حجة الاسلام و المسلمین شیخ علی خدادادی

حب الزهراء(س) دیننا
مشخصات بلاگ
حجة الاسلام و المسلمین شیخ علی خدادادی
طبقه بندی موضوعی

۵۵ مطلب با موضوع «معارف و اخبار» ثبت شده است

🌼🍁🌼حضرت زهرا سلام الله علیها چه ساعتی دعا می کردند?


🌺🌺🌺بهترین ساعت دعا


🌸✨از حضرت زهرا (س) نقل است که فرمودند:

 «سَمِعْتُ النَّبِیَّ أنَّ فِی الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا یُرَاقِبُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فِیهَا خَیْراً إلَّا أعْطَاهُ إیَّاهُ»؛ 


🌸✨من از پیغمبر شنیدم که فرمودند ؛

در روز جمعه یک ساعتی هست که اگر شخص مسلمان مراقبت داشته باشد و از خدا در آن ساعت خیری بخواهد، مطمئنّاً خدا به او عنایت می‏کند. 


🌸✨«قَالَتْ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ أیُّ سَاعَةٍ هِیَ»؛ می‏گوید من از پیغمبر سؤال کردم این ساعتی که شما گفتید چه وقتی است؟


🌾✨ «قَالَ إذَا تُدَلَّى نِصْفُ عَیْنِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ»؛ 

یعنی حضرت فرمود آن موقعی که نصف خورشید هنگام غروب پنهان شود .


🌸✨ در ادامه روایت : 

«وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ تَقُولُ لِغُلَامِهَا إصْعَدْ عَلَى الضِّرابِ فَإذَا رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تُدَلَّى لِلْغُرُوبِ فَأعْلِمْنِی حَتَّى أدْعُو». 


🌾✨حضرت زهرا (س) به غلامش می‏فرمود برو به پشت بام و نگاه کن، هر وقت این زمان فرا رسید که موقع غروب، نصف خورشید بالا بود، من را خبر کن؛ می‏خواهم دعا کنم.‌‌


📚معانی الاخبار ،ص400،وسایل الشیعه ج 7 ص 384 و ...


🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼


  • شیخ علی خدادادی

درباره عظمت امام صادق علیه السلام نه تنها توسط شیعیان به فراوانی سخن گفته شده است، بلکه در این باره جمع کثیری از دانشوران و بزرگان اهل تسنن  لب به سخن گشوده اند. پیشوایان مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامی و صاحب نظران زبردست در باره برجستگی های علمی، عملی، اخلاقی، کرامت و عظمت آن امام هدایت، امام جعفرصادق علیه السلام بسیار سخن گفته اند. اینک در این نوشتار به طور گذرا به بیان برخی از این اظهار نظرها و اعترافات می پردازیم.


ابوحنیفه و امام صادق علیه السلام

«نعمان بن ثابت بن زوطی » معروف به «ابو حنیفه » (80 - 150ه. ق.) پیشوای فرقه حنفی که از نظر زمانی معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافات خوبی دارد. از جمله درباره آن حضرت گفت:

«ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه »؛ من فقیه تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده ام. او داناترین فرد این امت است. (1)

در زمان امام صادق علیه السلام منصور دوانقی، خلیفه مقتدر عباسی، قدرت سیاسی را در اختیار داشت، او همواره از مجد و عظمت بنی علی و بنی فاطمه به ویژه امام صادق علیه السلام رنج می برد و برای رهایی از این رنج گاهی ابوحنیفه را تحریک می کرد که در برابر امام صادق علیه السلام بایستد؛ منصور عباسی او را به عنوان مهم ترین دانشوران عصر تکریم می کرد تا شاید بتواند بر مجد و عظمت علمی امام جعفر بن محمد علیه السلام فائق آید.

در این رابطه خود ابوحنیفه نقل می کند و می گوید:

«روزی منصور دوانقی کسی را نزد من فرستاد و گفت: ای ابوحنیفه! مردم شیفته جعفر بن محمد شده اند، او در بین مردم از پایگاه اجتماعی وسیعی بهره مند است، تو برای این که پایگاه جعفر بن محمد را خنثی کنی و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمی او بکاهی، چند مساله پیچیده و غامض را آماده کن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلکه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ گویی، او را تحقیر نمایی و دیگر، مردم شیفته او نباشند و از او فاصله بگیرند.

در همین رابطه من چهل مساله مشکل را آماده کردم و در یکی از روزها که منصور در «حیره » بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم. همین که وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتی که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه عباسی آن ابهت به من دست نداد، در حالی که منصور خلیفه است و خلیفه به جهت این که قدرت سیاسی در اختیارش است باید ابهت داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در کنارشان بنشینم؛ خلیفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسی به جعفر بن محمد نگاه کرد و گفت:

ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند.

او پاسخ داد: بلی، او را می شناسم. سپس منصور به من نگاهی کرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالی داری از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت شمردم و چهل مساله ای را که از پیش آماده کرده بودم، یکی پس از دیگری با آن حضرت در میان گذاشتم. بعد از بیان هر مساله ای، امام صادق علیه السلام در پاسخ آن بیان می فرمود:

عقیده شما در این باره چنین و چنان است، عقیده علمای مدینه در این مساله این چنین ا ست و عقیده ما هم این است.

در برخی از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخی هم با نظر علمای مدینه موافق بود و گاهی هم با هر دو نظر مخالفت می کرد و خودش نظر سومی را انتخاب می کرد و بیان می داشت.

من تمامی چهل سؤال مشکلی را که برگزیده بودم یکی پس از دیگری با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونه ای که بیان شد به جملگی آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصی که داشت پاسخ گفت.»

مالک ابن انس می گوید: در طول مدتی که به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این که در یکی از این سه خصلت و سه حالت به سر می برد، یا او را در حال نماز خواندن می دیدم و یا در حالت روزه داری و یا در حالت قرائت قرآن.



سپس ابوحنیفه بیان داشت:

«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس » ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظریه های مختلف دانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.» (2)

همو درباره عظمت علمی امام صادق علیه السلام بیان داشت:

«لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم» (3) ؛ اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمی دانستند.


مالک بن انس و امام صادق علیه السلام

مالک بن انس (97 - 179 ه .ق) یکی از پیشوایان چهارگانه اهل سنت و جماعت و رئیس فرقه مالکی است که مدتی افتخار شاگردی امام صادق علیه السلام نصیب وی شد. (4) او در باره عظمت و شخصیت علمی و اخلاقی امام صادق علیه السلام چنین می گوید:

«و لقد کنت آتی جعفر بن محمد و کان کثیرالمزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده النبی(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا و ما کنت اراه الا علی ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صائما و اما یقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن رسول الله(ص) الا علی الطهاره و لا یتکلم فی ما لا یعنیه و کان من العلماءالزهاد الذین یخشون الله و ما رأیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتی.» (5)


«مدتی به حضور جعفر بن محمد می رسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملایمی بر لب هایش نمایان بود. هنگامی که در محضر آن حضرت نام مبارک رسول گرامی اسلام به میان می آمد، رنگ رخساره های جعفر بن محمد به سبزی و سپس به زردی می گرایید. در طول مدتی که به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این که در یکی از این سه خصلت و سه حالت به سر می برد، یا او را در حال نماز خواندن می دیدم و یا در حالت روزه داری و یا در حالت قرائت قرآن.

من ندیدم که جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا حدیثی نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنی بی فایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدی بود که از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.

هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازی که زیر پای آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیر پایش برمی داشت و زیر پای من می گستراند.»

مالک بن انس درباره زهد و عبادت و عرفان امام صادق علیه السلام بیان داشت:

به همراه امام صادق علیه السلام به قصد مکه و برای انجام مناسک حج از مدینه خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است، رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیه گویی یعنی گفتن: «لبیک اللهم لبیک » لازم است. دیگران طبق معمول این ذکر را بر زبان جاری می کردند.»

مالک می گوید: من متوجه امام صادق علیه السلام شدم، دیدم حال حضرت منقلب است. امام صادق علیه السلام می خواهد لبیک بگوید ولی رنگ رخساره اش متغیر می شود. هیجانی به امام دست می دهد و صدا در گلویش می شکند، و چنان کنترل اعصاب خویش را از دست می دهد که می خواهد بی اختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک می گوید: من جلو آمدم و گفتم: ای فرزند پیامبر! چاره ای نیست این ذکر را باید گفت. هر طوری که شده باید این ذکر را بر زبان جاری ساخت. حضرت فرمود:

«یابن ابی عامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشی ان یقول عزوجل لا لبیک و لا سعدیک.»

ای پسر ابی عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه بدهم که لبیک بگویم؟ «لبیک » گفتن به معنای این است که خداوندا، تو مرا به آن چه می خوانی با سرعت تمام اجابت می کنم و همواره آماده انجام آن هستم. با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفی کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیک و لا سعدیک » آن وقت چه کنم؟ (6)

همو در سخنی دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق علیه السلام می گوید:

«ما رأت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفر بن محمد» (7) ؛ هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است، مردی که با فضیلت تر از جعفر بن محمد باشد.

درباره ی مالک بن انس نوشته اند:

«و کان مالک بن انس یستمع من جعفر بن محمد و کثیرا ما یذکر من سماعه عنه و ربما قال حدثنی الثقه یعنیه» ؛ مالک بن انس از جعفر بن محمد سماع حدیث می نمود و بسیار آن چه را که از او سماع (گوش می کرد) می کرد، بیان می نمود و چه بسا می گفت: این حدیث را مرد ثقه به من حدیث کرده است که مرادش جعفر بن محمد بود. (8)

حسین بن یزید نوفلی می گوید:

«سمعت مالک بن انس الفقیه یقول والله ما راءت عینی افضل من جعفر بن محمد علیهماالسلام زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و کنت اقصده فیکرمنی و یقبل علی فقلت له یوما یابن رسول الله ما ثواب من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا فقال (و کان والله اذا قال صدق) حدثنی ابیه عن جده قال رسول الله(ص) من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا غفر له. فقلت له یابن رسول الله فی ثواب من صام یوما من شعبان فقال حدثنی ابی عن ابیه عن جده قال رسول الله(ص) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتسابا غفر له.» (9)

ابوحنیفه بیان داشت:

«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس » ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظریه های مختلف دانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.»

از مالک بن انس فقیه شنیدم که گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندید فردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او می رفتم. او با روی باز مرا می پذیرفت و گرامی می داشت. روزی از او پرسیدم: ای پسر پیامبر! ثواب روزه ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتی از پیامبر نقل کرد. به خدا سوگند هرگاه چیزی از کسی نقل کند درست و راست نقل می کند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پیامبر نقل کرده است که ثواب روزه ماه رجب این است که گناهانش بخشیده می شود. سپس این پرسش را در باره روزه ماه شعبان هم بیان کردم و حضرت همان پاسخ را داد.


ابن شبرمه و امام صادق علیه السلام

عبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببی معروف به «ابن شبرمه » (72-144 ه .ق) قاضی و فقیه نامدار کوفه، درباره امام صادق علیه السلام می گوید:

«ما ذکرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد علیه السلام الا کادان یتصرع له قلبی سمعته یقول حدثنی ابی عن جدی عن رسول الله» (10) ؛ به یاد ندارم حدیثی را از جعفر بن محمد شنیده باشم جز این که در عمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم که در نقل حدیث می گفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا این روایت را نقل می کنم.

همو گفت:

«واقسم بالله ما کذب علی ابیه و لا کذب ابوه علی جده و لا کذب جده علی رسول الله» (11) ؛ به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ می گفت و نه پدرش بر جدش دروغ می گفت و نه او بر پیامبر . یعنی آنچه که در سلسله سند روایات جعفر بن محمد وجود دارد جملگی درست است.


ابن ابی لیلی و امام صادق علیه السلام

شیخ صدوق روایتی نقل می کند که محمد بن عبدالرحمان معروف به «ابن ابی لیلی » (74- 148 ه .ق) فقیه، محدث، مفتی و قاضی بنام کوفه نزد امام صادق علیه السلام رفت و از آن حضرت پرسش هایی نمود و پاسخ های خوبی شنید. سپس به امام خطاب کرد و عرض نمود:

«اشهد انکم حجج الله علی خلقه» (12) ؛ شهادت می دهم که شما حجت های خداوندی بر بندگانش هستید.

عمرو بن عبید معتزلی و امام صادق علیه السلام

«عمرو بن عبید معتزلی » به نزد امام جعفر بن محمد علیه السلام مشرف شد، وقتی رسید این آیه را تلاوت نمود: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش. » (13)

سپس ساکت شد. امام صادق علیه السلام فرمود: چرا ساکت شدی؟ گفت: خواستم که شما از قرآن گناهان کبیره را یکی پس از دیگری برای من بیان نمایی. حضرت شروع کرد و به ترتیب از گناه بزرگ تر یکی پس از دیگری را بیان نمود. از بس که امام خوب و عالی پاسخ عمرو بن عبید را داد که در پایان عمرو بن عبید بی اختیار گریست و فریاد زد:

«هلک من قال براءیه و نازعکم فی الفضل و العلوم » (14) ؛ هر کس به رای خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعه کند، هلاک می شود.
امام صادق علیه السلام، 

جاحظ و امام صادق علیه السلام

«ابو بحر جاحظ بصری » که از دانشوران مشهور قرن سوم بود، درباره امام صادق علیه السلام بیان داشت:

«جعفر بن محمد الذی ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من تلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذاالباب» (15) ؛ جعفر بن محمد کسی بود که علم و فقه آن حضرت جهان را پر کرده است و گفته می شود که ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمی آن حضرت کافی است.


عمر بن مقدام و امام صادق علیه السلام

«عمر بن مقدام » از علمای معاصر امام صادق علیه السلام درباره آن حضرت می گوید:

«کنت اذا نظرت الی جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قد رأیته واقفا عند الجمره یقول سلونی، سلونی» (16) ؛ هنگامی که جعفر بن محمد را می دیدم، می فهمیدم که او از نسل پیامبران است. خودم دیدم که در جمره منا ایستاده بود و از مردم می خواست که از او بپرسند و از علم سرشار او بهره مند شوند ... .


شهرستانی و امام صادق علیه السلام

ابوالفتح محمد بن ابی القاسم اشعری معروف به «شهرستانی »(479-547 ه .ق) در کتاب گرانسنگ «الملل و النحل » درباره عظمت امام صادق علیه السلام می نویسد:

«و هو ذو علم عزیز فی الدین و ادب کامل فی الحکمه و زهر بالغ فی الدنیا و ورع تام عن الشهوات» (17) ؛ امام صادق علیه السلام در امور و مسایل دینی، از دانشی بی پایان و در حکمت، از ادبی کامل و نسبت به امور دنیا و زرق و برق های آن، از زهدی نیرومند برخوردار بود و از شهوت های نفسانی دوری می گزید.



ابن خلکان و امام صادق علیه السلام

ابن خلکان درباره امام صادق علیه السلام می نویسد:

«احد الائمه الاثنی عشر علی مذهب الامامیه و کان من سادات اهل البیت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذکر» ؛ او یکی از امامان دوازده گانه امامیه و از بزرگان اهل بیت رسول خدا بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل او مشهورتر از آن است که نیازمند به توضیح داشته باشد.

ابن خلکان همچنین می نویسد: امام صادق علیه السلام در صنعت کیمیا (شیمی) از مهارت خاصی بهره مند بود، ابوموسی جابر بن حیان طرطوسی، شاگرد ایشان بود. جابر کتابی شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات جعفر بن محمد را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود. (18)

«نعمان بن ثابت بن زوطی » معروف به «ابو حنیفه » (80 - 150ه.ق.) پیشوای فرقه حنفی که از نظر زمانی معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافات خوبی دارد. از جمله درباره آن حضرت گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه »؛ من فقیه تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده ام. او داناترین فرد این امت است.

ابن حجر عسقلانی و امام صادق علیه السلام

شهاب الدین ابوالفضل احمد بن علی مصری شافعی، مشهور به «ابن حجر عسقلانی » (773-852 ه .ق) درباره امام صادق علیه السلام می گوید:

«جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فقیهی است بسیار راست گفتار.» (19)

ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب از ابی حاتم و او از پدرش نقل می کند که درباره امام صادق علیه السلام بیان داشت: «لا یسأل عن مثله.»

و نیز می نویسد: ابن عدی گفته است:

«و لجعفر احادیث و نسخ و هو من ثقات الناس ... و ذکره ابن حبان فی الثقات و قال کان من سادات اهل البیت فقها و علما و فضلا ... و قال النسایی فی الجرح و التعدیل ثقه.» (20)

برای جعفر بن محمد احادیث و نسخه های بسیار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره ثقات قرار داده است و گفته است: جعفر بن محمد از بزرگان اهل بیت رسول خدا است و ازجهت فقه، علم و فضل مقام بالایی دارد. «نسایی » در جرح و تعدیل، امام صادق علیه السلام را از افراد «ثقه » معرفی کرده است.

صاحب «سیر اعلام النبلاء» و امام صادق علیه السلام

صاحب «سیر اعلام النبلاء» درباره امام صادق علیه السلام می نویسد:

جعفر بن محمد بن علی بن حسین که از فرزندان حسین بن علی ریحانه رسول خدا است، یکی از بزرگان است که مادرش «ام فروه » دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و مادر ام فروه «اسماء» دختر عبدالرحمان بن ابی بکر است. به همین جهت است که آن حضرت می گفت: من از دو جهت به ابوبکر منتسبم. او بزرگ بنی هاشم است. از محضر علمی او افراد بسیاری کسب فیض کردند، از جمله، فرزندش «موسای کاظم »، «یحیی ابن سعید انصاری »، «یزید بن عبدالله »، «ابوحنیفه »، «ابان بن تغلب »، «ابن جریح »، «معاویة بن عمار»، «ابن اسحاق »، «سفیان »، «شبعه »، «مالک »، «اسماعیل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن اسماعیل »،«سلیمان بن بلال »، «سفیان بن عینیه »، «حسن بن صالح »، «حسن بن عیاش »، «زهیر بن محمد»، «حفص بن غیاث »، «زید بن حسن »، «انماطی »، «سعید بن سفیان اسلمی »، «عبدالله بن میمون »، «عبدالعزیز بن عمران زهری »، عبدالعزیز دراوری »، «عبدالوهاب ثقفی »، «عثمان بن فرقد»، «محمد بن ثابت بنانی »، «محمد بن میمون زعفرانی »، «مسلم زنجی »، «یحیی قطان »، «ابوعاصم نبیل » و ... (21)

همو در کتاب «میزان الاعتدال » می نویسد:

جعفر بن محمد یکی از امامان بزرگ است که مقامی بس بزرگ دارد و نیکوکار و صادق است. (22)

ابن حجر هیتمی و امام صادق علیه السلام

شهاب الدین ابوالعباس، احمد بن بدرالدین شافعی، معروف به «ابن حجر هیتمی » (909 - 974 ه.ق) در «صواعق المحرقه » درباره امام صادق علیه السلام می نویسد:

مردم از آن حضرت دانش های بسیاری فرا گرفته اند. این علوم و دانش ها توسط مسافران به همه جا راه یافت و سرانجام آوازه جعفر بن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان بزرگی مانند «یحیی بن سعید»، «ابن جریج »، «مالک »، «سفیان ثوری »، «سفیان بن عینیه »، «ابوحنیفه »، «شعبه » و «ایوب سجستانی » از او حدیث نقل کرده اند. (23)


میرعلی هندی و امام صادق علیه السلام

«میرعلی هندی » که از علمای نامدار اهل سنت است و در همین دوره معاصر می زیست درباره عظمت علمی و اخلاقی امام صادق علیه السلام می گوید:

آراء و فتاوای دینی تنها نزد سادات و شخصیت های فاطمی رنگ فلسفی به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحث ها و گفتگوهای فلسفی در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذکر است که رهبری این حرکت فکری را حوزه علمی ای که در مدینه شکوفا شده بود، بر عهده داشت. این حوزه را نبیره علی بن ابی طالب علیه السلام به نام امام جعفر که «صادق » لقب داشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگری فعال و متفکری بزرگ بود و با علوم آن عصر به خوبی آشنایی داشت و نخستین کسی بود که مدارس فلسفی اصلی را در اسلام تاسیس کرد.

در مجالس درس او تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تاسیس کردند، شرکت نمی کردند بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می شدند.

«حسن بصری » موسس مکتب فلسفی «بصره » و «واصل بن عطا» موسس مذهب «معتزله »، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه دانش او سیراب می شدند. (24)

پی نوشت ها:

1- شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 257/ تاریخ الکبیر، ج 2، ص 199 و 198، ح 2183.

2 - سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 258/ بحارالانوار، ج 47، ص 217.

3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 519، طبع قم، نشر اسلامی.

4- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 256.

5- ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص 52/ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 327.

6- شیخ صدوق، امالی، ص 143، ح 3.

7- شهید مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص 149.

8- شرح الاخبار فی فضایل الائمه الاطهار، ج 3، ص 299، ح 1203.

9- امالی صدوق، ص 435 و436، ح 2.

10 و 11- همان، ص 343، ح 16.

12- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 188، ح 569.

13- سوره نجم، آیه 32.

14- کلینی، کافی، ج 2، ص 287- 285.

15- رسائل جاحظ، ص 106/ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 328.

16- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 257.

17- الملل و النحل، ج 1، ص 147/ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 330.

18- وفیات الاعیان، ج 1، ص 327/ سیره پیشوا، ص 353/ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 330.

19- تقریب التهذیب، ص 68.

20- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104.

21- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 255 و256.

22- لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 130- 323.

23- الصواعق المحرقه، ص 201. 24- مختصر تاریخ العرب، ص 193/ سیره پیشوایان، ص 352.

  • شیخ علی خدادادی

🔮🌺🔮 دلیل عدم استجابت دعا 


🔔🔔🔔 چرا دعاها مستجاب نمی شوند؟



🌾🌷شخصی نزد امیرالمومنین (علیه السلام) از عدم اجابت دعاهایش شکوه کرد . حضرت علت آن را چنین بیان فرمودند :


🌾🌷دلهای شما در هشت چیز خیانت کرده اند؛لذا دعایتان مستجاب نمی شود..


⚜1-خدا را شناختید ولی حق او را چنان که باید ادا نکردید..

⚜2-به رسول او ایمان آوردید ، سپس با سنتش مخالفت کردید..

⚜3-کتاب خدا را خواندید ولی بدان عمل نکردید..

⚜4-می گوئید از کیفر و عقاب خدا می ترسید، اما همواره اعمالی مرتکب می شوید که شما را به آن (کیفر و عقاب ) نزدیک می کند..

⚜5-می گوئید به پاداش الهی مشتاقید،لکن همواره کاری می کنید که شما را از آن (پاداش الهی ) دور می سازد..

⚜6-از نعمتهای خدا بهره می برید و شکر او را به جا نمی آورید..

⚜7-به شما گفته شده که دشمن شیطان باشید،ولی شما با او دوستی می کنید..

⚜8-عیوب مردم را نصب العین خود کرده اید و از عیوب خود غافلید..


🌾🌷با این همه چگونه انتظار دارید دعایتان مستجاب شود در حالی که خود درهای آن را بسته اید..


📢📢سپس فرمودند:


🔸تقوا پیشه کنید..

🔸اعمال خود را اصلاح کنید..

🔸نیات خود را صادق گردانید..

🔸امر به معروف و نهی از منکر کنید 

🔸تا دعای شما مستجاب شود.


📚بحارالانوار جلد 90 ص 377 ،مستدرک الوسائل  ج 5 ص 269 و ...


🔮🌺🔮🌺🔮🌺🔮🌺



  • شیخ علی خدادادی

💠🍁💠

          🔸در چهار ذکر معجزه گر🔸


🅾امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمی‌برد؟


☸✨در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به آیه

” حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ ” پناه نمی‌برد!


☸✨و در شگفتم برای کسی ‌که اندوهگین است، چگونه به آیه

” لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنْ الظَّالِمِینَ ” پناه نمی‌برد!


☸✨و در شگفتم برای کسی‌که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به آیه

” اُفوِّضُ أمری إلَی الله إنّ الله بصیرٌ بالعباد ” پناه نمی‌برد!


☸✨و در شگفتم برای کسی‌که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست، چگونه به ذکر  ” مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ ” پناه نمی‌برد!


💥مجرب است💥


📚من لا یحضره‌الفقیه، ج۴، ص 393، مفتاح الفلاح ص 85، الوافی ج 9 ص 1761، البرهان ج 3 ص 638 و ...


🍁💠🍁💠🍁💠🍁💠🍁💠🍁



  • شیخ علی خدادادی

یاعلی 2324


21-محبوب‌ترین مردم نزد رسول‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله

 

عن معاذ الغفاریة:


کنت أنیساً لرسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله أخرج معه فی الأسفار، اقوم علی المرضی، واداوی الجرحی. فدخلت علی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله ببیت عائشه وعلی خارج من عندها،‌ فسمعته یقول لعائشه: إنَّ هذا أحبُّ الرجال إلیَّ وأکرَمهم عَلَیَّ، فَاعْرفی لی حقّه، وأکرمی مثواه.


از معاذ غفاری روایت است که گفت:


من انیس و همدم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودم به طوری که با ایشان به سفرها می‌رفتم، و از سوی آن جناب بر بالای سر مریض‌ها حاضر می‌شدم، و جراحت زخم‌خوردگان را مداوا می‌کردم. روزی به دیدار پیامبر که در بیت عایشه بود رفتم در این هنگام علی در خارج از منزل حضور داشت. شنیدم حضرت، سفارش علی را به عایشه می‌کرد و فرمود: «این محبوب‌ترین مردان نزد من و گرامی‌ترین آنها برای من است، پس به خاطر من حق او را بشناس و جایگاه او را گرامی بدار.»


 




22-کامروایان رستاخیز


عن أمّ سلمة: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:


علی وشیعته هم الفائزون یومَ القیامة.


ازامّ سلمه روایت شده که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:


علی و پیروانش در روز قیامت رستگاران‌اند.


[نکته: از این گونه احادیث که کلمه «شیعه» به زبان مبارک پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله صادر شده می‌توان فهمید که نخستین کسی که بذر تشیع را در سرزمین اسلام پاشیده، شخص رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده است.]


 




23-مَحرَم اسرار پیامبر صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله


عن سلمان: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:


صاحبُ سرّی علی بن أبی طالب.


از سلمان روایت است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:


صاحب سرّ من علی بن ابی‌طالب است.

 




24-بهترین راستگویان (صدیق اعظم)


عن داودبن بلال بن أجنحة: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:


الصدّیقون ثلاثة: حبیبُ النجّار، وحزقیل مؤمن آل فرعون، وعلی بن أبی طالب، والثالث أفضلهم.


داود بن بلال بن اجنحه روایت کرده که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:


صدیقین سه نفرند: حبیب نجار، حزقیل مؤمن آل فرعون، علی بن ابی‌طالب که از همه آنها با فضیلت‌تر است.


[توضیح: حبیب، فردی است که از جای دور دست شهر با شتاب آمد و مردم انطاکیه را پند داد که از فرشتگان خدا پیروی کنید. داستانش در سوره مبارکه یس است.


مؤمن آل فرعون همان است که ایمانش را از فرعونیان پنهان می‌داشت و آنان را از مخالفت با موسی علیه‌السلام باز می‌داشت و می‌گفت: «آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید پروردگارم خداست؟»]


 




25-حامل لوای حمد


عن محدوج بن زید الذهلی ـ فی حدیث ـ : قال النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله لعلیّ:


ألا وإنّی اُخبِرُک یا علی أنَّ اُمتی أوّل الأمم یحاسبون یوم القیامة، ثمَّ اُبَشِّرک بانّک أوّل من یُدعی لقرابتک منّی ومنزلتک عندی فیدفع إلیک لوائی لواء الحمد وهو أوّل لواء یسار به بین السماطین ؛ آدم وجمیع خلق الله یستظلّون بظلّ لوائی یوم القیامة.


مجدوج بن زید ذهلی در ضمن حدیثی نقل می‌کند که رسول خدا ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ ، به علی علیه‌السلام فرموده است:


آگاه باش امتم نخستین امت‌هاست که در رستاخیز محاسبه می‌شوند، بشارت باد که تو به لحاظ قرابت و خویشاوندی که با من داری و به جهت موقعیت و منزلتی که پیش من داری اولین کس هستی که خوانده می‌شوی و پرچم حمد من در اختیارت گذاشته می‌شود و آن نخستین پرچمی است که در بین دو گروه به اهتزاز در می‌آید. همه آفریدگان، روز رستاخیز در سایه پرچم من‌اند.

 


 




27-منزلت علی علیه‌السلام نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله


عن عمران بن حصین: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:


علیّ منّی و أنا منه، وهو ولیُ‌ کلّ مؤمن من بعدی.


از عمران بن حصین روایت شده است که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:


علی از من است و من از او هستم، و او سرپرست هر مؤمنی بعد از من است.

 




27-‌همانند هارون علیه‌السلام نسبت به موسی علیه‌السلام


عن عمر و أنس و جابر بن عبدالله و غیر هم: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:


علیّ منّی بمنزلة هارون من موسی إلّا أنّه لا نبی (بعدی).


از عمر و انس و جابر بن عبدالله و غیر آنان روایت است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:


نسبت علی به من همان نسبتی است که هارون به موسی داشت منهای نبوت.


 




28-عینیت با پیامبر صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله


عن ابن عباس: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:


علی منّی بمنزلة رأسی من بدنی.


از ابن عباس روایت شده که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:


علی، به منزله سر از جسدم است.


[علامه مناوی درشرح آن می‌نویسد: این سخن مبالغه در شدت اتصال و پیوند آنها با یکدیگراست.]

  • شیخ علی خدادادی

1- پایه های اسلام
 قال الباقر علیه السلام: بنی الاسلام علی خمسة اشیاء، علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه.

امام باقر علیه السلام فرمود: اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبری اسلامی).فروع کافی، ج 4 ص 62، ح 1

2- فلسفه روزه
 قال الصادق علیه السلام: انما فرض الله الصیام لیستوی به الغنی و الفقیر.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنی و فقیر) مساوی گردند.

من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1

3-روزه آزمون اخلاص
 قال امیرالمومنین علیه السلام: فرض الله ... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق امام علی علیه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.

نهج البلاغه، حکمت 252

4-روزه یاد آور قیامت
 قال الرضا علیه السلام: انما امروا بالصوم لکی یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا علی فقر الاخر.

امام رضا علیه السلام فرمود: مردم به انجام روزه امر شده اند تا درد گرسنگی و تشنگی را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند.

وسائل الشیعه، ج 4 ص 4 ح 5 علل الشرایع، ص 10

5-روزه زکات بدن
 قال رسول الله صلی الله علیه و آله لکل شیئی زکاة و زکاة الابدان الصیام.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدنها روزه است.

الکافی، ج 4، ص 62، ح 3

6-روزه سپر آتش
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الصوم جنة من النار.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنی بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»

الکافی، ج 4 ص 162

7-اهمیت روزه
الصوم فی الحر جهاد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: روزه گرفتن در گرما، جهاد است.

بحار الانوار، ج 96، ص 257

8-روزه نفس
قال امیرالمومنین علیه السلام

صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام.

امیرالمومنان علی علیه السلام فرمود: روزه نفس از لذتهای دنیوی سودمندترین روزه هاست.

غرر الحکم، ج 1 ص 416 ح 64

9-روزه واقعی
قال امیرالمومنین علیه السلام

الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب.

امام علی علیه السلام فرمود: روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز می کند.

بحار ج 93 ص 249

10-برترین روزه
قال امیرالمومنین علیه السلام

صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن.

امام علی علیه السلام فرمود: روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.

غرر الحکم، ج 1، ص 417، ح 80

11-روزه چشم و گوش
قال الصادق علیه السلام

اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک.

امام صادق علیه السلام فرمود: آنگاه که روزه می گیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه دار باشند.«یعنی از گناهان پرهیز کند.»

12-روزه اعضا و جوارح
عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها

ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.

حضرت زهرا علیها السلام فرمود: روزه داری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه اش به چه کارش خواهد آمد.

13-روزه ناقص
قال الباقر علیه السلام

لا صیام لمن عصی الامام و لا صیام لعبد ابق حتی یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتی تتوب و لاصیام لولد عاق حتی یبر.

امام باقر علیه السلام فرمود: روزه این افراد کامل نیست:

1 - کسی که امام (رهبر) را نافرمانی کند.

2 - بنده فراری تا زمانی که برگردد.

3 - زنی که اطاعت شوهر نکرده تا اینکه توبه کند.

4 - فرزندی که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.

14-روزه بی ارزش
قال امیرالمومنین علیه السلام

کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء.

امام علی علیه السلام فرمود: چه بسا روزه داری که از روزه اش جز گرسنگی و تشنگی بهره ای ندارد و چه بسا شب زنده داری که از نمازش جز بیخوابی و سختی سودی نمی برد.

15-روزه و صبر
عن الصادق علیه السلام فی قول الله عزوجل

«واستعینوا بالصبر و الصلوة »

قال: الصبر الصوم.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.

16-روزه و صدقه
قال الصادق علیه السلام

صدقه درهم افضل من صیام یوم.

امام صادق علیه السلام فرمود: یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبی برتر و والاتر است.

17-پاداش روزه

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: قال الله تعالی ; الصوم لی و انا اجزی به

رسول خدا فرمود خدای تعالی فرموده است: روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم.

18-جرعه نوشان بهشت

قال رسول الله صلی الله علیه و آله ; من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا علی الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که روزه او را از غذاهای مورد علاقه اش باز دارد برخداست که به او از غذاهای بهشتی بخورانند و از شرابهای بهشتی به او بنوشاند.

19-خوشا بحال روزه داران

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: طوبی لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خوشا بحال کسانی که برای خدا گرسنه و تشنه شده اند اینان در روز قیامت سیر می شوند. .

20-مژده به روزه داران

قال الصادق علیه السلام ; من صام لله عزوجل یوما فی شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون وجهه و یبشرونه حتی اذا افطر.

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را می گمارد تا دست به چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کند.

21-شادی روزه دار

قال الصادق علیه السلام: للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه

امام صادق علیه السلام فرمود: برای روزه دار دو سرور و خوشحالی است:

1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)

22-بهشت و باب روزه دارن

قال رسول الله صلی الله علیه و آله 7; ان للجنة بابا یدعی الریان لا یدخل منه الا الصائمون.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برای بهشت دری است بنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد می شوند.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح 31.

23-دعای روزه داران

قال الکاظم (علیه السلام): دعوة الصائم تستجاب عند افطاره

امام کاظم (علیه السلام) فرمود: دعای شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب می شود.

24-بهار مومنان

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: زمستان بهار مومن است از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری واز روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.

25-روزه مستحبی

قال الصادق (علیه السلام): من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر.

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است.

26-روزه ماه رجب

قال الکاظم (علیه السلام): رجب نهر فی الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلی من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر.

امام کاظم (علیه السلام) فرمود: رجب نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او می نوشاند.

من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 56 ح 2

27-روزه ماه شعبان

من صام ثلاثة ایام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان کتب الله له صوم شهرین متتابعین.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند ثواب روزه دو ماه پی در پی را برایش محسوب می کند.

وسائل الشیعه ج 7 ص 375،ح 22

28-افطاری دادن
قال الصادق (علیه السلام)
من فطر صائما فله مثل اجره 77; امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر کس روزه داری را افطار دهد، برای او هم مثل اجر روزه دار است.

29-افطاری دادن

قال الکاظم (علیه السلام)
 فطرک اخاک الصائم خیر من صیامک: امام کاظم (علیه السلام) فرمود: افطاری دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبی) بهتر است.

30-روزه خواری

قال الصادق (علیه السلام) : من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه

وسائل الشیعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5

من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 73، ح 9

31-رمضان ماه خدا
قال امیرالمومنین 66 : شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهری

امام علی (علیه السلام) فرمود: رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.

32-رمضان ماه رحمت

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): ... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: بحار الانوار، ج 93، ص 342

33-فضیلت ماه رمضان
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) ;)

ان ابواب السماء تفتح فی اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الی اخر لیلة منه

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.

34-اهمیت ماه رمضان

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) ;)

لو یعلم العبد ما فی رمضان لود ان یکون رمضان السنة

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

بحار الانوار، ج 93، ص 346

35-قرآن و ماه رمضان
قال الرضا (علیه السلام) ;)

من قرا فی شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فی غیره من الشهور.

امام رضا (علیه السلام) فرمود:

هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههای دیگر تمام قرآن را بخواند.

36-شب سرنوشت ساز

قال الصادق (علیه السلام) ;)

راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الی السنة.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته می شود.

37-برتری شب قدر

قیل لابی عبد الله (علیه السلام) ;)

کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فی الف شهر لیس فیها لیلة القدر.

از امام صادق (علیه السلام) سوال شد:

چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟

حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است.

38-تقدیر اعمال

قال الصادق (علیه السلام) ;)

التقدیر فی لیلة تسعة عشر و الابرام فی لیلة احدی و عشرین و الامضاء فی لیلة ثلاث و عشرین.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام می گیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و تنفیذ آن در شب بیست سوم.

39-احیاء شب قدر

عن فضیل بن یسار قال:

کان ابو جعفر (علیه السلام) اذا کان لیلة احدی و عشرین و لیلة ثلاث و عشرین اخذ فی الدعا حتی یزول اللیل فاذا زال اللیل صلی.

فضیل بن یسار گوید:

امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یکم و بیست سوم ماه رمضان مشغول دعا می شد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان می رسید نماز صبح را می خواند.

وسائل الشیعه، ج 7، ص 260، ح 4

40-زکات فطره
قال الصادق (علیه السلام) ;)

ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنی الفطرة کما ان الصلوة علی النبی (صلی الله علیه و آله) من تمام الصلوة.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنی فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) کمال نماز است.

وسائل الشیعه، ج 6 ص 221، ح 5


  • شیخ علی خدادادی

امام حسن ـ علیه السلام ـ: کنیة آن حضرت ابو محمد است.درنیمه رمضان سال سوم هجرت متولد شد و ابو محمد از آن جهت می گوید که فرزند بزرگ آن حضرت محمد بوده است و القاب آن بزرگوار سید: (آقا و بزرگ) چنانکه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ آقا و بزرگ جوانان اهل بهشت اند.[1] سبط: (نوة و نبیرة پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ) امین: (امانتدار)، حجت: (دلیل خداوند)، برّ: (نیکو)، نقی: (پاکیزه)، زکی: (پاک)، مجتبی: (برچیده شده و برگزیده)، زاهد: (بی توجه امورات دنیایی و زخارف آن وارد شده است.)[2]
امام حسن ـ علیه السلام ـ هم دارای کرامت بود و هم کریم به معنای بخشنده بوده است هر یک از ائمه ـ علیهم السلام ـ دارای محاسن و جلوه های بسیار برجسته بودند، گاهی برخی از اوصاف آنان بیشتر برجسته بوده است. اگر چه اوصاف و فضایل و ویژگی های آنان بی شمار است و از هر بعد از ابعاد انسان، اگر فرصت یافته اند برجستگی خود را نمایان کرده و برای اهل زمان شناخته شده اند، اما متأسفانه به خاطر مظلومیت آن بزرگواران و استیلای طواغیت و ستمگران اوصاف آنان و ابعاد مختلف سیره آن حضرات برای ما پوشیده مانده است. گاهی برای آن حضرات فرصتی پیش آمد کرده و در این فرصت ها توانسته اند گوشه هایی از اوصاف و سیره خود را برای مردم نشان دهند. امام حسن ـ علیه السلام ـ در دوره ای می زیست که به لحاظ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، مردم گرفتار فقر و ظلم بنی امیه بودند، آنان ثروت های جهان اسلام را در اختیار خود داشته و بین خود تقسیم می کردند و بیشتر مردم به فقر و پریشانی زندگی می کردند، و گاهی به امام حسن ـ علیه السلام ـ مراجعه می کردند و آن حضرت قبل از درخواست و پیش از خواسته مردم به آنان انعام و بخشش می کردند.
این بذل و بخششها که همه از دارایی خود حضرت بود در میان عرب به قدری شدت یافت که وی را کریم اهل بیت نامیدند بزرگان بنی هاشم در سخا و بخشش و احترام به مردم شهرت داشتند ولی آن حضرت به قدری در این وصف برجستگی داشت که در میان مردم و اهل بیت از همه زبان زد شده بود و به کریم اهل بیت معروف گردید. کرامات و معجزات و دلایل ائمه نیز در نزد آن حضرات فراوان بود که در منابع ذکر شده ولی کرامتش به خاطر رفع نیازهای اقتصادی و حل مشکلات مردم بیشتر زبان زد گردیده است.
امام دارای قلبی پاک و بسیار رؤوف نسبت به دردمندان و تیره بختان جامعه داشتند و با خرابه نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کم درآمد همراه و همنشین می‎شدند و دردِ دلِ آنها را با جان و دل می‎شنیدند و به آن ترتیب اثر می‎دادند، و در این حرکت انسان دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند به کریم اهل بیت مشهور شده‎اند.
و لذا هر ناتوان و ضعیف و درمانده‎ای درِ خانة آن حضرت را می‎کوبید نا امید بر نمی‎گشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقراء می‎رفتند و آنها را دعوت به منزل می‎کردند و به آنها غذا و لباس می‎دادند.[3]
امام حسن ـ علیه السّلام ـ تمامی توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار می‎گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می‎بخشید، مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش‎های بی‎سابقه و انفاقهای بسیار بزرگ و بی‎نظیری ثبت کرده‎اند که در تاریخ زندگانی هیچ کدام از بزرگان به چشم نمی‎خورد و نشانة دیگر از عظمت و کریم بودن ایشان بی‎اعتنایی به مظاهر فریبندة دنیاست که نوشته‎اند حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم کردند و نصف آن را برای خود و نصف دیگر را در راه خدا به فقرا بخشیدند.[4]
گفته شده روزی امام حسن ـ علیه السّلام ـ بر جمعی از گدایان گذشت که پاره‎ای چند از نان خشک‎ها را بر روی زمین گذاشته‎اند و می‎خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند که خدا متکبّران را دوست نمی‎دارد و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند و بعد از همة گدایان خواستند که برای صرف غذا به خانة حضرت بروند و حضرت بر ایشان طعام‎هایی نیکو حاضر ساختند و به لباس‎های فاخر همة آنها را مزیّن ساختند.[5]
تاریخ از بخشندگی‎های امام حسن ـ علیه السّلام ـ داستان‎های فراوان به یاد دارد مثلاً روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.[6]
نسبت به کرامتهای امام حسن ـ علیه السّلام ـ داستانهای زیادی در تاریخ نقل شده . وقتی  درباره ی سفره ی گسترده ی کرمش از او از پرسیدند، چرا هرگز سایلی را نا امید بر نمی‎گردانید؟ فرمودند: من هم به درگاه خدا سایلی هستم و می‎خواهم که خدا محروم نسازد و شرم دارم که با چنین امیدی سایلان را ناامید کنم؛ خداوندی که عنایتش را به من ارزانی می‎دارد، می‎خواهد که من هم به مردم کمک کنم.[7]درباره چشمه جوشان کرامتش گفته شده سائلین ونیازمندان را قبل از اینکه از او بخواهند رفع نیاز می کرد واینقدر برای آبروی مردم وکرامت انسان اعتبار وبهاء می داد.
پس این بخشندگیها و کارهای نیکویی که از امام حسن ـ علیه السّلام ـ در مسیر خیر و احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‎گرفت و آنچه را که داشت به آنها می‎بخشید؛ خلق ورفتار آن حضرت مظهری از اسماء  الهی  بود؛ ومی توان گفت درحقیقت کریم بودن حضرت تجلی وصف کریم حقتعالی  بوده است که از وصف نا قص ما بیرون است.

پی نوشت ها:
[1] . مجلسی، بحار، ج 43، ص 275، نشر موسسه الوفاء، بیروت.
[2] . مجلسی، جلال آمریکالعیون، ص 379، انتشارات اسماعیلیان، قم.
[3] . زمانی، احمد، حقایق پنهان، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اوّل، سال 1375، ص 268.
[4] . شیخ عباس قمی، منتهی الأعمال، ج 1، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1374، قم، ص 417 ـ سیرة پیشوایان، مهدی پیشوایی، نشر مؤسسة تحقیقاتی امام صادق، چاپ دوّم، 1374، قم، ص 90.
[5] . جلاء العیون، ملا محمد باقر مجلسی، نشر انتشارات علمیه اسلامیه، ص 241.
[6] . منتهی الأعمال، پیشین، ص 418.
[7] . باقر شریف القریش، زندگانی امام حسن ـ علیه السّلام ـ ، ترجمة فخر الدین حجازی، نشر بعثت، چاپ اوّل، 1376، تهران، ص 135.

  • شیخ علی خدادادی

شـرافتهای حضرت خدیجه علیها السلام تنها به محیط تـربیتی او خـلاصه نمی گردد؛ بلکه به خصالی نیکو آراسته گردیده بود که هر کودک مـحروم از پدریـ که در حیات غم بار خود نقطۀ اتـکایی نداشت، هر پدری که قـادر نـبودبرای اهل خانه اش معاشی تـدارک بـبیند، هر زنی که بعد از کشته شدن شوهرش بی پناه می ماند، هر رنج دیـده ای کـه از حمایت های دیگران ناامید می گشت، راهـی سـرای ایـشان می گردید و به سـنگر سـرشار از عطوفت و گنج سخاوت او پنـاه مـی برد و به برکت لطف و احسان حضرت بر زخمهای زندگی خود مرهم می نهاد. خانه اش با دو نـشانه شـناخته می شد: یکی قبۀ سبزی که بـر بـامش بود، و دیـگری از ازدحـامی کـه در طریق خانه اش صورت مـی گرفت، این منزل در حوالی مسجد الحرام قرار داشت. حضرت خدیجه علیها السلام در میان انبوه مراجعان، تمایل داشت بـه امـور فقیران رسیدگی کند. در هر موقع از ایـام شـابنه روز آنـان را بـا نـوزاش های ویژه به حـضور مـی پذیرفت، به درد دل های ایشان گوش می داد و در فضایی آغشته به مهربانی کارگزاری را فرا می خواند و به وی توصیه می کرد کـیسه های پول را آورده، بـین آن نیازمندان توزیع کند و در برابر آنان انواع مـراقبت ها و حـمایت های لازم را بـه عـمل آورد.

هـنگامی کـه در سراسر جزیره العرب بانویی ثروتمندتر از حضرت خدیجه علیها السلام یافت نمی گردید، آوازه طهارت، سخاوت و خوش خویی این زن تا بدانجا رسید که او را «ملیکه العرب» نامیدند، در واقع این زن با حشمت و شوکتی که بـدست آورده بود، همراه با کرامتهای انسانی بهترین پشتوانه برای قبایل مستقر در مکه به شمار می رفت، گویا خداوند متعال برای سعادت، عزت و سربلندی او هر چه را که این بانو لازم داشت، به وی عنایت کـرده بـود. پوشیده در حجاب، دور از چشم اغیار و نامحرمان و ناپاکان، خانه نشین سرای خویش بود. وقاری داشت که مثال زدنی بود، با این همه کرامت، عفّت و شهرت، زیباترین بانوی مکه به شمار مـی رفت. امـکاناتی را که در اختیار داشت، بی آنکه به حرام و خلافی آلوده سازد، آنها را در مسیر خیر و صلاح به کار می برد و این ویژگی وجاهت و منزلت اجتماعی حضرت را ارتـقا می داد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «خَیرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ؛ بهترین زنان تـمام عـالم عبارتند از: مریم دختر عـمران، آسـیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله.»«قال رسول الله: أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فـِرْعَوْن؛ پیـامبر صلی الله علیه  و آله می فرمایند: بهترین زنان بهشتی عبارتند از: خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه.»

هم چنین آن حضرت بشارت داده اند: «خدیجه علیها السلام به خانه ای از زبرجد در بهشت که فاقد هرگونه رنج و گزندی است، نوید داده شده است.» و افزوده انـد: «خـَدِیجَۀُ علیها السلام سَابِقَةُ نـِسَاءِ الْعَالَمِینَ إِلَی الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ؛ سبقت  گیرنده بر زنان جهان در ایمان به خدا و رسولش خدیجه است.»

حضرت خـتمی مرتبت صلی الله علیه و آله خدیجه را جزء بانوانی بر می شمارد که به کمال نایل آمـده انـد و نـیز خطاب به ایشان فرموده اند: «یَا خَدِیجَۀُ اَنتَ خَیرُ اُمَّهَاتِ المُؤمِنینَ وَ اَفضَلَهُنَّ؛ همانا ای خدیجه! تو بهترین مـادران مـؤمنان و با فضیلت ترین آنان هستی.»موقعی که زنان پیامبر نام خدیجه را در آستانۀ ازدواج حـضرت فـاطمه زهرا علیها السلام با حضرت علی علیه السلام بر زبان آوردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست و فرمود: «کجاست بانویی چون خدیجه، در آن هـنگام که مردم رسالت مرا انکار کردند، او مصدّق من بود و برای رونق دین خـدا با من همکاری کـرد و بـا دارایی خویش به پیشرفت اسلام کمک کرد، (به همین جهت) خداوند به من فرمان داده است او را به مأوایی در جنت جاوید مژده دهم که در آن ناگواری و نگرانی نباشد.»

در روایـتی از رسـول اکرم صلی الله علیه و آله نقل گردیده است که خدیجه در زمرۀ چهار بانویی است که بهشت مشتاق آنهاست و نیز این بانو همسر پیامبر در دنیا و آخرت است.روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد برای مردم بیاناتی در منزلت حـسنین ( فـرمود و یادآور گردیدند: ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها از جهت جدّ و جدّه؟ حاضران عرض کردند: آری، بفرمائید، آن حضرت فرمود: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ جَدُّهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدَّتُهُمَا خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ؛ آنان حـسن  و حـسین اند که جدشان رسول خداست و جدّۀ آنان خدیجه دختر خویلد می باشد.»

حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «در آغاز بعثت هنوز اسلام به خانه ای راه نیافته بود، مگر بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و خـدیجه و مـن سـومین نفر بودم.»امام حسن مـجتبی علیه السلام کـه در زیـبایی میان بنی هاشم ضرب المثل بود، فرمود: در آن موقعی که خداوند صورتگری می کرد، من شبیه ترین افراد به خدیجۀ کبری علیها السلام بودم.»امـام حـسین علیه السلام در صـحرای نینوا در فراز خطبه ای هنگام معرفی خویش به دشـمنان فـرمود: «هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِی خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً؛ آیا می دانید که جدّۀ من خدیجه  دختر خـویلد اسـت، اول بـانو در این امت که اسلام آورد؟»امام سجاد در شام و مجلس یزید و کـارگزاران ستمگرش طی خطبه ای خویش را معرفی کرد که در بخشی از آن آمده بود: «جَدَّتِی خَدِیجَةُ زَوْجَةُ نَبِیکمْ؛ جدّۀ من خـدیجه هـمسر پیـامبر  شماست.»

همچنین زید فرزند آن حضرت که قیامی را در کوفه علیه امویان و مـروانیان تـرتیب داد، با دشمن چنین احتجاج کرد: «ما سزاوارتر به مودّت هستیم؛ چرا که پدر ما رسول خدا صلی الله علیه و آله و جـدّۀ مـا خـدیجه کبری علیها السلام است.»

  • شیخ علی خدادادی

در فقه ابوحنیفه مسائلى وجود دارد که موجب طعن وى گردیده است که از آن جمله مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
1 . جواز نماز با پوست دباغى شده سگ،
2 . قرائت یک آیه بعد از حمد به جاى سوره، آن هم به زبانى غیر عربى،
3 . جواز سجده بر مدفوع خشک انسان و حیوانات دیگر،
4 . فارغ شدن از نماز با اخراج ریح و مواردى از این قبیل.
ابن خلکان مى نویسد:
سلطان محمود سبکتکین حنفى بود. اطرافیان وى قصد داشتند او را از این مذهب روى گردان کنند، از این رو درباره فتاواى ابوحنیفه مطالبى به او گفتند. سپس ابوبکر قفّال در حضور سلطان دو رکعت نماز، مطابق با فتواى ابوحنیفه خواند. بدین صورت که یک پوست دباغى شده سگ بر تن کرد، پس از قرائت حمد به جاى قرائت سوره، یک آیه آن هم با ترجمه فارسى «دو برگ سبز» خواند، سپس بر عذره یابسه اى سجده کرد، و در پایان با اخراج ریح از نماز فارغ شد!
سلطان محمود از این قضیه متعجب شد و گفت این چه مذهب و مکتبى است! و بعد از آن به مذهب شافعى گروید.1
از طرفى ممکن است گفته شود طعن و اشکال برخى بر ابوحنیفه موجب عدم اعتبار وى نزد همگان نمى شود. در پاسخ مى گوییم: اگر عدم اعتبار ابوحنیفه متّفق علیه نیست، هم چنین اعتبار وى مجمع علیه نیست.
ولیکن، براى سقوط وى از اعتبار، مخالفت هاى او با امیرالمؤمنین علیه السلام که بزرگان تصریح2 و ابن تیمیّه نیز به آن اشاره دارد3 و این که ائمه علیهم السلام وى را به این جهت لعن4 و بزرگان عامّه او را به خاطر فتاواى سخیف و باطل تکفیر مى کردند کافى است.5


1 . ر.ک: الوافی بالوفیات: 17 / 28; تاریخ الإسلام: 29 / 72; وفیات الأعیان: 5 / 180، شماره 713; طبقات الشافعیّة الکبرى: 5 / 316; سیر أعلام النبلاء: 17 / 486 ـ 487. اگر گفته شود که با وجود این مسائل در فقه حنفى علت شایع شدن مذهب ابوحنیفه چیست؟
در پاسخ باید گفت: علل فراوانى براى شیوع یک مکتب در جوامع انسانى وجود دارد که عمده ترین آن، تبلیغِ مکتب توسط عالمان و ترویج آن توسط حکومت هاست.
2 . «ابن نصر صنّف کتباً... وصنف کتاباً فیما خالف أبو حنیفة علیاً وابن مسعود»; سیر أعلام النبلاء: 14 / 38; تاریخ مدینة دمشق: 56 / 110; طبقات الشافعیّة الکبرى: 2 / 247 با اندکى تفاوت.
3 . منهاج السنّة: 6 / 314.
4 . براى نمونه ر.ک: الکافی: 1 / 56 ـ 57; وسائل الشیعة: 27 / 38، حدیث 3.
5 . ر.ک: تاریخ بغداد: 13 / 374، 381، 383 و 394.

  • شیخ علی خدادادی

با تسلیت فرارسیدن سیزدهم جمادی الثانی سالروز وفات شَهادت گونه حضرت ام البنین(سلام الله علیها) ، به محضر امام زمان (عجل الله فرجه)و تمامی امت اسلامی ، به گوشه ای از زندگانی و فضایل ایشان می پردازیم. ام البنین(سلام الله علیها)، (محدث، متوفی سال 70 ه) (فاطمه کلابیه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداکار بود.امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) بعد از شهادت صدیقه طاهره به وصیت خود آن حضرت به برادرش عقیل فرمودند:می خواهم زنی برایم خواستگاری نمایی که از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعی برایم به دنیا آورد.عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را به ایشان معرفی نمود و گفت: در بین عرب خاندانی شجاعتر از خانواده وی سراغ ندارم.این مادر ، پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربیت کرد که همه شیفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند و در رکاب آن حضرت شهید شدند.علاوه بر همسری نمونه برای پیشوای نخست شیعیان، با فرزندان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)بهتر از فرزندان خود رفتار کند. 

ام البنین(سلام الله علیها) در طرز رفتار خود نسبت به فرزندان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) اندکی فروگذاری نکرد و عمر خود را وقف خدمت به آنها کرد تا ذره ای کمبود مادر را در زندگی خود احساس نکنند. 

ثمره زندگی ام البنین(سلام الله علیها)با امیرالمومنان(سلام الله علیه)چهار فرزند پسر بود که حضرت اباالفضل العباس(سلام الله علیه)به عنوان نمونه بارز ولایت مداری در کنار امام حسن و امام حسین(سلام الله علیهما) به ایفای نقش پرداخت.


امام باقر(سلام الله علیه)میفرماید:آن حضرت به بقیع میرفت و آن قدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن قساوت قلب گریه میکرد(مقاتل الطالبین ص56 و بحارالانوار ج 45 ص 40)


ام البنین (سلام الله علیها)در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامی که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وی دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره کردی بچه هایم و آنچه زیر آسمان است فدای ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو .

ام البنین(سلام الله علیها) برای عزاداری هر روز همراه نوه اش عبید الله (فرزند عباس علیه السلام) به بقیع میرفت و نوحه می خواند و می گریست و این اشعار را زمزمه می کرد:


منم که سایه نشین و جود مولایم


کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم


منم که خانـــه به دوش غــم علی هستم


منم که همقدم محنت ولی هستم


منم که شاهد زخم شکسته ابرویم


انیس گریه به یاس شکسته پهلویم


منم که در همه جا در تب حسن بودم


منم که شاهد خون لب حسن بودم


منم که جلوه حق را به عین می دیدم


خدای را به جمال حسین می دیددم


منم که بوده دلم صبح و شام با زینب


منم میان همه ؛ هم کلام با زینب


منم که سوگ گلستان و باغبان دارم


به سینه زخم غم کربلائیان دارم


منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد


چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد


منم که مادر عشق و امید و احساسم


فدای یک سر موی حسین عباسم



سبب نام گذاری به ام البنین علیهاالسلام

در میان اعراب آن زمان، کنیه همانند نام خانوادگی امروز اهمیت داشت. زنان نیز مانند مردان، کنیه هایی داشتند که گاه دامنه شهرت آن از کنیه مردان فراتر می رفت چنان که فرزندان را به کنیه مادرشان می خواندند. ام البنین علیهاالسلام نیز به عنوان کنیه فاطمه بنت حزام انتخاب شد، ولی چرا این کنیه را برای ایشان برگزیدند؟

در میان عرب آن زمان، چه در عصر جاهلیت و چه در زمان اسلام، رسم بود که هرگاه زنی سه پسر یا بیش تر به دنیا می آورد، او را به این کنیه می خواندند و چون ام البنین علیهاالسلام چهار فرزند پسر داشت، او را ام البنین علیهاالسلام نامیدند. البته عرب ها رسم دیگری نیز داشتند که در آغاز تولد نوزاد، وی را به کنیه ای نیکو می نامیدند. در واقع، تفأّل به خیر می زدند. چنان چه به زنان دیگری، کنیه ام الخیر یا ام الکرام داده اند. پس چون داشتن فرزندان و پسران بیش تر، مایه افتخار بوده است، به نظر می آید حضرت ام البنین علیهاالسلام از کودکی به این کنیه نامیده شده باشد. امروزه هرگاه نام ام البنین علیهاالسلام برده می شود، جز فاطمه ام البنین علیهاالسلام ـ مادر ابوالفضل علیه السلام ـ نام دیگری در ذهن ها مجسم نمی شود؛ یعنی کنیه ایشان جای گزین نام شان گشته است.

به هر حال، در آغاز ولادت فاطمه، کنیه ام البنین را برای او برگزیدند؛ تفأل نیکویی که به واقعیت پیوست.


نام اصلی ام البنین علیهاالسلام


از مهم ترین حقوق فرزند بر پدر و مادر، نهادن نامِ نیک بر او است. در آن زمان نیز نهادن نام نیکو و شایسته بر فرزندان، مهم بود و نام زیبا افتخاری ارزنده به شمار می آمد. بنابراین، هنگام ولادت ام البنین علیهاالسلام، ایشان را به بافضیلت ترین نامی که برای دختران عرب مرسوم بود، نام گذاری کردند: فاطمه

  • شیخ علی خدادادی