نور و ظلمت قابل صلح و وحدت نیست
گزیده ای از درس خارج حضرت استاد آیت الله شیخ حسین وحیدخراسانی حفظه الله
جلسه چهل و چهارم دوشنبه ١٣٩٤/١١/٥
بسم الله الرحمن الرحیم اﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ رب اﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ وﺻﻠﯽ ﷲ ﻋﻠﯽ ﺳﻴﺪﻧﺎ ﻣﺤﻤﺪ وآﻟﻪ اﻟﻄﺎﻫﺮﻳﻦ ﺳﻴﻤﺎ ﺑﻘﻴﺔ ﷲ ﻓﻲ اﻷرﺿﻴﻦ واﻟﻠﻌﻦ ﻋﻠﯽ أﻋﺪاﺋﻬﻢ إﻟﯽ ﻳﻮم الدین
بعضی از بی سوادها امروز برای اینکه سنگ وحدت را به سینه بزنند حتی به قیمت گذشتن از خون بضعه خاتم ، بی شرمی را از حدّ گذراندند نور و ظلمت قابل صلح است؟! عمر لع بت پرست شرابخوار ناوی خمرش که میعاد بود برای شرابخواری ، مورد تصدیق اعاظم خاصه است. بت پرستی او بلا اشکال مسلّم بود ، بی سوادیش خلیفه شد ، تیمم نماز را بلد نبود عمار یاسر به او یاد داد ، همچه بی سوادی ، همچه مردی ؛ افسوس سواد کم شده ترس زیاد شده ، بی سوادی خواه ناخواه ترسو میکند ، قدرت دارید حرف بزنید ، از الازهر مصر پروا نکنید ، این فقاهت یادگار کیست ؟ افسوس که نه خودمان را شناختیم و نه میراثی که به ما رسید ، این میراث حسن بن یوسف بن مطهّر است ، صبح نشست ، مرد این است ، حالا روزگار نامرداست ، که مذهب را می بازند در اثر جهل و بی سوادی ، خضوع میکنند برای سنی درمانده از همجا ، نشست صبح ، ظهر موذن اذان گفت مملکت عوض شد ، سلطان وقت دستور داد در خطبه ها در همه نمازها در همه مملکت علی بن ابی طالب مطرح بشود ، این هنر علامه بود. حالا ما بی عرضه ها در مقابل چهار تا سنی بی سواد ، خودمان را می بازیم مصیبت این است این همه کوس وحدت ، اما نمیفهمند بین نور و ظلمت ، وحدت محال است و بین علی و ابوبکر ، وحدت محال است ، او کیست و این کیست ، او باتفاق عامه و خاصه ، سلونی قبل ان تفقدونی این کیه ؟ کسی که اعترافش این است من والی شما شدم اما بهتر از شما نیستم. روزی که ابوبکر به مسند نشست یک پیر زن امد ابروی الازهر را برد اگر عُرضه دارد جواب بدهد ، پیر زن امد گفت میراث جدّه چیست ؟ ابوبکر وا موند ، بی سواد ان هم جای کی نشسته ، جای کسی که و علّمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما ، انسانیت انسان به دو چیز است : یکی علم و یکی خُلق ، در قران خدای علی عظیم هم علمش را به عظمت یاد کرده و هم خُلقش ، را در خُلقش فرمود : انک لعلی خُلق عظیم ، در علمش فرمود و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما ، ان وقت بجای او کی نشانده ،