تبدیل کردن خاک به طلا
شیخ حر عاملی روایتی را درباره تبدیل خاک به طلا توسط امام چنین نقل کرده است:
قال: و منها ما روی عن إسماعیل بن عباس الهاشمی قال: جئت إلى أبی جعفر علیه السلام یوم عید، فشکوت إلیه ضیق المعاش، فرفع المصلى فأخذ من التراب سبیکة ذهب فأعطانیها فخرجت إلى السوق فکانت ستة عشر مثقالا
اسماعیل بن عباس هاشمى گفت یک روز عید خدمت امام جواد علیه السلام رسیدم و از تنگدستی شکایت کردم، حضرت سجاده را کنار زد و از خاکهای روى زمین شمشى طلا برداشته به من داد (یعنی خاک به برکت دست حضرت به پاره ای طلای مبدل شد) آن را به بازار بردم 16 مثقال طلا بود
شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج4، ص400 اعلمى - بیروت، چاپ: اول، 1425 ق.
صحبت کردن با حیوانات
روایتی را طبری چنین نقل میکند:
قال أبو جعفر: حدثنا قطر بن أبی قطر، قال: حدثنا عبد الله بن سعید، قال: قال لی محمد بن علی بن عمر التنوخی: رأیت محمد بن علی (علیه السلام) و هو یکلم ثورا فحرک الثور رأسه، فقلت: لا، و لکن تأمر الثور أن یکلمک. فقال: و علمنا منطق الطیر و أوتینا من کل شیء. ثم قال للثور: قل لا إله إلا الله وحده لا شریک له. فقال. ثم مسح بکفه على رأسه
تنوخی میگوید امام جواد علیه السلام را دیدم که با گاو صحبت میکرد و گاو سرش را تکان میداد من گفتم نه و لکن گاو میخواهد با شما حرف بزند امام فرمود دانستن زبان پرندگان [از طرف خداوند]به ما عطا شده است و از هر چیزی به ما داده شده است [همه چیز را می دانیم و بر همه چیز تسلط داریم]سپس امام به گاو فرمود بگو لا اله الا الله وحده شریک له او نیز گفت بعد امام با دست خود بر سر گاو کشید
طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة (ط - الحدیثة)، ص400، بعثت - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413ق.
شهادت عصا به امامت حضرت
کلینی روایتی را درباره شهادت دادن عصا بر امامت امام جواد علیه السلام چنین نقل کرده است:
محمد بن یحیى و أحمد بن محمد عن محمد بن الحسن عن أحمد بن الحسین عن محمد بن الطیب عن عبد الوهاب بن منصور عن محمد بن أبی العلاء قال سمعت یحیى بن أکثم قاضی سامراء بعد ما جهدت به و ناظرته و حاورته و واصلته و سألته عن علوم آل محمد فقال: بینا أنا ذات یوم دخلت أطوف بقبر رسول الله ص فرأیت محمد بن علی الرضا علیه السلام یطوف به فناظرته فی مسائل عندی فأخرجها إلی فقلت له و الله إنی أرید أن أسألک مسألة و إنی و الله لأستحیی من ذلک فقال لی أنا أخبرک قبل أن تسألنی تسألنی عن الإمام فقلت هو و الله هذا فقال أنا هو؛ فقلت علامة؟! فکان فی یده عصا فنطقت و قالت إن مولای إمام هذا الزمان و هو الحجة
محمد بن ابى العلا گفت: از یحیى بن اکثم قاضى سامرا بعد از اینکه او را آزمایش کردم و چندین مرتبه با او بحث و گفتگو در باره علوم آل محمد پرداختم و بین ما نامههایی رد و بدل شد. یحیی بن اکثم گفت: روزی مشغول طواف به دور قبر پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بودم و حضرت محمد بن علی جواد الائمه را دیدم که مشغول طواف است، با او در مورد مسائلى که داشتم بحث کردم تمام آنها را جواب داد بعد گفتم به خدا من یک سؤال دیگر دارم اما خجالت میکشم از پرسیدن آن. فرمود من قبل از اینکه بپرسى برایت توضیح میدهم. میخواهى بپرسى امام کیست؟! گفتم به خدا همین سؤال را داشتم فرمود من هستم. گفتم علامت آن چیست. در دست آن جناب عصایى بود به زبان آمده گفت (انه مولاى امام هذا الزمان و هو الحجة) این آقا سرور من و امام زمان و حجت خدا است.
.کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1 ص353دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
زنده کردن گاو مرده
ابن حمزه طوسى روایتی را درباره زنده شدن گاو توسط امام جواد علیه السلام چنین نقل کرده است:
عن أحمد بن محمد الحضرمی، قال: حج أبو جعفر علیه السلام فلما نزل زبالة فإذا هو بامرأة ضعیفة تبکی على بقرة مطروحة على قارعة الطریق، فسألها عن علة بکائها فقامت المرأة إلى أبی جعفر علیه السلام و قالت: یا ابن رسول الله؛ إنی امرأة ضعیفة لا أقدر على شیء، و کانت هذه البقرة کل مال أملکه، فقال لها أبو جعفر علیه السلام: «إن أحیاها الله تبارک و تعالى لک فما تفعلین؟» قالت:یا ابن رسول الله لأجددن لله شکرا. فصلى أبو جعفر رکعتین و دعا بدعوات ثم رکض برجله البقرة، فقامت البقرة، و صاحت المرأة: عیسى بن مریم. فقال أبو جعفر علیه السلام: «لا تقولی هذا، بل عباد مکرمون، أوصیاء الأنبیاء».
حضرمی گوید: در سفر امام جواد (علیه السلام) از مدینه به بغداد، وقتی حضرت به سر زمین زباله (منطقه واقع در نزدیکی کوفه)، رسیدند، زن ضعیفی را مشاهده کردند که بر بالای جسد گاوی مرده در کنار راه نشسته و گریه میکند ؛ حضرت علت گریستن زن را از او پرسید. زن در جواب گفت: ای پسر رسول الله، من زنی ضعیفم، قدرت هیچ کاری را ندارم و این گاو همه سرمایه زندگیام بود که اکنون مرده است. حضرت فرمود: اگر خدای متعال آن را زنده کرد چه خواهی کرد ؟عرض کرد ای پسر رسول خدا همواره سپاسگذار او خواهم بود. آنگاه حضرت دو رکعت نماز بر جای آورد و درباره دعا کرد؛ سپس با پای مبارک خود به گاو زد و گاو بلند شد. در این هنگام زن فریاد زد که این آقا عیسی بن مریم است .
حضرت فرمود: نه ، بلکه او بنده ای از بندگان مورد عنایت خداست ، این از اوصیای پیامبران است .
ابن حمزه طوسى، محمد بن على، الثاقب فی المناقب، ص503 انصاریان - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1419 ق.
فرستادن شخصی از سامرا به بیت المقدس با طی الارض
امام علیه السلام شخصی را با «طی الارض» به بیت المقدس می فرستند:
قال أبو جعفر: حدثنا أبو عمر هلال بن العلاء الرقی، قال: حدثنا أبو النصر أحمد بن سعید، قال: قال لی منخل بن علی: لقیت محمد بن علی (علیه السلام) بسرمنرأى فسألته النفقة إلى بیت المقدس فأعطانی مائة دینار ثم قال لی: أغمض عینیک. فغمضتهما، ثم قال: افتح. فإذا أنا ببیت المقدس تحت القبة، فتحیرت فی ذلک
منخل گوید: در سامرا محمد بن علی الجواد علی السّلام را ملاقات کردم. از ایشان تقاضای خرج راه برای سفر به بیت المقدس نمودم. حضرت صد دینار به من عطا فرمودند سپس به من فرمود چشمانت را ببند من نیز چشمم را بستم امام به من فرمود چشمت را باز کن چشم را باز کرده و دیدم در بیت المقدس زیر قبه هستم از این جریان متحیر شدم
طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة (ط – الحدیثة)، ص399 بعثت - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413ق.
شفای نابینا
طبری روایتی را نقل میکند که زنی فرزند نابینای خود را نزد امام جواد علیه السلام آورد و آن حضرت دست خود را بر او کشید و او شفا یافت:
قال أبو جعفر حدثنا أبو محمد عبد الله بن محمد قال قال لی عمارة بن زید: رأیت امرأة قد حملت ابنا لها مکفوفا إلى أبی جعفر محمد بن علی علیه السلام فمسح یده علیه فاستوى قائما یعدو کأن لم یکن فی عینه ضرر.
عماره بن زید میگوید: زنی فرزندش را که به کوری مبتلا بود نزد امام جواد علیه السلام آورد آن حضرت دست مبارک را بر او کشید و او بینا شد.
الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)، دلائل الامامة، ص 400، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413
روایت دیگری را نیز «ابن حمزه طوسی» درباره شفا دادن نابینا، این چنین نقل میکند:
عن محمد بن میمون أنه کان مع الرضا علیه السلام بمکة قبل خروجه إلى خراسان قال قلت له إنی أرید أن أتقدم إلى المدینة فاکتب معی کتابا إلى أبی جعفر ع فتبسم و کتب و صرت إلى المدینة و قد کان ذهب بصری فأخرج الخادم أبا جعفر ع إلینا فحمله فی المهد فناولته الکتاب فقال لموفق الخادم فضه و انشره ففضه و نشره بین یدیه فنظر فیه ثم قال لی یا محمد ما حال بصرک قلت یا ابن رسول الله اعتلت عینای فذهب بصری کما ترى قال فمد یده فمسح بها على عینی فعاد إلی بصری کأصح ما کان فقبلت یده و رجله و انصرفت من عنده و أنا بصیر
محمد بن میمون میگوید: قبل از رفتن امام رضا علیه السلام به خراسان، در مکه در محضر ایشان بودم. عرض داشتم آقا من تصمیم دارم به مدینه بروم نامهاى بنویسید تا براى حضرت جواد علیه السلام ببرم، امام علیه السلام لبخندى زد و نامهاى نوشت. به مدینه آمدم در حالی که آن وقت نابینا بودم. خادم امام جواد، حضرت را که در گهواره بود آورد نامه را تقدیم کردم به موفق فرمود نامه را بگشا باز کرد و مقابل ایشان گرفت در نامه نگاه کرد بعد به من فرمود چشمت چطور است. عرض کردم چنانچه ملاحظه میفرمائید به درد چشم مبتلا شدم و نابینا شده ام در این موقع دست دراز کرد و بر چشمم کشید بیناییم برگشت از قبل نیز بهتر و سالم تر شد دست و پایش را بوسیدم و با چشم بینا از خدمتش مرخص شدم.
ابن حمزة الطوسی، الثاقب فی المناقب، ص 525، تحقیق : نبیل رضا علوان، چاپ : دوم، سال چاپ : 1412هـ.ق، ناشر : مؤسسة أنصاریان للطباعة والنشر - قم المقدسة.
شفای ناشنوا
ابن شهر آشوب روایتی را نقل میکند که شخص ناشنوا با عنایت امام جواد علیه السلام شفا پیدا کرد:
ابو سلمة قال دخلت على أبی جعفر ع و کان بی صمم شدید فخبر بذلک لما أن دخلت علیه فدعانی إلیه فمسح یده على أذنی و رأسی ثم قال اسمع و عه فو الله إنی لأسمع الشیء الخفی عن أسماع الناس من بعد دعوته
ابو سلمه گفت خدمت حضرت جواد رسیدم. مدتى بود گوشهایم ناشنوا شده بود و چیزى را نمیشنید وقتى وارد شدم ایشان از این ناراحتى من اطلاع داشت. مرا پیش خواند دست بر گوش و سرم کشیده فرمود بشنو و حفظ کن. به خدا قسم پس از دعاى آن جناب دیگر صداهاى خیلى آرام را هم میشنوم
ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4 ، ص390، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق.
حضرت علی اکبر ع مقام بسیار والایی دارد که هم دوست و هم دشمن در مدح حضرتش عبارات عجیبی دارند؛در خباثت و عداوت معاویه با آل الله هیچ شکی نیست تاریخ را ببینید مملو از دشمنی های معاویه با امیر المومنین ع و اولاد حضرت است،معاویه کسی است که در قنوت نمازش امیر المومنین ع را لعنت می کرد،همین شخص با این خباثت و شیطنت،سران حکومت خود را دعوت کرد و از صاحبان رای و تدبیر در حکومت خودش سوالی را پرسید؛سوال،سوال مهمی است؛گفت به نظر شما لایق ترین شخص برای خلافت در میان امت اسلامی چه کسی است؟اهل مجلس گفتند یا امیر المومنین،شما لایق ترین شخص برای خلافت هستید؛معاویه گفت نه،به نظر من لایق ترین شخص برای خلافت مسلمین،علی بن الحسین الاکبر است،این مدح دشمن!معاویه که نهایت خباثت است جناب علی اکبر را لایق ترین شخص برای خلافت میداند
ادامه دارد...
در تاریخ هست بعد از ورود ابن زیاد به کوفه و بعد از وعده ها و تهدید های او،زن به مرد خود می گفت:«اگر در رکاب مسلم علیه السلام باشی طلاق می گیرم» مادر دست فرزندش را می گرفت و روبروی مردش می ایستاد و می گفت:«رحم کن به بچه اگر بروی چه کسی او را بزرگ کند؟ »پس بیعت شکستند.
در هیئت عمرتان را می گذارید یعنی باید سید الشهدا علیهالسلام کل وجود مرا تغییر دهد. روضه کارش همین است. اما خدای ناکرده اگر اسیر هوای و هوس باشی ولو بچه هیئتی باشی تو هم امام حسین علیهالسلام را پس می زنی.
به روضه می روند و به دسته و سینه زنی می روند اما آیا نمی دانند که محبت حسین علیهالسلام با بی بندو باری و بد حجابی منافات دارد؟ میدانند اما چون اسیر هوی و هوس خود هستند، چون نتوانستند ابی عبدالله علیهالسلام را بر خواسته های خود ترجیح دهند برا همین برخلاف فرمایش امام زندگی میکنند. این جلسات برای این است که برسی به جایی که بگویی هرچه اربابم گفت همان است.
کوفه را ببینید. خیلی ها امام را می خواستند . نامه نوشتند . 12000 نامه به حضرت و 18000 امضا زیر بیعت نامه مسلم علیهالسلام بود. نگفتند: بیا حکومت کن. گفتند: آقا بیا امامت کن. ما عبد و تو امام. مسلم علیه السلام نامه نوشت آقا 18000 بیعت کننده دارد کوفه و 100 هزار شمشیر کوفی آماده دفاع از شما است. آقا سریع بیاکوفه. که کوفیان مشتاق آمدن تو هستند. اما یک ماه نشد کار به جایی رسید در مقاتل نوشتند ششم محرم در کوفه مردم به دو کار مشغول بودند: 1. یا شمشیر و تیر و نیزه می فروختند . 2. یا شمشیر و تیر و نیزه می خریدند.
چرا این بلا سر کوفیان آمد؟
چون نتوانستند با هوی و هوس مقابله کنند. هیئت یعنی من را آماده می کند برای اینکه حسین علیهالسلام را ترجیح دهم به همه چیز. کار امام حسین علیهالسلام نجات است. در یک چشم بر هم زدن زهیری را که بغض علی علیهالسلام را دارد تبدیل به محب علی علیهالسلام می کند. زهیر چنان در میدان علی علی گفت که سنگش زدند. ما هم باید در جلسات روضه حاضر بشویم و تغییر کنیم و تزکیه و تصفیه بشیم
پیرو هوای نفس ،امام کُش می شود
تاریخ را ببینید. چرا شمر امام کش شد؟ از ابتدای خلقت،انسان همیشه با نفس خود درگیر است یا مقاومت کرده یا اسیر شده و عاشورا هم همین طور بود. بچه هیئتی باید به جلسه بیاید تا یاد بگیرد نفسش را کنترل کند. ابن ملجم جیره خوار علی علیهالسلام بود،علاوه بر مساله خوارج و نهروان، شیفته زنی به نام قطام شد و اسیر هوی و هوس شد و قطام شرط کرد که علی علیهالسلام را بکش تا به وصال من برسی و ابن ملجم امام را به شهادت رساند تا به او برسد.گاها ما هم مثلا به خاطر رابطه با نامحرم،امام را کنار میگذاریم،حواست باید باشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله آنقدر علی علی گفت تا جائیکه گفتند پیامبر صلی الله علیه و آله دیوانه علی علیهالسلام است. اما بعد حضرت کاری کردند که اگر روی منبر اسم علی علیهالسلام را می بردی می گفتند این منبر نجس شد باید آب کشیده شود.
هوی و هوس موجب می شود ولیِ خدا را کنار بگذارند. عاشورا هم چنین شد. باید مطالعه کنید عاشورا را. ببینید چه شد که سی هزار نفر در مقابل 72 نفر قرار گرفتند؟ چه شد که مقابله کردند با حضرت؟ چه رذائل اخلاقی داشتند که موجب شد در مقابل حضرت صف آرایی کنند؟ مبادا صفات و خصلت های آنها در من باشد. صفات 72 نفر را هم باید بشناسی و ببینی در تو هست یا نه،اگر هست تقویت کن و اگر نیست کسب کن.
هدف جلسات سید الشهدا علیهالسلام چیست؟ و هدف جلسات روضه چیست؟
در جلسات گذشته گفتیم هدف شهادت سید الشهدا علیهالسلام چه بود؟
چرا اهل بیت علیهم السلام ما را سفارش به گریه بر مصائب اباعبدالله علیهالسلام کردند؟
فرمودند : گریه کن و بگریان و اگر نتوانستی تباکی کن. تمام این تاکیدات برای این است که ما فقط گریه کنیم یا هدفی ماوراء مشکی پوشیدن و عزاداری هم است؟
هدف چیز دیگری است. به روضه بیا و خودت را بیاب. هدف این است که انسان از فرش به عرش برود. گاها در این مجالس شیطان به منبر می رود و خائن به دستگاه ارباب است. جلسه را به سمتی می کشد که خیانت به حضرت است. مداح ابتدا باید در انتخاب شعر مضمون را در نظر بگیرد و دقت کند که آیا این شعر با این سبک و مضمون مورد توجه و قبول سید الشهدا علیهالسلام است یا نه؟
جلسۀ آل الله باید انسان ساز باشد.
حضرت کشته شد تا من از حیوانیت برسم به انسانیت. اگر آقا فرمود: نمازت را اینگونه بخوان. بگویم: چشم. در تاریخ اهل سنت داریم که شیعه را زنده زنده به عنوان آجر استفاده می کردند و لای دیوار دفنش می کردند.
امام باقر علیهالسلام فرمود: در زمان من اگر به زن و مردی می گفتند یهودی است و زانی و زانیه است بهتر از این بود که به او بگویند شیعه علی ابن ابی طالب علیهالسلام است. شیعه چنین دورانی را گذرانده است.