نتیجه:
از مجموع روایات و متون چند نکته اثبات میشود:
1. با استدلالی که حضرت زهرا سلام الله علیها نمود، ابو بکر فدک را میخواسته به حضرت زهرا سلام الله علیها برگرداند، از این رو، سند و یا نامهی ارجاع آن را نوشت و به دست آن حضرت سپرده است.
2. این که عمر سند را از دست حضرت زهرا سلام الله علیها گرفته و با آب دهان آن را محو کرده و یا پاره نموده، قطعی است.
3. بهانهی عمر در برخی روایات این بوده است که اگر فدک را به حضرت زهرا برگرداند، دستگاه حاکم نمیتواند بذل و بخشش به مردم را از جای دیگر تهیه کند و در آمد فدک را بهترین منبع در آمد برای این کار و خواباندن آشوب ها میدانست. از این جهت به ابو بکر اعتراض کرد.
البته بهانهی دیگری را که ابو بکر و عمر جعل کردند و به رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت دادند این بود که پیامبر فرموده: پیامبر چیزی به ارث نمیگذارد.
4. از این که عمر به ابو بکر اعتراض میکند و نامه را در حضور او و یا در بیرون از جلسه پاره میکند، به دست میآید که ابو بکر از خود اختیاری نداشته است و همهی کارها به دست عمر انجام میشده و اراده و تصمیم او در پیشبرد حکومت ابو بکر، نقش مهم و کلیدی را داشته است. این نکته با توجه به روایات دیگری که بیان خواهد شد، بیشتر روشن خواهد شد.
5. طبق برخی روایات، عمر نه تنها سند را گرفت و پاره کرد، بلکه با زدن لگد به حضرت زهرا سلام الله علیها و لطمه به صورت ایشان، اولین فردی بود که حرمت خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله را شکست و در تاریخ آن را به نام خود ثبت کرد.
6. از نظر ابو بکر و عمر، شهادت امیر مؤمنان علیه السلام (که روایت علی مع الحق والحق مع علی و ده ها روایات دیگر در باره او از رسول خدا با سند صحیح نقل شده) مورد قبول واقع نشد؛ اما شهادت عایشه و حفصه، قبول گردید. تنها دلیل عمر این بود که امیر مؤمنان نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها ذی نفع محسوب میشود. با توجه به این نکته سؤال میشود که آیا دختران ابو بکر وعمر، ذی نفع پدران شان محسوب نمیشوند؟ آیا آنها به پدرانشان نسبتی نداشتند؟
2. روایت حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام:
علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش شهادت امیر مؤمنان و ام ایمن درباره فدک از امام صادق علیه السلام روایت شده و در آن تصریح شده است که عمر قبالهی فدک را از دست حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت و پاره کرد:
حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَمَّا بُویِعَ لِأَبِی بَکْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْأَمْرُ عَلَى جَمِیعِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ بَعَثَ إِلَى فَدَکَ فَأَخْرَجَ وَکِیلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنْهَا- فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام إِلَى أَبِی بَکْرٍ، فَقَالَتْ یَا أَبَا بَکْرٍ مَنَعْتَنِی عَنْ مِیرَاثِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخْرَجْتَ وَکِیلِی مِنْ فَدَکَ فَقَدْ جَعَلَهَا لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِأَمْرِ اللَّهِ، فَقَالَ لَهَا هَاتِی عَلَى ذَلِکَ شُهُوداً- فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَیْمَنَ فَقَالَتْ لَا أَشْهَدُ- حَتَّى أَحْتَجَّ یَا أَبَا بَکْرٍ عَلَیْکَ بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَقَالَتْ أَنْشُدُکَ اللَّهَ، أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله قَالَ إِنَّ أُمَّ أَیْمَنَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ بَلَى، قَالَتْ فَأَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» فَجَعَلَ فَدَکَ لِفَاطِمَةَ بِأَمْرِ اللَّهِ- وَ جَاءَ عَلِیٌّ علیه السلام فَشَهِدَ بِمِثْلِ ذَلِکَ- فَکَتَبَ لَهَا کِتَاباً بِفَدَکَ وَ دَفَعَهُ إِلَیْهَا- فَدَخَلَ عُمَرُ فَقَالَ مَا هَذَا الْکِتَابُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: إِنَّ فَاطِمَةَ ادَّعَتْ فِی فَدَکَ وَ شَهِدَتْ لَهَا أُمُّ أَیْمَنَ وَ عَلِیٌّ فَکَتَبْتُ لَهَا بِفَدَکَ،
فَأَخَذَ عُمَرُ الْکِتَابَ مِنْ فَاطِمَةَ فَمَزَّقَهُ وَ قَالَ هَذَا فَیْءُ الْمُسْلِمِینَ وَ قَالَ أَوْسُ بْنُ الْحَدَثَانِ وَ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ یَشْهَدُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِأَنَّهُ قَالَ: إِنَّا مَعَاشِرَ ا یا ابوتراب علیه السلام:
لْأَنْبِیَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَةٌ- فَإِنَّ عَلِیّاً زَوْجُهَا یَجُرُّ إِلَى نَفْسِهِ- وَ أُمَّ أَیْمَنَ فَهِیَ امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ- لَوْ کَانَ مَعَهَا غَیْرُهَا لَنَظَرْنَا فِیهِ- فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام مِنْ عِنْدِهِمَا بَاکِیَةً حَزِینَةً-...»
«از عثمان بن عیسی و حمّاد بن عثمان نقل شده است که امام صادق علیه السّلام فرمود: وقتى با أبو بکر بیعت شد و خلافت او بر همهی مهاجر و انصارمحقّق و ثابت شد، فردى را از جانب خود به سرزمین فدک فرستاده و دستور داد تا نمایندهی حضرت زهرا علیها السّلام را از آنجا اخراج کند. در پى این اقدام، حضرت فاطمه علیها السّلام نزد أبو بکر آمد و فرمود: ای ابو بکر! مرا از میراث پدرم محروم کردی و نمایندهی مرا از فدک بیرون کردی در حالی که رسول خدا صلی الله علیه وآله به دستور خدا آن را برای من قرار داده بود. ابوبکر گفت: برای اثبات این مطلب، شاهدانی اقامه کن. حضرت زهرا سلام الله علیها ام ایمن را آورد، ام ایمن گفت: ای ابو بکر من پیش از احتجاج با تو در باره فرمایش رسو خدا صلی الله علیه وآله، شهادت نمیدهم. ام ایمن گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا شما میدانید که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ام ایمن از اهل بهشت است؟ ابو بکر گفت: بلی. ام ایمن گفت: پس من شهادت میدهم که خدا به رسولش وحی فرستاد «حق ذوی القربی را بده» آنگاه رسول خدا فدک را به دستور خداوند برای فاطمه قرار داد. پس از آن علی علیه السلام آمده همانند شهادت ام ایمن شهادت دادند. ابو بکر برای فاطمه سلام الله علیها در باره فدک سند و نامهی نوشت و آن را به ایشان سپرد. در این هنگام عمر وارد شد و گفت: این نامه چیست؟ ابو بکر گفت: فاطمه در باره فدک ادعا کرد و ام ایمن و علی بر آن شهادت دادند من هم این نامه را نوشتم.
عمر نامه را از حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت و پاره کرد و گفت: این مال مسلمانان است، اوس بن حدثان و عایشه و حفصه شاهد بودند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ما گروه پیامبران چیزی را به ارث نمیگذاریم آنچه را گذاشته ایم صدقه است؛ زیرا علی شوهر فاطمه به نفع خود سخن میگوید و ام ایمن نیز زن صالحهی است ولی اگر همراه او زن دیگری شهادت میداد ما تجدید نظر میکردیم. حضرت زهرا سلام الله علیها از نزد آنها گریه کنان بیرون رفت. ...»
القمی، أبی الحسن علی بن ابراهیم (متوفاى310هـ) تفسیر القمی، ج 2، ص 156، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: السید طیب الموسوی الجزائری، ناشر: مؤسسة دار الکتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404.