حجة الاسلام و المسلمین شیخ علی خدادادی

حب الزهراء(س) دیننا
مشخصات بلاگ
حجة الاسلام و المسلمین شیخ علی خدادادی
طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیارت» ثبت شده است

شب اول قبر آیت‌‌الله شیخ مرتضی حائری قدس سرّه، برایش نماز لیلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم یک سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هدیه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!


پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن... وقتی از خیلی مراحل گذشتیم، همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.


ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می‌کرد. به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی  غربت کردم: - خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم....


همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟


من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند.


بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.


و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: - من علی بن موسی الرّضا(ع) هستم. آقای حائری! شما 38 مرتبه به زیارت من آمدید من هم 38 مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود 37 بار دیگر هم خواهم آمد


ناقل:آیت الله مرعشی نجفی


  • شیخ علی خدادادی

از امام رضا ـ علیه السّلام ـچه در طول سفرش به ایران در منازل وچه درحین حضوردرمدینه ومرو کرامتها ی فروان  به اثبات رسیده؛ آثار برخی از آنها تا به امروز موجود است که به شماری ازآنها اشاره می‌شود:

1- خدیجه دختر حمدان گوید: وقتی حضرت در نیشابور در محلّة غزو به خانه ما وارد شد، در کنار خانه درخت بادامی کاشت. آن درخت روئید و بزرگ شد و در همان سال میوه داد و مردم خبردار شدند و از میوه‌اش برای شفای مریض‌ها می‌بردند. هر که به دردی مبتلا می‌شد برای تبرک و شفا از آن می‌خورد و سلامتی خود را باز می یافت. هر که چشمش درد می‌گرفت، از میوة آن به چشم می‌مالید صحّت می ‌یافت و زن آبستن که زائیدنش دشوار می‌شد از آن می‌خورد به آسانی وضع حمل می‌کرد. برای قولنج حیوانات چوب آن را به شکم آنها می‌مالیدند خوب می‌شد. پس از مدتی درخت خشک شد، جدّ من حمدان شاخه‌های آن درخت را برید و کور شد. پسرش عمرو آن را از بیخ کند، تمام مالش که هفتاد الی هشتاد هزار درهم بود. از بین رفت ...[1]

2- شیخ صدوق روایت کرده چون امام رضا ـ علیه السّلام ـ داخل نیشابور شد در محلّه‌ای فرود آمد که او را «فوزا» می‌گفتند و آنجا حمامی بنا نمود و آن حمام امروز به «گرمابه رضا» معروف است و نیز در آنجا چشمه‌ای بود که آبش کم شده بود، حضرت کسی را برای تعمید آن گماشت، تا اینکه آب آن چشمه بسیار شد و در بیرون دروازه حوضی ساخت که چند پله پایین می‌رفت، حضرت داخل آن حوض شد و غسل کرد و بیرون آمد و بر پشت آن نماز گزارد و مردم می‌آمدند به آن حوض و غسل می‌کردند و از آب آن می‌آشامیدند و در آنجا دعا می‌خواندند و حوائج خود را از خدا می‌خواستند و حوائج آنها روا می‌شد و آن چشمه را «عین کهلان» می‌نامند و مردم تا به امروز به آن چشمه می‌آیند.[2]

3- شیخ صدوق و ابن شهر آشوب از ابوصلت روایت کرده‌اند که چون امام رضا ـ علیه السّلام ـ به ده سرخ رسید، گفتند: یا ابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمی‌خوانید؟ حضرت پیاده شد و فرمود: آب بیاورید، گفتند: آب نداریم، پس با دست مبارک خود خاک زمین را کنار زد، چشمه‌ای جوشید حضرت و همراهانش وضو گرفتند و اثرش هنوز باقی است و چون به سناباد رسید پشت مبارک خود را به کوهی گذاشت که دیگ‌ها را از آن می‌تراشند و گفت: خدایا! نفع ببخش به این کوه و برکت ده در هر چه در ظرفی گذارند که از این کوه تراشند و فرمود که برایش دیگ‌ها از سنگ تراشیدند و فرمود که غذایش را نپزند مگر در آن دیگ‌ها. پس از آن روز مردم دیگ‌ها و ظرف‌ها از آن تراشیدند و برکت یافتند.[3]

4- از ابوهاشم جعفری نقل کرده‌اند که گفت: وقتی رجاء بن ابی ضحاک، امام رضا ـ علیه السّلام ـ را از طریق اهواز به سمت خراسان می‌برد، چون خبر تشریف فرمایی امام به من رسید، خودم را به اهواز رساندم و خدمت حضرت شرفیاب شدم، آن موقع زمان اوج گرمای تابستان بود و ایشان نیز بیمار بودند. آن حضرت به من فرمودند: طبیبی برای ما بیاور! حرکت کرده و طبیبی حاذق را به خدمتشان آوردم، امام گیاهی را برای طبیبی توصیف کرد، طبیب از آن همه اطّلاعات امام متعجب شد و گفت: هیچ کس را جز شما سراغ ندارم که این گیاه را بشناسد، امام فرمود: پس نیشکر تهیه کن، طبیب گفت: یافتن نیشکر در این فصل از آنچه در ابتدا نام بردید دشوارتر است چرا که در این وقت سال نیشکر یافت نمی‌شود، امام فرمود: هر دو در سرزمین شما و در همین زمان موجود است، آن گاه  امام به من ـ ابوهاشم ـ اشاره کرد و فرمود: با او همراه شو و به آن سوی آب بروید ، پس خرمنی انباشته می‌یابید به سوی آن بروید مردی سیاه را خواهید دید، از او محلّ روییدن نیشکر و آن گیاه را بپرسید. ابوهاشم می‌گوید: من با آن طبیب به همان نشانی که امام فرموده بود رفتیم، سپس آن گیاه و نیشکر را تهیه کرده و به خدمت آن حضرت آوردیم، طبیب که از آن همه اطّلاعات و علم غیب آن حضرت شگفت زده شده بود از من پرسید این مرد کیست؟ ... چون خبر این واقعه و کرامت امام به گوش رجاء بن ضحاک رسید او فوراً به یاران خود دستور داد امام را حرکت دهند.[4]

5- ابوالحسن صائع از عمویش نقل می‌کند که گفت: با حضرت رضا ‎ـ علیه السّلام ـ به خراسان می‌رفتیم و چون به اهواز رسیدیم، امام به مردم اهواز فرمود: نیشکری برای من تهیه کنید، بعضی از بی‌خردان آنجا گفتند: این اعرابی و بادیه نشین است، نمی‌داند که نیشکر در فصل تابستان پیدا نمی‌شود، عرض کردند: سرور ما! این فصل نیشکر پیدا نمی‌شود، حضرت فرمود: جستجو کنید، می‌یابید، اسحاق بن ابراهیم گفت: به خدا، سرور من چیز غیر موجود نخواست، به همه اطراف فرستادند؛ رعایای اسحاق آمده و گفتند: ما مختصری داریم برای بذر گذاشته‌ایم که بکاریم.[5]

6-از عبدالرحمان صفوانی گفته: قافله‌ای از خراسان به کرمان می‌رفت دزدان، راه آنها را بستند و یکی از آنها را به ثروتمندی متهم کرده و گرفتند و مدتی شکنجه دادند تا اینکه مالی بدهد و خود را آزاد کند، او را در برف نگه داشتند و دهنش را از برف پر کردند تا اینکه یکی از زنان دزدان به وی رحم کرده و آزادش کرد او فرار کرد ولی زبان و دهانش فاسد شد به طوری که قدرت حرف زدن نداشت. به خراسان آمد و شنید که امام رضا ـ علیه السّلام ـ در نیشابور است، پس در خواب دید گویا کسی به او می‌گوید: پسر رسول خدا(ص) وارد خراسان شده علّت خود را از او بپرس...، پس آن مرد از خواب بیدار شد و فکر نکرد در آن خوابی که دیده بود، تا اینکه به دروازة نیشابور رسید. به او گفتند: امام رضا ـ علیه السّلام ـ از نیشابور کوچ کرده است و در رباط سعد است. در خاطر مرد افتاد که نزد آن حضرت رود و حکایت خود را به ایشان بگوید، شاید که نفع بخشد، پس به رباط سعد آمد و به آن حضرت داخل شد و قضیه را گفت؛ و از حضرت خواست که دوایی تعلیم دهد، که از آن سود برد، امام فرمود: آنچه در خواب گفتم، و تعلیم  کردم، انجام بده ، آن مرد می گوید: به دستور حضرت عمل کردم و عافیت یافتم.[6]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. محمّد جواد نجفی، ؛نویسنده: ستارگان درخشان، ج10.

2. منتهی الامال، ؛نویسنده: شیخ عباس قمی،  ج2، ص 379.

3- زندگانی امام رضا ؛نویسنده: فضل الله  کمپانی


پی نوشت ها:

[1] . مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب، قم، المطبعة العلمیه، بی‌تا، ج 4، ص 344. و حرّ عاملی، اثباة الهداة، ترجمة احمد جنتی، قم، المطبعة العلمیه، ج6، ص 52.

[2] . همان، ج4، ص 348.

[3] . قمی، ابن بابویه، عیون اخبار رضا، تحقیق: حسن اعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج1، ص 147، علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثانیه، ج49، ص 125، نو ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 343، و بحرانی، سید هاشم، مدینة المعاجز، تحقیق: عزت الله مولای همدانی،  مؤسسة المعارف الاسلامیه، ج7، ص 133.

[4] . مجلسی، محمدباقر، پیشین، ج 49، ص 118، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 135.

[5] . حرّ عاملی، پیشین، ج6، ص 61.

[6] . اربلی، عیسی، کشف الغمه، ترجمة حسین زوارئی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1381 هـ، ج3، ص 153. و ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 344، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 68.


  • شیخ علی خدادادی

یاعلی323


علی بن موسی الرضا علیهما السلام کسی هست که تمام انبیاء جیره خوار خوان کرامتش هستند کسی هست که تمام پیامبران منور به نور ولایت او هستند در زیارت حضرت فراری هست که خطاب به حضرت عرضه می داریم: السلام علی غوث اللهفان سلام بر فریاد رس بیچارگان

امام پناه گاه است از مادر مهربان تر است 


موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است ،‌می‌گوید :


« ‌روزی همراه ایشان بودم همین که نزدیک دیوارهای طوس رسیدیم صدای ناله و گریه‌ای را شنیدم . من به جست و جوی آن رفتم . ناگاه دیدم جنازه‌ای را می آورند در این حال حضرت از مرکب پیاده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند کردند و چنان به آن جنازه چسبیدند، همچون بچه‌ای که به مادرش می‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :


« هر کس جنازه‌ای از دوستان ما را تشییع کند، مثل روزی که از مادر متولد شده، گناهانش پاک می‌شود »


وقتی جنازه کنار قبر گذاشته شد، حضرت کنار میت نشسته و دست مبارک خود را روی سینه‌ی او گذاشتند و فرمودند :« فلانی ! تو را بشارت می‌دهم که بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید .» 


عرض کردم : فدایت شوم، مگر این مرد را می‌شناسید، در حالیکه اینجا سرزمینی است که تا کنون در آن گام ننهاده‌اید امام علیه السلام فرمود: موسی ! مگر نمی دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه می‌شود.

امام غم شیعیان خود را در دنیا و آخرت می خورد حواسش به شیعیان خودش هست 

اما آیا ما حواسمان به اماممان هست؟؟؟


  • شیخ علی خدادادی

یاعلی 72

  • شیخ علی خدادادی

یاعلی 60

:: زیارت امام حسین علیه السلام حقى است واجب

 

روایات بسیارى به این مطلب اشاره مى فرمایند، از آن جمله:

عن عبدالرحمن بن کثیر مولى أبی جعفر علیه السلام، عن أبی عبداللّه علیه السلام قال: لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ حَجَّ دَهْرِهِ ثُمّ لَمْ یَزُرِ الحسَینَ بنَ عَلیٍّ علیه السلام لَکانَ تارکا حَقّا مِنْ حُقوقِ اللّه وَحُقوقِ رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله لأنَّ حَقَّ الحُسینِ علیه السلام فَرِیضةٌ مِنَ اللّه واجِبةٌ عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ[کامل الزیارات باب 43 ص 122]؛ 


امام صادق علیه السلام مى فرمایند: هرگاه یک نفر از شماها تمام عمر خویش را حج به جاى آورد، ولى به زیارت حضرت سیّدالشهدا علیه السلام نرود، بى تردید یکى از حقوق خدا و رسول خدا صلى الله علیه و آله را ترک کرده است، به دلیل اینکه حق امام حسین علیه السلام فریضه اى است که بر همه ى مسلمانان واجب مى باشد.

باز در این باره روایت دیگری است که در آن، هم بر زیارت امام حسین علیه السلام تأکید شده است و هم به برخى فواید و آثار زیارت اشاره کرده است:

عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام قال: «مُرُوا شِیعتَنا بزیارةِ قبرِ الحُسینِ علیه السلام فإنَّ إتیانَهُ یَزیدُ فی الرِّزقِ وَیَمُدُّ فی الْعُمْرِ وَیَدْفَعُ مَدافِعَ السُّوءِ وَإتیانَه مُفْترَضٌ على کُلِّ مُؤمنٍ یُقِرُّ لِلْحُسَینِ بِالإمامةِ مِنَ اللّه[کامل الزیارات  باب 61 ص 151].

امام باقر علیه السلام مى فرمایند: شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین علیه السلام امر کنید، زیرا به زیارت آن حضرت رفتن موجب زیادى رزق و طول عمر مى گردد، و ضرر و زیان ها را دفع مى نماید. رفتن به زیارت امام حسین علیه السلام بر هر شخص با ایمانى، که به امامت آن حضرت از جانب خدا اقرار مى کند واجب است.

 

:: زیارت سیّدالشهدا علیه السلام بر مرد و زن واجب است


 مساله ی زیارت،شامل بانوان نیز مى شود و در روایات نیز به آن تصریح شده که در این مسأله بین مرد و زن هیچ تفاوتى نیست.

عن أمّ سعید الأحمسیة، عن أبی عبداللّه علیه السلام قالت: قال علیه السلام لی: یا أمَّ سعیدٍ، تَزورِینَ قَبْرَ الْحسینِ؟ قلْتُ: نَعَمْ. فَقالَ لی: زُوریهِ، فَإنَّ زِیارَةَ قَبْرِ الْحسینِ واجِبَةٌ عَلى الرِّجالِ وَالنِّساءِ[کامل الزیارات باب 43 ص 237].

أمّ سعید مى گوید: حضرت امام صادق علیه السلام از من پرسیدند: آیا به زیارت امام حسین علیه السلام مى روى؟ عرض کردم: بله. حضرت فرمودند: [آفرین]، او را زیارت کن، که بى تردید زیارت قبر امام حسین علیه السلام بر هر مرد و زنى واجب است.


:: ملائکه ى الهى به استقبال زائر آن حضرت مى آیند



زیارت کنندگان سیّد الشهدا علیه السلام به قدرى نزد خداى متعال شأن و منزلت دارند که خداوند تبارک و تعالی،ملائکه اى را به استقبال زوّار مى فرستد و هنگام خارج شدن ایشان از کربلا، آن ملائکه زائر امام حسین علیه السلام را بدرقه مى نمایند. 

عن أبان بن تغلب، قال: قال أبو عبداللّه علیه السلام: أَربَعةُ آلافِ مَلَکٍ عنْدَ قبْرِ الحُسینِ علیه السلام شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکونَهُ إلى یومِ الْقیامَةِ. رَئیسُهمْ مَلَکٌ یُقالُ لَهُ مَنصورٌ وَ لا یَزورُهُ زائرٌ إلاّ اسْتَقْبَلوهُ وَلا یُوَدِّعُهُ مُوَدِّعٌ إلاّ شَیَّعوهُ وَلا یَمْرَضُ إلاّ عادوهُ، وَلا یموتُ إلاّ صَلّوا عَلیْهِ [وَعَلى جَنازَتِهِ] وَاسْتَغْفَروا لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ[کامل الزیارات باب 41 ص 232].

امام صادق علیه السلام مى فرمایند: چهار هزار ملک ژولیده موى و خاک آلود نزد قبر و بارگاه حضرت سیّدالشهداء علیه السلام تا روز قیامت گریه مى کنند که رئیس ایشان ملکى است به نام منصور. هیچ زائرى به زیارت آن حضرت نمى رود مگر آنکه، این فرشته ها به استقبال او مى روند و هیچ زائرى آن حضرت را وداع نمى کند مگر اینکه او را بدرقه مى کنند و هیچ زائرى بیمار نمى شود مگر اینکه به عیادت او حاضر مى شوند و هیچ زائرى از دنیا نمى رود، مگر اینکه بر او درود مى فرستند و بر بدن او نماز مى خوانند و براى گناهان او طلب مغفرت مى نمایند.



  • شیخ علی خدادادی


گزیده ای ازبیانات

در شرع و فقه شیعی بحث می شود که وقتی مکلف تمام شرایط حج را داشته باشد مستطیع می شود و حج بر او واجب می شود حج از واجبات و امور مهم اسلام هست و معارف عجیبی در این عمل هست تا جائیکه امام صادق ع فرمودند:وقتی شخص حاج،احرام بسته و محرم می شود تمام گناهان خودش و اهل بیتش و حتی طایفه و عشیره اش بخشیده می شود،اما این حج با عظمتش گاها حرام می شود اگر شما در سفر حج خوف جان را داشته باشید سفر حج از عهده شما ساقط می شود

اما مساله زیارت سید الشهداء ع با مساله حج متفاوت است زیارت ارباب ع عملی هست که به خاطر عظمتش نمی شود رو این عمل قیمت گذاشت امام صادق ع فرمودند:در قدم اولی که به قصد زیارت برداشتی خدا تمام گناهان تو و پدر و مادرت را می بخشد و وقتی وارد کربلا شدی مادرم فاطمه زهرا س به استقبال تو می آید،در سفر حج گفتیم اگر خوف جان باشد وجوب حج ساقط است اما زیارت سید الشهداء ع فرق میکند امام صادق ع فرمودند:اگر کسی با خوف جان رهسپار کربلا بشود خداوند ثواب مضاعف به او می دهد ،اهم مفاد روایات رو عرض میکنم:اولا خدا تو را هم صحبت با سید الشهداء ع می کند،ثانیا فاطمه زهرا س به اسم تو را دعا میکند،ثالثا در روز محشر،رسول الله ص به زیارت تو می آید



  • شیخ علی خدادادی