا علیه السلام از زیارت حضرت فاطمه معصومه علیه السلام سؤال شد. فرمود: هرکس او را زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود.
6) عَنْ سَعْدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام قَالَ: یَا سَعْدُ! عِنْدَکُمْ لَنَا قَبْرٌ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى علیهماالسلام؟ قَالَ: نَعَمْ، مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ. (بحار الأنوار، ج102، ص266)
حضرت رضا علیه السلام به سعد فرمود: ما نزد شما قبری داریم. سعد گفت: فدایت شوم، قبر فاطمه دخت موسی علیهما السلام را می فرمایید؟ حضرت فرمود: بله، هرکس در حالی که به حقّ او عارف است، وی را زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود.
7) حضرت رضا علیه السلام فرمود: هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در قم زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد. (زبدة التّصانیف-تألیف ملا حیدر بن محمد خوانساری (م 1050 قمری) ، ج 6، ص 159)
8) قال الرّضا علیه السلام: مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى. (ناسخ التواریخ-رحلی، ج 3، ص 68)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.
9) عَنِ ابْنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ، فَلَهُ الْجَنَّة. (کامل الزیارات، ص324)
حضرت جواد علیه السلام فرمود: هرکس عمّه مرا در قم زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود.
نماز نوح ـ علیه السّلام ـ :
امام باقر ـ علیه السّلام ـ میفرماید: پرستش خداوند و اخلاص به پیشگاه او و بیهمتا دانستن حق، که خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده، اصول آئین نوح ـ علیه السّلام ـ را تشکیل میداد. و پروردگار مهربان از نوح ـ علیه السّلام ـ و همة انبیاء پیمان گرفت که او را فرمان ببرند و از شرک دوری جویند. و نیز خداوند عزیز، نوح ـ علیه السّلام ـ را به نماز و امر به معروف و نهی از منکرو رعایت حلال و حرام دعوت کرد.[۱]
ابراهیم-علیه السلام- و نماز:
حضرت ابراهیم خلیل ـ علیه السّلام ـ بعد از مراجعت از مکّه وقتی زن و فرزندش را در آنجا میگذارد به خداوند عرض میکند: بار پروردگارا! من زن و فرزندم را در بیابان خشک و سوزان در کنار جایگاه و خانة تو قرار دادم و به این خاطر اینان را در این منطقه میگذارم که نماز به پا دارند.[۲]
و نیز حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ به خداوند عرض میکند: پروردگارا من و فرزندانم را بپا دارندة نماز قرار بده و درخواست مرا به لطف و عنایت بپذیر.[۳]
موسی ـ علیه السّلام ـ و نماز:
خداوند متعال در سورة طه میفرماید:« چون موسی ـ علیه السّلام ـ به آتش نزدیک شد، ندایی شنید: من پروردگار تو هستم، کفش از پای بیرون کن، من تو را به مقام شامخ رسالت برگزیدهام، بنابراین گوش فرا ده. منم خدای یکتا، خدایی جز من نیست، پس مرا پیروی کن و نماز را به خاطر یاد من برپادار.[۴]
عیسی ـ علیه السّلام ـ و نماز:
قرآن کریم در سورة مریم میفرماید: عیسی ـ علیه السّلام ـ گفت همانا من بندة خدایم، به من کتاب آسمانی عنایت شده و به شرف نبوّت آراستهام... و تا زندهام دستور دارم نماز را بپای داشته و زکات مال خود بپردازم.[۵]
بنابراین تمام انبیاء الهی طبق دلایل از کتاب (قرآن) و روایات، ملزم بودند تا نماز را بپا دارند. و هیچ یک از آنها از این امر مستثنی نبودهاند، اما کیفیّت و چگونگی آنها برای ما معلوم نیست که آیا آنان هم چون ما مسلمانان نماز و عبادت الهی را بجا میآوردند و یا به نحوی دیگر به این مراسم عبادی عمل میکردهاند.
در نتیجه تمام انبیاء الهی ملزم به نماز و عبادت الهی بوده اند و از آدم ـ علیه السّلام ـ تا پیامبر خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ همه به این وظیفه عمل مینمودهاند و هیچ یک از انبیاء استثناء نشده است، امّا کیفیت و چگونگی نماز آنها برای ما معلوم نیست که به چه شکل و آداب خاصی نماز را بجا میآوردند. از کتابهای مقدّس آنان مانند تورات و انجیل که مورد اعتبار و اعتماد هم نیست، چنین استفاده میگردد، که آنها به هر دعایی نماز میگویند، از این رو نماز آنان با نمازی که در شریعت اسلام مورد تأکید قرار گرفته تفاوت دارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ازدواج با بیگانگان، محمّد ابراهیمی.
2. طهارت و نجاست اهل کتاب، حسن زمانی.
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج11، ص280.
2 . ابراهیم/37.
3. همان، 40.
4 . طه/11 ـ 12.
5.مریم/آیات 30 ـ 31
نماز پیامبران قبل از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ چگونه بوده است و به چه نحوی نماز میخواندهاند؟
نماز محکمترین رشتة الفت بین بندگان و خداست و واقعیتی است که خداوند مهربان از باب محبّت از انسان خواسته است و طبق روایات معتبر از ابتدای خلقت انسان، جزء اوامر الهی بوده است و همه پیامبران خدا به نحوی مأمور به انجام آن بودهاند.
علی بن ابراهیم قمی در ذیل آیه مبارکة « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ »[1]
روایتی را از امام ششم ـ علیه السّلام ـ نقل میکند، و آن اینکه حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ پس از اینکه بر اثر نزدیک شدن به درخت ممنوعه از آن باغ رانده شد به مدّت چهل شبانهروز در کوه صفا واقع در مکّه به خاطر دوری و فراق از محبوب به شدّت میگریست، تا اینکه امین وحی بر او نازل شد؛ آدم ـ علیه السّلام ـ به فرمان فرشتة وحی غسل کرد و احرام بست پس از آن در روز هشتم ذیالحجّه به سرزمین منی رفت و دستور گرفت که شب را در منی بماند. صبح روز نهم به عرفات آمد در حالی که زبانش مترنم به تلبیه بود. آفتاب عرفات از ظهر میگذشت که امین وحی به او گفت: از ادامة تلبیه خودداری کن و دو مرتبه خود را به غسل، زینت ده و مشغول نماز عصر شو، پس از نماز خواندن، فرشتة حق به وی گفت: در این سرزمین بپا خیز، چون برخاست کلمات توبه را به دستور حق به وی تعلیم فرمود. آنگاه آدم ـ علیه السّلام ـ به شرف باعظمت توبه پس از ادای فریضة عصر مشرف شد.[2]
از این روایت استفاده میشود که فرهنگ و آیین آن پیامبر بزرگ دارای نماز بوده است. ولی چگونگی و کیفیت و شرایط و عدد رکعات و اوقات آن برما پوشیده است و دانستن آن هم برای ما چندان لزومی ندارد.
هم چنین روایت شده است که آدم ابوالبشر ـ علیه السّلام ـ وقتی از دنیا رفت، فرزندانش از جانب حق دستور گرفتند، که قبل از دفن آدم ـ علیه السّلام ـ بر او نماز بگذارند. فرزند آدم ـ علیه السّلام ـ «هبة الله» به امین وحی گفت: ای فرستادة حق پیش قدم شو، تا بر جنازة این مرد نماز گذارده شود، فرشته پاسخ داد: خداوند ما را به سجده بر پدرت امر کرده و هم اکنون در شأن ما نیست که بر نیکوترین فرزند وی مقدم شویم. شما بر ما پیشی گیر و پنج تکبیر بر جنازه بخوان.[3] پس از خواندن هبة الله، نماز خواندن بر جنازه تمام انسانها در همة ادیان الهی امر شده است.
ادریس ـ علیه السّلام ـ و نماز:
امام ششم ـ علیه السّلام ـ میفرماید: به وقت ورود به شهر کوفه از مسجد سهله دیدن کن، و در آن جایگاه با عظمت نماز بگذار و حلّ مشکلات دینی و دنیائی خود را در آنجا از خدای مهربان بطلب، مسجد سهله خانة ادریس ـ علیه السّلام ـ است، پیامبری که در آنجا به پیشة خیاطی مشغول بود و نمازش را در آن جایگاه اقامه میکرد.[4]
1_ بقره آیه 37
2 _ قمی ، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، موسسه دارالکتاب دوم، 1404 ق، ج 1 ص 44
3 _ مجلسی ، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، الوفاء 1403 ق، ج 11 ص 260
4 _ قمی ، عباس ، منتهی الآمال ، تبریز ، حاج احمد 1333 ق، ج 1 ص 387
حضرت حمزه فرزند (عبدالمطلب بن هاشم)، و عموی گرانقدر پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از شخصیت های برجسته صدر اسلام بود که دارای صفاتی همچون خوش خلقی، ایمان راسخ، هوش و درایت، شجاعت، و وفای به عهد بود. او پس از ایمان آوردنش به پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و قبول دین مبین اسلام خدمات قابل توجهی به اسلام و حضرت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و مسلمین انجام داد. مورخان ، برای اسلام آوردن حضرت حمزه دو نقل عمده را بیان می کنند: بعضی اسلام آوردن حضرت حمزه را در سال دوم بعثت می نویسند؛[1] برخی هم اسلام وی را در سال ششم بیان می دارند.[2] امّا آنچه مسلم است با ایمان آوردن حضرت حمزه با توجه به جایگاهی که در میان مکیان داشت آزار و اذیت مشرکان نسبت به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ کاهش قابل توجهی یافت، و نیروی اسلام قوت بیشتری به خود گرفت. علامه جعفر مرتضی عاملی، در این باره می نویسند: اسلام حضرت حمزه مرحله جدیدی بود که در محاسبات قریش نیامده بود، چرا که او معیارها را به کلی دگرگون کرده بازوی قریش را از توان انداخت و بر وحشت آن ها افزود، تا آن جا که طغیان آن ها فروکش کرد.[3]
لذا با توجه به خدمات حضرت حمزه به اسلام و حضرت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بعد از شهادت آن جناب، حضرت نبی مکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ او را مفتخر به لقب (سید الشهداء)[4] یعنی سرور و آقای شهیدان نمود. همان طور که در حال حیات خود از طرف رسول اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ملقب به اسد الله (شیر خدا)، و اسد رسول الله (شیر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ) مفتخر شده بود.[5]
ابن حجر در این باره می نویسد: حمزة بن عبد المطلب، در جنگ احد توسط وحشی به شهادت رسید در حالی که کمتر از 60 سال سن داشت و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ او را ملقب به «اسدالله» نموده بود و بعد از شهادتش او را «سید الشهداء» نامید[6] و این فضیلت از آن روز مخصوص حضرت حمزه عموی گرانقدر پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گردید چنان چه حضرت علی ـ علیه السلام ـ در نامه ای که به معاویة بن ابی سفیان می نگارد و افتخارات اقوام و منسوبین خویش را بر می شمارد، اشاره می کند که: آیا نمی دانی قومی از ما به شهادت رسید اند که هر کدام دارای فضل و برتری نسبت به سایر شهدا دارند زمانی که حضرت حمزه عموی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به شهادت رسید پیامبر دستش را روی قبر او گذاشت و هفتاد تکبیر گفت و او را سید الشهداء نامید.[7]
بنابراین علت اصلی سید الشهداء نامیده شدن حضرت از سوی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ به این خاطر بود که آن بزرگوار در طول حیات با ارزش خود خدمات گرانقدری به اسلام نمود و با رشادت ها و جانبازی های خود پایه های دین جدید را مستحکم نمود، و همیشه به عنوان سربازی فرمانبردار و دلیر در خدمت رسول معظم اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ بود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی.
2ـ تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی.
3ـ سیره رسول الله، رفیع الدین همدانی.
پی نوشت ها:
[1]. ابن عبدالبر، الاستیعاب، بیروت، دارالجیل، 1412ق، ج1، ص423.
[2]. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق، ج3، ص6.
[3]. فاطمه صالحی، حمزه سید الشهداء مجله نامه جامعه، شماره 14، آبان 1384ش.
[4]. ابن عبدالبر، همان، ج1، ص373.
[5]. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، بیروت، درالکتب العلمیه، 1414ق، ج11، ص90.
[6]. ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق، ج1، ص106.
[7]. ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، 1411ق، ج2، ص560.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مهربان تر از پدر و مادر هستند و ما شیعیان باید این نعمت ولایت را قدر بدانیم حضرات معصومین همیشه به ما عنایت دارند و این ما هستیم که غافلیم و اگر ما حواسمان به اعمال و رفتارمان باشد خدا میداند به چه مقاماتی میرسیم شما رسول ترک را ببینید واقعا توبه کرد واقعا بازگشت واقعا با اهل بیت معامله کرد و اهل بیت دست او را گرفتند
یکی از رفقای رسول ترک نقل می کند:
من در خواب دیدم که حاج رسول از دنیا رفته است و جمعیت بسیار زیادی در حال تشییع جنازه حاج رسول هستند. در همین هنگام من نگاهم به وسط جمعیت افتاد و دیدم که در جلوی جمعیت یک خانمی نیز در حال حرکت است. وقتی آن زن را در میان جمعیت و مردها دیدم بسیار ناراحت و عصبانی شدم و با خودم گفتم چرا این زن به وسط جمعیت و به میان مردها آمده است؟! حتی با خودم فکر میکردم شاید این خانم یکی از خواهرهای حاج رسول باشد.
خلاصه اینکه خودم را به نزدیکیهای آن خانم رساندم و به بعضی از پیرمردها اشاره کردم تا به این زن بگویند که از بین مردها بیرون برود، اما هیچکس توجهی به حرفهای من نمیکرد. به هیمن خاطر خودم به کنار آن خانم رفتم و گفتم: ببخشید خانم، اگر شما از خواهرهای حاج رسول هم که باشید بهتر است که هر چه زودتر از وسط جمعیت بیرون بروید، درست نیست شما در اینجا باشید.
زمانی که من داشتم این حرفها را به آن خانم میگفتم یکدفعه او روی به من کرد و گفت: آیا شما میدانی من که هستم؟
من هنوز جوابی نداده بودم که آن خانم خودش با یک حزن و اندوهی خاص ادامه داد وگفت: من زینب هستم، این جنازه هم متعلق به ماست. ما خودمان باید او را تشییع کنیم!
احادیث درباره حرام بودن شراب
حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) :
خداوند شرابخوار را سیصد و شصت نوع عذاب میکند.
( در صورتیکه که توبه نکرده باشد )
بحارالانوار جلد 79 صفحه 152
پیامبر (صلی الله علیه وآله) :
خداوند روز قیامت به چهار گروه نگاه نمی کند :
عاق والدین . منت گذار . تکذیب کننده سرنوشت . شرابخوار
( در صورتیکه که توبه نکرده باشد )
بحارالانوار جلد 79 صفحه129
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) :
سوگند به کسی که مرا به حق به پیامبری مبعوث کرد شرابخوار در روز قیامت با چهره ای سیاه و چشمانی کبود و لبانی کج می آید ( محشور میشود) در حالی که آب دهان او روی پاهایش می ریزد و هرکس آنرا می بیند ناپاک میداند.
( در صورتیکه که توبه نکرده باشد )
بحارالانوار جلد 79 صفحه14
حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) :
شرابخوار از رحمت خدا دور شده است شرابخوار همانند بت پرستان است روز قیامت با فرعون و هامان محشور میشود.
بحارالانوار جلد 79 صفحه141
امام صادق (علیه السلام) :
چهارگروه وارد بهشت نمیشوند :
1.جادوگر 2.منافق 3.شرابخوار 4.سخن چین
بحارالانوار جلد 79 صفحه 129
پیامبر (صلی الله علیه وآله) :
هرکس که به خدا و رستاخیز ایمان داشته باشد در کنار سفره ای که در آن شراب خورده میشود نمی نشیند.
بحارالانوار جلد 79 صفحه129
پیامبر (صلی الله علیه وآله) :
همسایگی با یهود و نصاری از همسایگی با شرابخوار بهتر است و با شرابخوار دوستی نکنید که دوستی با او پشیمانی در پی دارد.
بحارالانوار جلد 79 صفحه 152
پیامبر(صلی الله علیه وآله) :
سلام کنید بر یهود و نصاری ولی بر شارب الخمر(شراب خور) سلام نکنید و اگر او سلام کرد شما جواب او را ندهید.
بحارالانوار جلد 79 صفحه 152
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) :
هنگامی که شرابخوار سخن گفت او را تصدیق نکنید و وقتی خواستگاری کرد به او زن ندهید و هنگامی که مریض شد از او عیادت نکنید و هنگامی که مرد به تشییع جنازه اش نروید و او را بر امانتی امین قرار ندهید،
پس کسی که او را امین حساب کرد بر امانتی و از بین برد بر خداوند نیست که آن امانت را حفظ کند و او را نباید برای کاری اجیری کرد زیرا خداوند در قرآن سوره (نساء آیه 5 )میفرماید :
اموال خود را به دست سفیهان ندهید . و چه کسی سفیه تر از شرابخوار
بحارالانوار جلد 79 صفحه127
پیامبر (صلی الله علیه وآله) :
چهار چیز است که هرکدام در خانه ای رخنه کرد ویرانش کند و برکت از آن خانه ها رود :
1.خیانت 2.دزدی 3.شراب 4.زنا
امالی شیخ صدوق مجلس شصت و دوم صفحه 398
امام صادق (علیه السلام) :
شرابخوار تشنه می میرد و تشنه سر از گور در می آورد و تشنه به دوزخ می رود.
وسائل الشیعه جلد 17 صفحه 252
امام صادق (علیه السلام) :
شراب مادر تمام گناهان است و سبب رسیدن خورنده اش به هر شری است عقل او را می گیرد پس خدای خود را در آن حال نمیشناسد و هر گناهی که پیش آید انجام می دهد و باکی از اعمال خلاف عفت ندارد .
گناهان کبیره جلد 1 صفحه 213
امام باقر (علیه السلام) :
کسی که شراب بخورد خداوند چهل روز نمازش را نمی پذیرد چنانچه در این چهل روز نماز را هم ترک کند عذاب او بخاطر ترک نماز دو چندان میشود.
بحارالانوار جلد79
پیامبر(صلی الله علیه وآله) :
با شرابخوار همنشینی نکنید و از بیماران آنان عیادت نکنید و جنازه هایشان را تشییع نکنید و بر اموات آنها نماز نخوانید زیرا آنها سگهای جهنمیان هستند چنانچه خداوند در قرآن فرمود : ای سگها به دوزخ روید و با من سخن مگوئید.
بحارالانوار جلد 79 صفحه148
عن النبی صلى الله علیه وآله أنه قال:
قال موسى:
إلهی أرید قربک، قال: قربی لمن استیقظ لیلة القدر
حضرت موسی عرض کرد: خدایا! من قرب تو را می خواهم، خداوند فرمود:قرب من برای کسی است که در شب قدر بیدار بماند
قال: إلهی أرید رحمتک، قال: رحمتی لمن رحم المساکین لیلة القدر،
حضرت موسی عرض کرد:خدایا! من رحمت تو را می خواهم، خداوند فرمود:رحمت من برای کسی است که در شب قدر به مساکین و فقرا رحم کند
قال: إلهی أرید الجواز على الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فی لیلة القدر.
حضرت موسی عرض کرد:خدایا! جواز عبور از پل صراط را می خواهم، خداوند فرمود:جواز عبور برای کسی است که در شب قدر صدقه بدهد
قال: إلهی أرید أشجار الجنة وثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحة فی لیلةالقدر،
حضرت موسی عرض کرد:خدایا! از درختان و میوه های بهشتی می خواهم،خداوندفرمود:بهشت برای کسی است که در شب قدر تسبیح بگوید
قال: إلهی أرید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فی لیلة القدر،
حضرت موسی عرض کرد:خدایا! نجات از آتش جهنم را می خواهم، خداوند فرمود:نجات برای کسی است که در شب قدر استغفار کند
قال:إلهی أرید رضاک، قال: رضای لمن صلى رکعتین فی لیلة القدر
حضرت موسی عرض کرد:خدایا! رضای تو را می خواهم، خداوند فرمود:رضای من برای کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند
منابع:اقبال الأعمال ج 1 ص 186 و وسائل الشیعة ج 8 ص 20 و ...
:: زیارت امام حسین علیه السلام حقى است واجب
روایات بسیارى به این مطلب اشاره مى فرمایند، از آن جمله:
عن عبدالرحمن بن کثیر مولى أبی جعفر علیه السلام، عن أبی عبداللّه علیه السلام قال: لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ حَجَّ دَهْرِهِ ثُمّ لَمْ یَزُرِ الحسَینَ بنَ عَلیٍّ علیه السلام لَکانَ تارکا حَقّا مِنْ حُقوقِ اللّه وَحُقوقِ رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله لأنَّ حَقَّ الحُسینِ علیه السلام فَرِیضةٌ مِنَ اللّه واجِبةٌ عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ[کامل الزیارات باب 43 ص 122]؛
امام صادق علیه السلام مى فرمایند: هرگاه یک نفر از شماها تمام عمر خویش را حج به جاى آورد، ولى به زیارت حضرت سیّدالشهدا علیه السلام نرود، بى تردید یکى از حقوق خدا و رسول خدا صلى الله علیه و آله را ترک کرده است، به دلیل اینکه حق امام حسین علیه السلام فریضه اى است که بر همه ى مسلمانان واجب مى باشد.
باز در این باره روایت دیگری است که در آن، هم بر زیارت امام حسین علیه السلام تأکید شده است و هم به برخى فواید و آثار زیارت اشاره کرده است:
عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام قال: «مُرُوا شِیعتَنا بزیارةِ قبرِ الحُسینِ علیه السلام فإنَّ إتیانَهُ یَزیدُ فی الرِّزقِ وَیَمُدُّ فی الْعُمْرِ وَیَدْفَعُ مَدافِعَ السُّوءِ وَإتیانَه مُفْترَضٌ على کُلِّ مُؤمنٍ یُقِرُّ لِلْحُسَینِ بِالإمامةِ مِنَ اللّه[کامل الزیارات باب 61 ص 151].
امام باقر علیه السلام مى فرمایند: شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین علیه السلام امر کنید، زیرا به زیارت آن حضرت رفتن موجب زیادى رزق و طول عمر مى گردد، و ضرر و زیان ها را دفع مى نماید. رفتن به زیارت امام حسین علیه السلام بر هر شخص با ایمانى، که به امامت آن حضرت از جانب خدا اقرار مى کند واجب است.
:: زیارت سیّدالشهدا علیه السلام بر مرد و زن واجب است
مساله ی زیارت،شامل بانوان نیز مى شود و در روایات نیز به آن تصریح شده که در این مسأله بین مرد و زن هیچ تفاوتى نیست.
عن أمّ سعید الأحمسیة، عن أبی عبداللّه علیه السلام قالت: قال علیه السلام لی: یا أمَّ سعیدٍ، تَزورِینَ قَبْرَ الْحسینِ؟ قلْتُ: نَعَمْ. فَقالَ لی: زُوریهِ، فَإنَّ زِیارَةَ قَبْرِ الْحسینِ واجِبَةٌ عَلى الرِّجالِ وَالنِّساءِ[کامل الزیارات باب 43 ص 237].
أمّ سعید مى گوید: حضرت امام صادق علیه السلام از من پرسیدند: آیا به زیارت امام حسین علیه السلام مى روى؟ عرض کردم: بله. حضرت فرمودند: [آفرین]، او را زیارت کن، که بى تردید زیارت قبر امام حسین علیه السلام بر هر مرد و زنى واجب است.
:: ملائکه ى الهى به استقبال زائر آن حضرت مى آیند
زیارت کنندگان سیّد الشهدا علیه السلام به قدرى نزد خداى متعال شأن و منزلت دارند که خداوند تبارک و تعالی،ملائکه اى را به استقبال زوّار مى فرستد و هنگام خارج شدن ایشان از کربلا، آن ملائکه زائر امام حسین علیه السلام را بدرقه مى نمایند.
عن أبان بن تغلب، قال: قال أبو عبداللّه علیه السلام: أَربَعةُ آلافِ مَلَکٍ عنْدَ قبْرِ الحُسینِ علیه السلام شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکونَهُ إلى یومِ الْقیامَةِ. رَئیسُهمْ مَلَکٌ یُقالُ لَهُ مَنصورٌ وَ لا یَزورُهُ زائرٌ إلاّ اسْتَقْبَلوهُ وَلا یُوَدِّعُهُ مُوَدِّعٌ إلاّ شَیَّعوهُ وَلا یَمْرَضُ إلاّ عادوهُ، وَلا یموتُ إلاّ صَلّوا عَلیْهِ [وَعَلى جَنازَتِهِ] وَاسْتَغْفَروا لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ[کامل الزیارات باب 41 ص 232].
امام صادق علیه السلام مى فرمایند: چهار هزار ملک ژولیده موى و خاک آلود نزد قبر و بارگاه حضرت سیّدالشهداء علیه السلام تا روز قیامت گریه مى کنند که رئیس ایشان ملکى است به نام منصور. هیچ زائرى به زیارت آن حضرت نمى رود مگر آنکه، این فرشته ها به استقبال او مى روند و هیچ زائرى آن حضرت را وداع نمى کند مگر اینکه او را بدرقه مى کنند و هیچ زائرى بیمار نمى شود مگر اینکه به عیادت او حاضر مى شوند و هیچ زائرى از دنیا نمى رود، مگر اینکه بر او درود مى فرستند و بر بدن او نماز مى خوانند و براى گناهان او طلب مغفرت مى نمایند.
😓😢🌟 ماه رمضان، ماه توبه و باز گشت به درگاه الهی
1) عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام قَالَ: شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ التَّوْبَةِ، وَ شَهْرُ الْإِنَابَةِ. مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَفِی أَیِّ شَهْرٍ یُغْفَرُ لَه؟! (بحارالأنوار، ج96، ص341 به نقل از کتاب فَضَائِلِ الْأَشْهُرِ الثَّلَاثَة)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: ماه رمضان، ماه توبه، و ماه برگشت است. آن کس که در این ماه، آمرزیده نشود، پس در کدامین ماه آمرزیده خواهد شد؟!
2) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله: وَ اللَّهُ تَعَالَى یَقُولُ الشَّهْرَ کُلَّهُ: هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَیُتَابَ عَلَیْهِ؟ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَیُغْفَرَ لَهُ؟ وَ یَقُولُ جَلَّ وَ عَزَّ: عِبَادِی! اصْبِرُوا وَ أَبْشِرُوا فَتُوشِکُوا أَنْ تَنْقَلِبُوا إِلَى رَحْمَتِی وَ کَرَامَتِی. (بحارالأنوار، ج96، ص348 به نقل از کتاب النوادر)
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: خدای تعالی در تمام ماه رمضان می فرماید: آیا توبه کننده ای هست که توبه اش را بپذیرند؟ آیا استغفارکننده ای هست که مورد آمرزش قرار گیرد؟ و خداوند جلّ و عزّ می فرماید: بندگان من! صبر کنید و بشارت بر شما باد! به زودی به سوی رحمت و کرامت من باز می گردید.
3) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ صلّی الله علیه وآله یَقُولُ: یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ: هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِیَهُ سُؤْلَهُ؟ هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَیْهِ؟ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ؟ مَنْ یُقْرِضُ الْمَلِیءَ غَیْرَ الْمُعْدِمِ الْوَفِیَّ غَیْرَ الظَّالِمِ؟ (بحارالأنوار، ج96، ص339-338 به نقل از امالی مفید)
عبد اللَّه بن عبّاس می گوید که از پیامبر صلّی الله علیه وآله شنیده است که فرمود: خداوند تبارک و تعالى در هر شب از ماه رمضان سه بار مىفرماید: آیا درخواست کنندهاى هست تا خواسته اش را بدهم؟ آیا توبه کننده اى هست تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا استغفار کننده ای هست تا وى را بیامرزم؟ کیست به دارنده ای که تهیدست نیست و به وفاکننده اى که ظالم نیست، قرض دهد؟
🔔💎🔔 دعا بر وجود مقدّس حضرت صاحب الزّمان علیه السلام در تمام لحظات ماه مبارک رمضان
1) از (ائمّه) صالحین علیهم السلام نقل شده است که فرمودند: در شب بیست وسوم ماه رمضان، در حال سجده، ایستاده و نشسته، و در هر حالتی که هستی، و در سراسر ماه رمضان، به هر گونه که برای تو امکان داشت، و در تمام ایام عمرت، این دعا را بعد از حمد الهی و پس از صلوات بر پیامبر صلّی الله علیه وآله تکرار کن:
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلاً وَ قَائداً وَ عَوْناً وَ عَیْناً، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً. (کافی، ج4، ص162)
2) از (ائمّه) صالحین علیهم السلام نقل شده است که فرمودند: در شب بیست وسوم ماه رمضان، در حال ایستاده و نشسته، و در هر حالتی که هستی، در سراسر ماه رمضان، به هر گونه که برای تو امکان داشت، و هرجایی که در ایام عمرت بودی، این دعا را بعد از بزرگداشت خداوند و پس از صلوات بر پیامبر و آلش علیهم السلام، تکرار کن:
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْقَائِمِ بِأَمْرِکَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَهْدِیِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ، أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَ السَّلَامِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلاً وَ مُؤَیِّداً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طُولاً وَ عَرْضاً، وَ تَجْعَلَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ الْوَارِثِینَ.
اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ، وَ اجْعَلِ النَّصْرَ مِنْکَ عَلَى یَدِهِ، وَ اجْعَلِ النَّصْرَ لَهُ وَ الْفَتْحَ عَلَى وَجْهِهِ، وَ لَا تُوَجِّهِ الْأَمْرَ إِلَى غَیْرِهِ.
اللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِینَکَ وَ سُنَّةَ نَبِیِّکَ حَتَّى لَا یَسْتَخْفِیَ بِشَیْءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِکَ، وَ آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ، وَ اجْمَعْ لَنَا خَیْرَ الدَّارَیْنِ، وَ اقْضِ عَنَّا جَمِیعَ مَا تُحِبُّ فِیهِمَا، وَ اجْعَلْ لَنَا فِی ذَلِکَ الْخِیَرَةَ بِرَحْمَتِکَ وَ مَنِّکَ فِی عَافِیَةٍ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، وَ زِدْنَا مِنْ فَضْلِکَ وَ یَدِکَ الْمَلْآ، فَإِنَّ کُلَّ مُعْطٍ یَنْقُصُ مِنْ مِلْکِهِ، وَ عَطَاؤُکَ یَزِیدُ فِی مِلْکِکَ. (بحارالأنوار، ج97، ص349 به نقل از اقبال الاعمال)
♦️ثواب شب زنده داری با قرآن
💠عن جعفر بن محمد عن أبیه علیهما السلام ان رجلا سأل أمیر المؤمنین علیه السلام عن قیام اللیل بالقرآن، فقال له ابشر من صلى من اللیل عشر لیله لله مخلصا ابتغاء ثواب الله قال الله عزو جل لملائکته اکتبوا لعبدی هذا من الحسنات عدد ما أنبت الله من النباتات فی اللیل من حبة وورقة وشجرة وعدد کل قصبة وحوطة ومرعى، ومن صلى تسع لیله أعطاه الله عشر دعوات مستجابات وأعطاه کتابه بیمینه یوم القیامة، ومن صلى ثمن لیله أعطاه الله عز وجل أجر شهید صابر صادق النیة وشفع فی أهل بیته، ومن صلى سبع لیله خرج من قبره یوم یبعث ووجهه کالقمر لیلة البدر حتى یمر على الصراط مع الآمنین، ومن صلى سدس لیله کتب مع الأوابین وغفر له ما تقدم من ذنبه وما تأخر، ومن صلى خمس لیله زاحم إبراهیم خلیل الله فی قبته، ومن صلى ربع لیله کان أول الفائزین حتى یمر على الصراط کالریح العاصف ویدخل الجنة بغیر حساب، ومن صلى ثلث لیله لم یلق ملکا إلا غبطه بمنزلته من الله عز وجل وقیل له ادخل من أی أبواب الجنة الثمانیة شئت، ومن صلى نصف لیله فلو أعطى ملا الأرض ذهبا سبعین ألف مرة لم یعدل أجره جزاء وکان له بذلک أفضل من سبعین رقبة یعتقها من ولد إسماعیل، ومن صلى ثلثی لیله کان له من الحسنات قدر رمل عالج أدناها حسنة أثقل من جبل أحد عشر مرات، ومن صلى لیلة تامة تالیا لکتاب الله عز وجل ذکره راکعا وساجدا وذاکرا أعطی من الثواب أدناها أن یخرج من الذنوب کما ولدته أمه ویکتب له عدد ما خلق الله من الحسنات ومثلها درجات ویثبت له النور فی قبره وینزع الاثم والحسد من قلبه ویجار من عذاب القبر ویعطى براءة من النار ویبعث من الآمنین ویقول الرب تبارک وتعالى لملائکته یا ملائکتی انظروا إلى عبدی أحیى لیلة ابتغاء مرضاتی أسکنوه الفردوس وله فیها مائة ألف مدینة فی کل مدینة جمیع ما تشتهی الأنفس وتلذ الأعین وما لا یخطر على بال سوى ما أعددت له من الکرامة والمزید والقربة.
🔶مردی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره ی شب زنده داری با قرآن پرسید؛ حضرتش فرمود:
بشارت باد تو را!
هر کس یک دهم شب را با اخلاص و برای رسیدن به ثواب الله به نماز بگذراند خداوند عزوجل به ملائکه اش می گوید: "برای این بنده ام به تعداد آنچه که خداوند از گیاهان در شب رویانیده، و به اندازه ی هر دانه و برگ و درخت و هر شهر و حوطه و چراگاه حسنات بنویسید"؛
و هرکس یک نهم شب را با نماز زنده بدارد خداوند به او ده دعای مستجاب عطا می کند و کتابش را در روز قیامت به دست راستش می دهد.
و هرکس یک هشتم شب را نماز بگزارد خداوند اجر شهید صابری که نیت درستی داشته به او عطا می کند و شفاعتش درباره ی خانواده اش پذیرفته است.
و هر کس که یک هفتم شب را برخیزد، روزی که مبعوث می شود در حالی از قبرش بیرون می آید که صورتش به مانند ماه کامل می درخشد تا اینکه با امان یافته ها از صراط می گذرد.
و هر کس یک ششم شب را به عبادت برخیزد جزء «اوّابین» نوشته می شود و گناه کهنه و تازه اش آمرزیده می شود.
و هر کس که یک پنجم شب را به نماز مشغول باشد با ابراهیم خلیل در جایگاهش هم نشین می شود.
و هرکس که یک چهارم شب را با نماز سپری کند اولینِ رستگاران خواهد بود و به مانند تندباد از صراط عبور می کند و بدون حساب به بهشت داخل می شود.
و هرکس که یک سوم شب را به عبادت مشغول باشد ملکی او را نمی بیند مگر اینکه به منزلت او در نزد خداوند غبطه می خورد و به او خطاب می رسد: "از هرکدام از درهای هشتگانه ی بهشت که می خواهی وارد شو".
و هرکس که نیم شب را به عبادت احیا کند، اگر هفتاد هزار مرتبه به اندازه ی تمام زمین به او طلا داده شود با قسمتی از اجر او برابری نمی کند و این عمل برای او برتر است از اینکه هفتاد برده از اولاد اسماعیل را آزاد کند.
و هرکس که دو سوم شب را به پاخیزد برای او به قدر دانه های رمل حسنات خواهد بود که کمترین آن حسنات ده بار از کوه احد سنگین تر است.
و هرکس یک شب کامل را با تلاوت کتاب الله به نماز بگذراند و تمام شب به رکوع و سجود و ذکر مشغول باشد ثوابی به او داده می شود که کمترین آن این است که مانند روزی که از مادر زاده شده از گناهانش بیرون می شود و به تعداد آنچه خدا خلق نموده به او حسنات عطا می شود و به همان اندازه درجاتش بالا می رود و نور در قبر او ثابت می گردد و گناه و حسد از قلبش برکنده می شود و از عذاب قبر ایمنی می یابد و امان از آتش به او عطا می شود و درزمره ی امان یافتگان برانگیخته می شود و پروردگار به ملائکه اش می گوید: ای ملائکه ی من! به بنده ام بنگرید. او شبی را برای کسب رضای من زنده داشت. او را در فردوس ساکن کنید. برای او در آنجا صدهزار شهر خواهد بود که در هر شهری تمام آنچه آدمی خوش می دارد و دیده از دیدنش لذت می برد و چیزهایی که بر فکر خطور نمی کند هست؛ جدای از کرامت و چیزهای بیشتر و قربتی که برای او آماده کرده ام.
📚ثواب الاعمال (للصّدوق رحمه الله)
🍀🌺🍀 باز شدن درهای رحمت و بخشش الهی در شب اوّل ماه رمضان
1) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: بهشت، سال به سال برای حلول ماه رمضان زینت و آرایش مىشود. چون شب اوّل ماه رمضان فرا رسد، بادى که آن را مثیره گویند از زیر عرش مىوزد که برگ درختان بهشت را به هم مىزند و حلقه درهاى بهشت را مى کوبد. پسآوائى از آنها شنیده شود که هرگز شنوندگان بهتر از آن نشنیدهاند. حوران بهشتى از جایگاه خود بیرون می شوند و بر مکان هاى بلند بهشت می ایستند و صدا می زنند: آیا خواستگارى به سوى خدا آمده تا خدا او را همسر کرامت کند؟ سپس گویند: اى رضوان (دربان بهشت)! امشب چه شبى است؟ او لبّیک گویان به آنان پاسخ می دهد و می گوید: اى حوران نیک سیرت و نیکو صورت! امشب، شب اوّل ماه رمضان است، و درهاى بهشت براى روزه داران امّت محمّد صلّی الله علیه وآله گشوده می شود. خداوند عزّوجلّ به او می فرماید: اى رضوان! درهاى بهشت را بگشا، اى مالک (دربان دوزخ)! درهاى دوزخ را به روى روزهداران امّت محمّد ببند، اى جبرئیل! به زمین فرود آی، و سرکشان شیاطین را در بند و زنجیر کن، و سپس همگى را در امواج خروشان بیفکن تا روزه امّت حبیب مرا تباه نسازند. (بحارالأنوار، ج96، ص33 به نقل از امالى مفید)
2) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: همانا در های آسمان در اولین شب از ماه رمضان گشوده می شود، و تا آخرین شب بسته نمی شود. (بحارالأنوار، ج96، ص344- 345به نقل از کِتَابُ النَّوَادِر)
3) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هنگامی که شب اول ماه رمضان شود، خداى عزَوجلّ به امّت من توجّه می کند و هر آن که را خداوند به او توجه نماید، هرگز او را عذاب نخواهد فرمود. (بحارالأنوار، ج96، ص365 به نقل از خصال)
4) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: اگر مىدانستید که براى شما در ماه رمضان چه چیزهایی فراهم شده است، قطعاً خدا را بیشتر سپاس مىگفتید. وقتی شب اول ماه رمضان فرا رسد، خداوند همه گناهان نهان و آشکار امّت مرا مىآمرزد، و درجات شما را دو میلیون مرتبه بالا مىبرد، و پنجاه شهر (در بهشت) براى شما بنا مىکند. (بحارالأنوار، ج96، ص351-352 به نقل از ثواب الاعمال)
5) حضرت کاظم علیه السلام فرمود: خداوند در شب اول ماه رمضان، ششصد هزار نفر بنده را از آتش جهنم آزاد می کند. (بحارالأنوار، ج96، ص372-373 به نقل از فقه الرضا علیه السلام)