نور خداوند تبارک و تعالی،ولایت اهل بیت ع است،باید شیعه حواسش به این نعمت باشد تا مبتلا به کفران نعمت نشود ،عبارات عجیبی از امام شافعی در وصف امیر المومنین ع ایراد شده است،اهل سنت چهار مذهب و چهار امام دارند حنبلی و حنفی و شافعی و مالکی،همانطور که ما شیعیان نسبت به ائمه خود احترام قائلیم اهل سنت نیز چهار امام خود را بزرگ می شمارند،عبارتی که عرض میکنم از سروده های شافعی در شأن حضرت امیر ع است خوب توجه کنید یک شخص شیعه یک عالم شیعه این شعر را نگفته یا یک عامی سنی یا یک عالم معمولی اهل سنت این شعر را نگفته بلکه یک عالم طراز اول اهل سنت،کسی که امام اهل سنت است و میلیون ها مقلد دارد گفته است؛عبارت رو عرض کنم فقط دو بیت رو میخوانم:
لو أن المرتضی ابدی محله/لخر الناس طرا سجدا له
اگر علی بن ابیطالب فضائل خودش را برای مردم آشکار کند اگر علی خودش را به مردم بشناساند تمام مردم در مقابل علی بن ابیطالب به سجده میفتند ،توجه میکنید این عبارت امام اهل سنت است اگر علی ع پرده از مقام خود بردارد عالم در برابر او سجده میکنند.
بیت دوم غوغاست تامل کنید تا قدر این نعمت را بیشتر بدانید
مات الشافعی و لیس یدری/علی ربه ام ربه الله
الله اکبر،شافعی امام اهل سنت مرد اما نفهمید علی ع خدای شافعی است یا الله تبارک و تعالی،شبهه ای برای شافعی حل نشد که آیا علی ع خدای شافعی است یا خدای عزوجل.
حال باید شیعه چه بگوید در وصف حضرات معصومین علیهم السلام،این ولایت برترین نعمت است،دشمنان خدا و اسلام خواستند این نعمت را از بین ببرند خواستند این نور را خاموش کنند
ادامه دارد...
ذکر شهادت سید الشهداء ع سیصد سال قبل از بعثت رسول الله ص(از منابع اهل سنت)
2874 حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمی ثنا محمد بن غورک ثنا أبو سعید التغلبی عن یحیی بن یمان عن إمام لبنی سلیم عن أشیاخ له غزوا الروم فنزلوا فی کنیسة من کنائسهم فقرأوا فی حجر مکتوب:
أیرجوا معشر قتلوا حسینا شفاعة جده یوم الحساب
فسألناهم منذ کم بنیت هذه الکنیسة قالوا قبل أن یبعث نبیکم بثلاث مائة سنة قال أبو جعفر الحضرمی وثنا جندل بن والق عن محمد بن غورک ثم سمعته من محمد بن غورک
المعجم الکبیر الطبرانی ج3/ص124
با روم می جنگیدیم پس به یکی از کلیساهای ایشان وارد شدیم .پس در آن سنگی بود که روی آن نوشته شده بود :
آیا امتی که حسین را می کشند شفاعت جد او را در روز قیامت امید دارند؟
وروینا أن صخرة وجدت قبل مبعث النبی صلی الله علیه وسلم بثلاث مائة سنة وعلیها مکتوب بالیونانیة
أیرجو معشر قتلوا حسینا
التبصرة ابن جوزی ج2/ص17
به ما خبر داده شد که صخره ای در بیت المقدس سیصد سال قبل ازبعثت رسول خدا پیدا شده است که بر روی آ ن با زبان سریانی نوشته شده بوده است :
آبا امتی که حسین را می کشند ...
شبیه این دو روایت در کتب ذیل آمده است :
تهذیب الکمال ج6/ص442 بغیة الطلب فی تاریخ حلب ج6/ص2653 صبح الأعشی فی صناعة الإنشا ج13/ص234 الخصائص الکبری سیوطی ج1/ص63 و...
طبق اقرار برخی علمای اهل سنت حاکم نیشابوری هم شبیه این روایت را (در مورد وجود نوشته ای با این اشعار) با اضافه ای در کتاب امالی خویش آورده است اما متاسفانه اکنون این روایت در کتاب وی یافت نمی شود وآن اضافه این است که علاوه بر بیت مذکور در آن نوشته نام ابراهیم خلیل الله ( ظاهرا به عنوان نویسنده) موجود بوده است .
حدیث أنس أن رجلا من أهل نجران احتفر حفیرة فوجد فیها لوحا من ذهب فیه مکتوب :
اترجو أمة قتلت حسینا شفاعة جده یوم الحساب
وکتب ابراهیم خلیل الله فجاؤا باللوح إلی رسول الله فقرأه ثم بکی وقال من آذانی وعترتی لم تنله شفاعتی حا فی أمالیه
تنزیه الشریعة علی بن محمد بن علی بن عراق الکنانی ج1/ص409
روایت انس که شخصی از اهل نجران گودالی می کند پس در آن لوحی از طلا پیدا کرد که در ان نوشته بود آیا امتی که .... ونوشته بود ابراهیم خلیل الله ،پس این لوح را به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آوردند . پس آن را خواند و گریه نمود .سپس فرمود هرکس که من را اذیت کند و خانواده ام را ،شفاعت من به وی نخواهد رسید - حاکم در کتاب امالی -
دستور حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به شیعه و سنیبرای برگزاری نوحه خوانی برای امام حسین علیه السلام
قال ابن عبد الرحیم حدثنی الخالع قال کنت مع والدی فی سنة ست وأربعین وثلاثمائة وأنا صبی فی مجلس الکبوذی فی المسجد الذی بین الوراقین والصاغة وهو غاص بالناس وإذا رجل قد وافى وعلیه مرقعة وفی یده سطیحة ورکوة ومعه عکاز وهو شعث فسلم على الجماعة بصوت یرفعه ثم قال أنا رسول فاطمة الزهراء صلوات الله علیها فقالوا مرحبا بک وأهلا ورفعوه فقال أتعرفون لی أحمد المزوق النائح فقالوا ها هو جالس فقال رأیت مولاتنا علیها السلام فی النوم فقالت لی امض إلى بغداد واطلبه وقل له نح على ابنی بشعر الناشىء الذی یقول فیه :
بنی أحمد قلبی لکم یتقطع بمثل مصابی فیکم لیس یسمع
وکان الناشىء حاضرا فلطم لطما عظیما على وجهه وتبعه المزوق والناس کلهم وکان أشد الناس فی ذلک الناشىء ثم المزوق ثم ناحوا بهذه القصیدة فی ذلک الیوم إلى أن صلى الناس الظهر وتقوض المجلس وجهدوا بالرجل أن یقبل شیئا منهم فقال والله لو أعطیت الدنیا ما أخذتها فإننی لا أرى أن أکون رسول مولاتی علیها السلام ثم آخذ عن ذلک عوضا وانصرف ولم یقبل شیئا
معجم الأدباء ، ج 4 ، صص 149-150.
خالع گفت در سال 346 من خردسال بودم ، با پدرم به مجلس کبوذی محدث که در مسجدی بین بازار کتابفروشها و زرگرها منعقد مى شد، رفتیم ، مجلس پر بود ، ناگهان مردى از راه رسید : قبائى پر وصله به تن داشت ، در یک دست مشک آب و انبان غذا و به دست دیگرش چوبدستى بود، با صدای بلند سلام کرد و گفت : من فرستاده فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم . گفتند : خوش آمدى و او را گرامی داشتند. گفت : مى توانید احمد مزوق نوحه خوان را به من معرفى کنید ؟ گفتند : آرى همین است که اینجا نشسته . گفت : خاتونم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در خواب دیدم ، فرمود : راهى بغداد شو و احمد را بجوی و به او بگو که برای فرزندم (حسین علیه السلام ) با شعر (علی بن عبدالله بن وصیف) ناشى نوحه سرائى کند ، آنجا که مى گوید :
اى زادگان احمد! جگرم در ماتم شما از هم گسیخت
آنچه در این ماتم بر دل من رسید، در مورد هیچ کسی شنیده نشده
ناشى در آن مجلس حاضر بود ، محکم به صورت خود زد، و به دنبال او احمد مزوق و سایرین همه لطمه بر صورت نواخته ، گریه را سر دادند . از همه بیشتر ناشى و بعد از او مزوق متأثر شده بودند ، بعد با این قصیده نوحه سرائى کردند تا ظهر شد و مجلس تمام شد و مردم پراکنده شدند. هر چه کوشش کردند که آن مسافر از راه رسیده ، هدیه ای قبول کند ، قبول نکرد. گفت : بخدا سوگند اگر تمام دنیا را به من بدهند ، نخواهم گرفت ، روا نمى دانم که پیغام آور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشم و در مقابل آن پول بگیرم ، فرستاده حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها رفت و چیزى نپذیرفت .
معجم الأدباء ، ج 4 ، صص 149-150.
مرثیه خوانی ابن جوزی در مصیبت سید الشهداء ع
کان الرسول صلى الله علیه وسلم من حب الحسین یقبل شفتیه ویحمله کثیرا على عاتقیه ، ولما مشى طفلا بین یدی المنبر نزل إلیه ، فلو رآه ملقى على أحد جانبیه و السیوف تأخذه والأعداء حوالیه والخیل قد وطئت صدره ومشت على یدیه ودماؤه تجری بعد دموع عینیه لضج الرسول مستغیثا من ذلک ولعز علیه.
کربلاء ما زلت کربا و بلا ما لقی عندک أهل المصطفی
ما أری حزنکم ینسی ولا رزأکم یسلی ولو طال المدی
ابن جوزی ، التبصرة ج 2، صص 16-17.
رسول خدا صلى الله علیه (و آله) وسلم به قدری حسین را دوست داشت که همیشه لبانش را می بوسید او را بسیار بر دوش می گرفت، و زمانی که بر فراز منبر بود و (امام) حسین علیه السلام در مقابل ایشان راه می رفت، آن حضرت از منبر پایین می آمد (و او را در آغوش می گرفت)؛ حال اگر حسینش را می دید که شانه به شانه می شود و شمشیرها او را احاطه کرده اندو دشمنان دور او حلقه زده اند و ستوران سینه اش را لگد مال کرده اند و بر روی دستانش حرکت می کند و خون تنش جاریست ، بعد از اشک و آه، رسول خدا صلی الله علیه وآله بلند بلند گریه می کند و فریاد می زند و برایشان بسیار سخت است.
ای کربلا همیشه با سختی و بلا همراه بوده ای
اهل بیت پیامبر علیهم السلام در نزد تو با چه سختی هایی روبرو شدند
گمان نمی کنم حزن و اندوه شما فراموش شود
و گمان نمی کنم مصیبت شما تسلی یابد هر چند روزگار طولانی شود.
ابن جوزی ، التبصرة ج 2، صص 16-17