1- کامل بهایی ج 2 ص 179
2- ابصار العین ص 386
3- وسیلة الدارین ص 393-394
4- ذریعة النجاة فی مقتل الحسین ص262-263
5- منتخب التواریخ ص388
6- کشف الغمة ج 2 ص 216
7- العوالم جلد الامام الحسین( ع) ص 331
8- اعیان الشیعة ج 7 ص 34
9- نفس المهموم ص456-457
10- کتاب المنن لعبد الوهاب احمد الشافعی
11- معالی السبطین ج 2 ص 170
12- شرح احقاق الحق ج 11 ص 451 و 633 و ج 26 ص 287 و ج 27 ص 466
13- اللهوف ص 141
14- الوقائع و الحوادث ج 3 ص 192 و ج 5 ص 70 و 85
15- سوگنامه آل محمد( ع) ص 341
16- ثمرات الحیاة ج 2 ص 38
17- مختصر تاریخ دمشق ج9ص174
18- رقیه (س) ص 26
19- زینب (س) فروغ تابان کوثر ص370
20- تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء (ع )ص 685
21- اسرار الشهداء ص406
22- منتهی الآمال ج1ص890-891
23- ریاحین الشریعة ج 3 ص 309-312 و ج 4 ص 254
24- تاریخ و اماکن سوریه ص 69
25- تراجم اعلام النساء ج 2 ص 103
26- أعلام النساء المؤمنات ص 350
27- ینابیع المودة ص 346
28- دائرة المعارف تشیع ج 8 ص 313-314
29- دائرة المعارف الإسلامیة الشیعیة ج 1 ص 25
30- سحاب رحمت ص 743-757
31- اجساد جاویدان ص 59-68
32- مقتل مقدم
33- ریاض القدس
34- أنوار الشهادة
35- مهیج الأحزان
36- الدمعة الساکبة
37- سیاه پوشی در سوگ ائمه نور
38- مبکی العیون(سرگذشت حضرت رقیه س)
39- السیدة الرقیة(س)
40- ستاره درخشان شام
41- ناسخ التواریخ
42- سرگذشت جانسوز حضرت رقیه(س)
43- حضرت رقیه س(شیخ علی فلسفی) 44- تذکرة الشهداء
45- عرشیان خاک نشین
46- مصباح الحرمین
47- وقائع عاشوراء
48- مقتل الحسین ع(بحر العلوم)
49- موسوعة الإمام الحسین علیه السلام
50- موسوعه کربلاء
51- از مدینه تا مدینه
و...
گرد آوری:شیخ علی خدادادی
جناب علی اکبر ع شخصیتی است که قابل وصف نیست مدح دوست و دشمن را در شأنش شنیدید شخصیتی که امیر المومنین ع در شأنش فرمود:لم تر عین نظرت مثله،هیچ چشمی همچون علی اکبر ع را ندیده است او بی بدیل و بی نظیر است؛این آقا با این عظمت محو در خدا و فانی در ولی خدا بود،شیعه باید امام شناسی را از جوان ابی عبدالله ع یاد بگیرد،معرفت به امام ع را از این شاهزاده باید یاد گرفت ،چه شد علی اکبر ع رسید به جایی که مقاتل نوشتند وقت وداع جناب علی اکبر ع با سید الشهداء ع،حالت سید الشهداء ع همچون حالت محتضر شد!دلیل این حال امام فقط علقه پدر و پسری نبود بلکه مقام والای جناب علی اکبر ع بوده است.
حضرت علی اکبر ع چون امامش را خوب شناخت رسید به اعلی علیین،نمونه ای از معرفت این آقا را عرض کنم،دقت کنید.
در مسیر بین مکه و کربلا،ابی عبدالله ع کلمه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون)بر زبان جاری کردند،آقا علی اکبر ع سوال کردند یا ابتاه چرا استرجاع می فرمایید؟امام ع فرمودند:شنیدم هاتفی ندا می دهد:القوم یسیرون و المنایا تسیر الیهم،این مسیر، مسیر مرگ است،شما عکس العمل این آقا را ببینید هر کسی خبر مرگ بشنود متحول می شود اما این آقا فقط یک سوال پرسید،عرض کرد یا ابة أ فلسنا علی الحق؟
سؤال این است؛آیا ما بر حق هستیم آیا خداوند در این مسیر از ما راضی است آیا امام من در این مسیر از من راضی است؟
امام ع فرمود:بلی یا بنی،بله فرزندم،جواب را ببینید و تامل کنید در عظمت این شاهزاده،عرض کرد:اذا لا نبالی بالموت،تنها چیزی که میبیند فقط رضایت خدا و امام خودش است،وقتی حسین ع از من راضی باشد دیگر هیچ ترس و ابایی از مرگ ندارم.
فقط امام خود را میبیند و فانی در اباعبدالله ع است اگر رضایت امام من در مرگ من باشد در اربا اربا شدن من باشد جانم را فدای امام خود میکنم،این یعنی امام شناسی!!!
مدح از زبان دشمن گفته شد،اما مدح از زبان دوست؛زیباترین و عجیب ترین عبارات در مورد حضرت علی اکبر ع از زبان پدر گرامیشان سید الشهداء ع نقل شده است؛وقتی آقا علی اکبر ع با اهل حرم وداع می کرد خدا می داند چه هیاهویی شد در خیمه ها،مقاتل را ببینید این مخدرات گفتند بر ما رحم کن،مقاتل نوشته اند ابی عبد الله ع وقتی این صحنه را دیدند امام چنان حالشان منقلب شد که نزدیک بود جان بدهند،حضرت سید الشهداء ع خطاب به مخدرات فرمود:علی را رها کنید فإنه ممسوس فی الله،علی غرق در خداوند است،این یک عبارت!که مفصل باید توضیح داده شود.
عبارت دوم:وقتی جناب علی اکبر ع با سید الشهداء ع وداع کرد امام عرضه داشتند:خدایا شاهد باش کسی را به میدان میفرستم که کنا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا إلى وجهه
عبارت بسیار عجیبی است؛امام معصوم ع با آن عظمت لا توصف و لا تدرک می فرماید وقتی ما مشتاق رسول الله ص می شدیم به علی اکبر نظر میکردیم،او جمال و کمال محمدی داشت.
عبارت سوم:وقتی رفت میدان و رزم فوق العاده ای کرد تا جایی که ضج القوم،مردم از شدت جنگ و شجاعت آن حضرت به ضجه و ناله افتادند؛لحظات گذشت ابی عبد الله ع ندایی را شنیدند یا ابتاه علیک السلام؛خدا می داند امام ع با چه حالی خود را به بالین جناب علی اکبر ع رساندند،امام ع خطاب به جناب علی اکبر ع فرمودند:فإذا نطقت انت منطقی و إذا سکت فأنت فی مضماری
چه جملات عجیبی از زبان ابی عبدالله ع در شأن آقا علی اکبر ع صادر شده است باید روی این دو جمله تامل کرد
ادامه دارد...
حضرت علی اکبر ع مقام بسیار والایی دارد که هم دوست و هم دشمن در مدح حضرتش عبارات عجیبی دارند؛در خباثت و عداوت معاویه با آل الله هیچ شکی نیست تاریخ را ببینید مملو از دشمنی های معاویه با امیر المومنین ع و اولاد حضرت است،معاویه کسی است که در قنوت نمازش امیر المومنین ع را لعنت می کرد،همین شخص با این خباثت و شیطنت،سران حکومت خود را دعوت کرد و از صاحبان رای و تدبیر در حکومت خودش سوالی را پرسید؛سوال،سوال مهمی است؛گفت به نظر شما لایق ترین شخص برای خلافت در میان امت اسلامی چه کسی است؟اهل مجلس گفتند یا امیر المومنین،شما لایق ترین شخص برای خلافت هستید؛معاویه گفت نه،به نظر من لایق ترین شخص برای خلافت مسلمین،علی بن الحسین الاکبر است،این مدح دشمن!معاویه که نهایت خباثت است جناب علی اکبر را لایق ترین شخص برای خلافت میداند
ادامه دارد...
ذکر شهادت سید الشهداء ع سیصد سال قبل از بعثت رسول الله ص(از منابع اهل سنت)
2874 حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمی ثنا محمد بن غورک ثنا أبو سعید التغلبی عن یحیی بن یمان عن إمام لبنی سلیم عن أشیاخ له غزوا الروم فنزلوا فی کنیسة من کنائسهم فقرأوا فی حجر مکتوب:
أیرجوا معشر قتلوا حسینا شفاعة جده یوم الحساب
فسألناهم منذ کم بنیت هذه الکنیسة قالوا قبل أن یبعث نبیکم بثلاث مائة سنة قال أبو جعفر الحضرمی وثنا جندل بن والق عن محمد بن غورک ثم سمعته من محمد بن غورک
المعجم الکبیر الطبرانی ج3/ص124
با روم می جنگیدیم پس به یکی از کلیساهای ایشان وارد شدیم .پس در آن سنگی بود که روی آن نوشته شده بود :
آیا امتی که حسین را می کشند شفاعت جد او را در روز قیامت امید دارند؟
وروینا أن صخرة وجدت قبل مبعث النبی صلی الله علیه وسلم بثلاث مائة سنة وعلیها مکتوب بالیونانیة
أیرجو معشر قتلوا حسینا
التبصرة ابن جوزی ج2/ص17
به ما خبر داده شد که صخره ای در بیت المقدس سیصد سال قبل ازبعثت رسول خدا پیدا شده است که بر روی آ ن با زبان سریانی نوشته شده بوده است :
آبا امتی که حسین را می کشند ...
شبیه این دو روایت در کتب ذیل آمده است :
تهذیب الکمال ج6/ص442 بغیة الطلب فی تاریخ حلب ج6/ص2653 صبح الأعشی فی صناعة الإنشا ج13/ص234 الخصائص الکبری سیوطی ج1/ص63 و...
طبق اقرار برخی علمای اهل سنت حاکم نیشابوری هم شبیه این روایت را (در مورد وجود نوشته ای با این اشعار) با اضافه ای در کتاب امالی خویش آورده است اما متاسفانه اکنون این روایت در کتاب وی یافت نمی شود وآن اضافه این است که علاوه بر بیت مذکور در آن نوشته نام ابراهیم خلیل الله ( ظاهرا به عنوان نویسنده) موجود بوده است .
حدیث أنس أن رجلا من أهل نجران احتفر حفیرة فوجد فیها لوحا من ذهب فیه مکتوب :
اترجو أمة قتلت حسینا شفاعة جده یوم الحساب
وکتب ابراهیم خلیل الله فجاؤا باللوح إلی رسول الله فقرأه ثم بکی وقال من آذانی وعترتی لم تنله شفاعتی حا فی أمالیه
تنزیه الشریعة علی بن محمد بن علی بن عراق الکنانی ج1/ص409
روایت انس که شخصی از اهل نجران گودالی می کند پس در آن لوحی از طلا پیدا کرد که در ان نوشته بود آیا امتی که .... ونوشته بود ابراهیم خلیل الله ،پس این لوح را به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آوردند . پس آن را خواند و گریه نمود .سپس فرمود هرکس که من را اذیت کند و خانواده ام را ،شفاعت من به وی نخواهد رسید - حاکم در کتاب امالی -
دستور حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به شیعه و سنیبرای برگزاری نوحه خوانی برای امام حسین علیه السلام
قال ابن عبد الرحیم حدثنی الخالع قال کنت مع والدی فی سنة ست وأربعین وثلاثمائة وأنا صبی فی مجلس الکبوذی فی المسجد الذی بین الوراقین والصاغة وهو غاص بالناس وإذا رجل قد وافى وعلیه مرقعة وفی یده سطیحة ورکوة ومعه عکاز وهو شعث فسلم على الجماعة بصوت یرفعه ثم قال أنا رسول فاطمة الزهراء صلوات الله علیها فقالوا مرحبا بک وأهلا ورفعوه فقال أتعرفون لی أحمد المزوق النائح فقالوا ها هو جالس فقال رأیت مولاتنا علیها السلام فی النوم فقالت لی امض إلى بغداد واطلبه وقل له نح على ابنی بشعر الناشىء الذی یقول فیه :
بنی أحمد قلبی لکم یتقطع بمثل مصابی فیکم لیس یسمع
وکان الناشىء حاضرا فلطم لطما عظیما على وجهه وتبعه المزوق والناس کلهم وکان أشد الناس فی ذلک الناشىء ثم المزوق ثم ناحوا بهذه القصیدة فی ذلک الیوم إلى أن صلى الناس الظهر وتقوض المجلس وجهدوا بالرجل أن یقبل شیئا منهم فقال والله لو أعطیت الدنیا ما أخذتها فإننی لا أرى أن أکون رسول مولاتی علیها السلام ثم آخذ عن ذلک عوضا وانصرف ولم یقبل شیئا
معجم الأدباء ، ج 4 ، صص 149-150.
خالع گفت در سال 346 من خردسال بودم ، با پدرم به مجلس کبوذی محدث که در مسجدی بین بازار کتابفروشها و زرگرها منعقد مى شد، رفتیم ، مجلس پر بود ، ناگهان مردى از راه رسید : قبائى پر وصله به تن داشت ، در یک دست مشک آب و انبان غذا و به دست دیگرش چوبدستى بود، با صدای بلند سلام کرد و گفت : من فرستاده فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم . گفتند : خوش آمدى و او را گرامی داشتند. گفت : مى توانید احمد مزوق نوحه خوان را به من معرفى کنید ؟ گفتند : آرى همین است که اینجا نشسته . گفت : خاتونم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در خواب دیدم ، فرمود : راهى بغداد شو و احمد را بجوی و به او بگو که برای فرزندم (حسین علیه السلام ) با شعر (علی بن عبدالله بن وصیف) ناشى نوحه سرائى کند ، آنجا که مى گوید :
اى زادگان احمد! جگرم در ماتم شما از هم گسیخت
آنچه در این ماتم بر دل من رسید، در مورد هیچ کسی شنیده نشده
ناشى در آن مجلس حاضر بود ، محکم به صورت خود زد، و به دنبال او احمد مزوق و سایرین همه لطمه بر صورت نواخته ، گریه را سر دادند . از همه بیشتر ناشى و بعد از او مزوق متأثر شده بودند ، بعد با این قصیده نوحه سرائى کردند تا ظهر شد و مجلس تمام شد و مردم پراکنده شدند. هر چه کوشش کردند که آن مسافر از راه رسیده ، هدیه ای قبول کند ، قبول نکرد. گفت : بخدا سوگند اگر تمام دنیا را به من بدهند ، نخواهم گرفت ، روا نمى دانم که پیغام آور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشم و در مقابل آن پول بگیرم ، فرستاده حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها رفت و چیزى نپذیرفت .
معجم الأدباء ، ج 4 ، صص 149-150.