حجة الاسلام و المسلمین شیخ علی خدادادی

حب الزهراء(س) دیننا
مشخصات بلاگ
حجة الاسلام و المسلمین شیخ علی خدادادی
طبقه بندی موضوعی

۱۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

امام حسن ـ علیه السلام ـ: کنیة آن حضرت ابو محمد است.درنیمه رمضان سال سوم هجرت متولد شد و ابو محمد از آن جهت می گوید که فرزند بزرگ آن حضرت محمد بوده است و القاب آن بزرگوار سید: (آقا و بزرگ) چنانکه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ آقا و بزرگ جوانان اهل بهشت اند.[1] سبط: (نوة و نبیرة پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ) امین: (امانتدار)، حجت: (دلیل خداوند)، برّ: (نیکو)، نقی: (پاکیزه)، زکی: (پاک)، مجتبی: (برچیده شده و برگزیده)، زاهد: (بی توجه امورات دنیایی و زخارف آن وارد شده است.)[2]
امام حسن ـ علیه السلام ـ هم دارای کرامت بود و هم کریم به معنای بخشنده بوده است هر یک از ائمه ـ علیهم السلام ـ دارای محاسن و جلوه های بسیار برجسته بودند، گاهی برخی از اوصاف آنان بیشتر برجسته بوده است. اگر چه اوصاف و فضایل و ویژگی های آنان بی شمار است و از هر بعد از ابعاد انسان، اگر فرصت یافته اند برجستگی خود را نمایان کرده و برای اهل زمان شناخته شده اند، اما متأسفانه به خاطر مظلومیت آن بزرگواران و استیلای طواغیت و ستمگران اوصاف آنان و ابعاد مختلف سیره آن حضرات برای ما پوشیده مانده است. گاهی برای آن حضرات فرصتی پیش آمد کرده و در این فرصت ها توانسته اند گوشه هایی از اوصاف و سیره خود را برای مردم نشان دهند. امام حسن ـ علیه السلام ـ در دوره ای می زیست که به لحاظ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، مردم گرفتار فقر و ظلم بنی امیه بودند، آنان ثروت های جهان اسلام را در اختیار خود داشته و بین خود تقسیم می کردند و بیشتر مردم به فقر و پریشانی زندگی می کردند، و گاهی به امام حسن ـ علیه السلام ـ مراجعه می کردند و آن حضرت قبل از درخواست و پیش از خواسته مردم به آنان انعام و بخشش می کردند.
این بذل و بخششها که همه از دارایی خود حضرت بود در میان عرب به قدری شدت یافت که وی را کریم اهل بیت نامیدند بزرگان بنی هاشم در سخا و بخشش و احترام به مردم شهرت داشتند ولی آن حضرت به قدری در این وصف برجستگی داشت که در میان مردم و اهل بیت از همه زبان زد شده بود و به کریم اهل بیت معروف گردید. کرامات و معجزات و دلایل ائمه نیز در نزد آن حضرات فراوان بود که در منابع ذکر شده ولی کرامتش به خاطر رفع نیازهای اقتصادی و حل مشکلات مردم بیشتر زبان زد گردیده است.
امام دارای قلبی پاک و بسیار رؤوف نسبت به دردمندان و تیره بختان جامعه داشتند و با خرابه نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کم درآمد همراه و همنشین می‎شدند و دردِ دلِ آنها را با جان و دل می‎شنیدند و به آن ترتیب اثر می‎دادند، و در این حرکت انسان دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند به کریم اهل بیت مشهور شده‎اند.
و لذا هر ناتوان و ضعیف و درمانده‎ای درِ خانة آن حضرت را می‎کوبید نا امید بر نمی‎گشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقراء می‎رفتند و آنها را دعوت به منزل می‎کردند و به آنها غذا و لباس می‎دادند.[3]
امام حسن ـ علیه السّلام ـ تمامی توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار می‎گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می‎بخشید، مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش‎های بی‎سابقه و انفاقهای بسیار بزرگ و بی‎نظیری ثبت کرده‎اند که در تاریخ زندگانی هیچ کدام از بزرگان به چشم نمی‎خورد و نشانة دیگر از عظمت و کریم بودن ایشان بی‎اعتنایی به مظاهر فریبندة دنیاست که نوشته‎اند حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم کردند و نصف آن را برای خود و نصف دیگر را در راه خدا به فقرا بخشیدند.[4]
گفته شده روزی امام حسن ـ علیه السّلام ـ بر جمعی از گدایان گذشت که پاره‎ای چند از نان خشک‎ها را بر روی زمین گذاشته‎اند و می‎خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند که خدا متکبّران را دوست نمی‎دارد و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند و بعد از همة گدایان خواستند که برای صرف غذا به خانة حضرت بروند و حضرت بر ایشان طعام‎هایی نیکو حاضر ساختند و به لباس‎های فاخر همة آنها را مزیّن ساختند.[5]
تاریخ از بخشندگی‎های امام حسن ـ علیه السّلام ـ داستان‎های فراوان به یاد دارد مثلاً روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.[6]
نسبت به کرامتهای امام حسن ـ علیه السّلام ـ داستانهای زیادی در تاریخ نقل شده . وقتی  درباره ی سفره ی گسترده ی کرمش از او از پرسیدند، چرا هرگز سایلی را نا امید بر نمی‎گردانید؟ فرمودند: من هم به درگاه خدا سایلی هستم و می‎خواهم که خدا محروم نسازد و شرم دارم که با چنین امیدی سایلان را ناامید کنم؛ خداوندی که عنایتش را به من ارزانی می‎دارد، می‎خواهد که من هم به مردم کمک کنم.[7]درباره چشمه جوشان کرامتش گفته شده سائلین ونیازمندان را قبل از اینکه از او بخواهند رفع نیاز می کرد واینقدر برای آبروی مردم وکرامت انسان اعتبار وبهاء می داد.
پس این بخشندگیها و کارهای نیکویی که از امام حسن ـ علیه السّلام ـ در مسیر خیر و احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‎گرفت و آنچه را که داشت به آنها می‎بخشید؛ خلق ورفتار آن حضرت مظهری از اسماء  الهی  بود؛ ومی توان گفت درحقیقت کریم بودن حضرت تجلی وصف کریم حقتعالی  بوده است که از وصف نا قص ما بیرون است.

پی نوشت ها:
[1] . مجلسی، بحار، ج 43، ص 275، نشر موسسه الوفاء، بیروت.
[2] . مجلسی، جلال آمریکالعیون، ص 379، انتشارات اسماعیلیان، قم.
[3] . زمانی، احمد، حقایق پنهان، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اوّل، سال 1375، ص 268.
[4] . شیخ عباس قمی، منتهی الأعمال، ج 1، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1374، قم، ص 417 ـ سیرة پیشوایان، مهدی پیشوایی، نشر مؤسسة تحقیقاتی امام صادق، چاپ دوّم، 1374، قم، ص 90.
[5] . جلاء العیون، ملا محمد باقر مجلسی، نشر انتشارات علمیه اسلامیه، ص 241.
[6] . منتهی الأعمال، پیشین، ص 418.
[7] . باقر شریف القریش، زندگانی امام حسن ـ علیه السّلام ـ ، ترجمة فخر الدین حجازی، نشر بعثت، چاپ اوّل، 1376، تهران، ص 135.

  • شیخ علی خدادادی

یا امام حسن مجتبی 1

  • شیخ علی خدادادی

یا ام المومنین

  • شیخ علی خدادادی

شـرافتهای حضرت خدیجه علیها السلام تنها به محیط تـربیتی او خـلاصه نمی گردد؛ بلکه به خصالی نیکو آراسته گردیده بود که هر کودک مـحروم از پدریـ که در حیات غم بار خود نقطۀ اتـکایی نداشت، هر پدری که قـادر نـبودبرای اهل خانه اش معاشی تـدارک بـبیند، هر زنی که بعد از کشته شدن شوهرش بی پناه می ماند، هر رنج دیـده ای کـه از حمایت های دیگران ناامید می گشت، راهـی سـرای ایـشان می گردید و به سـنگر سـرشار از عطوفت و گنج سخاوت او پنـاه مـی برد و به برکت لطف و احسان حضرت بر زخمهای زندگی خود مرهم می نهاد. خانه اش با دو نـشانه شـناخته می شد: یکی قبۀ سبزی که بـر بـامش بود، و دیـگری از ازدحـامی کـه در طریق خانه اش صورت مـی گرفت، این منزل در حوالی مسجد الحرام قرار داشت. حضرت خدیجه علیها السلام در میان انبوه مراجعان، تمایل داشت بـه امـور فقیران رسیدگی کند. در هر موقع از ایـام شـابنه روز آنـان را بـا نـوزاش های ویژه به حـضور مـی پذیرفت، به درد دل های ایشان گوش می داد و در فضایی آغشته به مهربانی کارگزاری را فرا می خواند و به وی توصیه می کرد کـیسه های پول را آورده، بـین آن نیازمندان توزیع کند و در برابر آنان انواع مـراقبت ها و حـمایت های لازم را بـه عـمل آورد.

هـنگامی کـه در سراسر جزیره العرب بانویی ثروتمندتر از حضرت خدیجه علیها السلام یافت نمی گردید، آوازه طهارت، سخاوت و خوش خویی این زن تا بدانجا رسید که او را «ملیکه العرب» نامیدند، در واقع این زن با حشمت و شوکتی که بـدست آورده بود، همراه با کرامتهای انسانی بهترین پشتوانه برای قبایل مستقر در مکه به شمار می رفت، گویا خداوند متعال برای سعادت، عزت و سربلندی او هر چه را که این بانو لازم داشت، به وی عنایت کـرده بـود. پوشیده در حجاب، دور از چشم اغیار و نامحرمان و ناپاکان، خانه نشین سرای خویش بود. وقاری داشت که مثال زدنی بود، با این همه کرامت، عفّت و شهرت، زیباترین بانوی مکه به شمار مـی رفت. امـکاناتی را که در اختیار داشت، بی آنکه به حرام و خلافی آلوده سازد، آنها را در مسیر خیر و صلاح به کار می برد و این ویژگی وجاهت و منزلت اجتماعی حضرت را ارتـقا می داد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «خَیرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ؛ بهترین زنان تـمام عـالم عبارتند از: مریم دختر عـمران، آسـیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله.»«قال رسول الله: أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فـِرْعَوْن؛ پیـامبر صلی الله علیه  و آله می فرمایند: بهترین زنان بهشتی عبارتند از: خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه.»

هم چنین آن حضرت بشارت داده اند: «خدیجه علیها السلام به خانه ای از زبرجد در بهشت که فاقد هرگونه رنج و گزندی است، نوید داده شده است.» و افزوده انـد: «خـَدِیجَۀُ علیها السلام سَابِقَةُ نـِسَاءِ الْعَالَمِینَ إِلَی الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ؛ سبقت  گیرنده بر زنان جهان در ایمان به خدا و رسولش خدیجه است.»

حضرت خـتمی مرتبت صلی الله علیه و آله خدیجه را جزء بانوانی بر می شمارد که به کمال نایل آمـده انـد و نـیز خطاب به ایشان فرموده اند: «یَا خَدِیجَۀُ اَنتَ خَیرُ اُمَّهَاتِ المُؤمِنینَ وَ اَفضَلَهُنَّ؛ همانا ای خدیجه! تو بهترین مـادران مـؤمنان و با فضیلت ترین آنان هستی.»موقعی که زنان پیامبر نام خدیجه را در آستانۀ ازدواج حـضرت فـاطمه زهرا علیها السلام با حضرت علی علیه السلام بر زبان آوردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست و فرمود: «کجاست بانویی چون خدیجه، در آن هـنگام که مردم رسالت مرا انکار کردند، او مصدّق من بود و برای رونق دین خـدا با من همکاری کـرد و بـا دارایی خویش به پیشرفت اسلام کمک کرد، (به همین جهت) خداوند به من فرمان داده است او را به مأوایی در جنت جاوید مژده دهم که در آن ناگواری و نگرانی نباشد.»

در روایـتی از رسـول اکرم صلی الله علیه و آله نقل گردیده است که خدیجه در زمرۀ چهار بانویی است که بهشت مشتاق آنهاست و نیز این بانو همسر پیامبر در دنیا و آخرت است.روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد برای مردم بیاناتی در منزلت حـسنین ( فـرمود و یادآور گردیدند: ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها از جهت جدّ و جدّه؟ حاضران عرض کردند: آری، بفرمائید، آن حضرت فرمود: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ جَدُّهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدَّتُهُمَا خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ؛ آنان حـسن  و حـسین اند که جدشان رسول خداست و جدّۀ آنان خدیجه دختر خویلد می باشد.»

حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «در آغاز بعثت هنوز اسلام به خانه ای راه نیافته بود، مگر بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و خـدیجه و مـن سـومین نفر بودم.»امام حسن مـجتبی علیه السلام کـه در زیـبایی میان بنی هاشم ضرب المثل بود، فرمود: در آن موقعی که خداوند صورتگری می کرد، من شبیه ترین افراد به خدیجۀ کبری علیها السلام بودم.»امـام حـسین علیه السلام در صـحرای نینوا در فراز خطبه ای هنگام معرفی خویش به دشـمنان فـرمود: «هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِی خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً؛ آیا می دانید که جدّۀ من خدیجه  دختر خـویلد اسـت، اول بـانو در این امت که اسلام آورد؟»امام سجاد در شام و مجلس یزید و کـارگزاران ستمگرش طی خطبه ای خویش را معرفی کرد که در بخشی از آن آمده بود: «جَدَّتِی خَدِیجَةُ زَوْجَةُ نَبِیکمْ؛ جدّۀ من خـدیجه هـمسر پیـامبر  شماست.»

همچنین زید فرزند آن حضرت که قیامی را در کوفه علیه امویان و مـروانیان تـرتیب داد، با دشمن چنین احتجاج کرد: «ما سزاوارتر به مودّت هستیم؛ چرا که پدر ما رسول خدا صلی الله علیه و آله و جـدّۀ مـا خـدیجه کبری علیها السلام است.»

  • شیخ علی خدادادی

در فقه ابوحنیفه مسائلى وجود دارد که موجب طعن وى گردیده است که از آن جمله مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
1 . جواز نماز با پوست دباغى شده سگ،
2 . قرائت یک آیه بعد از حمد به جاى سوره، آن هم به زبانى غیر عربى،
3 . جواز سجده بر مدفوع خشک انسان و حیوانات دیگر،
4 . فارغ شدن از نماز با اخراج ریح و مواردى از این قبیل.
ابن خلکان مى نویسد:
سلطان محمود سبکتکین حنفى بود. اطرافیان وى قصد داشتند او را از این مذهب روى گردان کنند، از این رو درباره فتاواى ابوحنیفه مطالبى به او گفتند. سپس ابوبکر قفّال در حضور سلطان دو رکعت نماز، مطابق با فتواى ابوحنیفه خواند. بدین صورت که یک پوست دباغى شده سگ بر تن کرد، پس از قرائت حمد به جاى قرائت سوره، یک آیه آن هم با ترجمه فارسى «دو برگ سبز» خواند، سپس بر عذره یابسه اى سجده کرد، و در پایان با اخراج ریح از نماز فارغ شد!
سلطان محمود از این قضیه متعجب شد و گفت این چه مذهب و مکتبى است! و بعد از آن به مذهب شافعى گروید.1
از طرفى ممکن است گفته شود طعن و اشکال برخى بر ابوحنیفه موجب عدم اعتبار وى نزد همگان نمى شود. در پاسخ مى گوییم: اگر عدم اعتبار ابوحنیفه متّفق علیه نیست، هم چنین اعتبار وى مجمع علیه نیست.
ولیکن، براى سقوط وى از اعتبار، مخالفت هاى او با امیرالمؤمنین علیه السلام که بزرگان تصریح2 و ابن تیمیّه نیز به آن اشاره دارد3 و این که ائمه علیهم السلام وى را به این جهت لعن4 و بزرگان عامّه او را به خاطر فتاواى سخیف و باطل تکفیر مى کردند کافى است.5


1 . ر.ک: الوافی بالوفیات: 17 / 28; تاریخ الإسلام: 29 / 72; وفیات الأعیان: 5 / 180، شماره 713; طبقات الشافعیّة الکبرى: 5 / 316; سیر أعلام النبلاء: 17 / 486 ـ 487. اگر گفته شود که با وجود این مسائل در فقه حنفى علت شایع شدن مذهب ابوحنیفه چیست؟
در پاسخ باید گفت: علل فراوانى براى شیوع یک مکتب در جوامع انسانى وجود دارد که عمده ترین آن، تبلیغِ مکتب توسط عالمان و ترویج آن توسط حکومت هاست.
2 . «ابن نصر صنّف کتباً... وصنف کتاباً فیما خالف أبو حنیفة علیاً وابن مسعود»; سیر أعلام النبلاء: 14 / 38; تاریخ مدینة دمشق: 56 / 110; طبقات الشافعیّة الکبرى: 2 / 247 با اندکى تفاوت.
3 . منهاج السنّة: 6 / 314.
4 . براى نمونه ر.ک: الکافی: 1 / 56 ـ 57; وسائل الشیعة: 27 / 38، حدیث 3.
5 . ر.ک: تاریخ بغداد: 13 / 374، 381، 383 و 394.

  • شیخ علی خدادادی

یا رقیه1

  • شیخ علی خدادادی

یا محسن 1

  • شیخ علی خدادادی